eitaa logo
با شمیم تا شفق
252 دنبال‌کننده
478 عکس
62 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری مادر دخترهای متفاوت دچار کلمات،نوشتن،کتاب‌و فیلم رشد یعنی از دیروزت بهتر باش در بله و تلگرام هم شعبه داره @shokoofe_sadat_marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
پیمان یوسفی گفت: اگه هر جای دیگه ای تو بازی گل میزدن اینقدر دراماتیک نمیشد چقدر درست گفت رمزش تو همینه تا لحظه آخر تلاش کنی و ناامید نشی خدایا هر بار الله اکبر و که می‌شنوم توی دلم منتظر اون لحظه دراماتیک زندگیمم و دعا میکنم لحظه دراماتیک زندگی تو هم به همین نزدیکی باشه
همیشه چشم به راه آسمون باش...
هدایت شده از KHAMENEI.IR
⚽️ | رهبر انقلاب صبح امروز: دیروز بچه‌های تیم ملی ما چشم ملت ما را روشن کردند؛ ان‌شاءالله چشمشان روشن باشد... 🏷 💻 Farsi.Khamenei.ir
توصیه می کنم شبکه افق برنامه جهان آرا به تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۱ صحبت های استاد راجی رو حتما ببینید
خدای عزیزم میشه لطفا از یه سرفصل دوبار امتحان نگیری؟ میشه وقتی دارم یکی از سخت‌ترین امتحانا رو میدم ناگهان برگه بعدی رو جلوم نگذاری میشه یه نفسی بین امتحاناتت بهم بدی حتی اگه امتحان و آزمایش نیست و جریمه یا نتیجه‌ی کارها و اعمال خودمه آخه تو خدای لطیف و جلیلی و من اون بنده ی ضعیف و زلیلت که به "تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ" دل بسته
حسرت یعنی : اسف، افسوس، اندوه، تاسف، تحسر، دریغ، رشک، غبط، غبطه، غم، لهف یعنی : از دست دادن، از دست رفته یعنی : آه یعنی نشد که بشه
گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای ور بی‌همه‌ای چو با منی با همه‌ای در بند همه مباش، تو خود همه باش آن دم داری که سخره‌ای دمدمه‌ای
شب، این سیاهِ عظیمِ پهناور که مثل چادر برای آدمیست می‌تواند پناه ببرد به کنج آغوشش
بعد جلسه کتابخوان ها که در کتابخانه تشکیل شده بود و البته سهم من از ‌شرکت در این جلسه بسیار کم تر از آن چیزی است که فکرش را بکنید، با یکی از دوستانم بعد از سال‌ها راهی کافه شدیم کافه ای که نامش اسفند است اما به آبانِ پاییز شباهت بیشتری دارد و در مسیر کتاب فروشی شهر جا خوش کرده است بعد از سفارش گپ زدیم چیزی که حقیقتا به آن نیاز داشتم. گفتگو از خودمان به کتاب کشیده میشد و از کتاب به خودمان یاد جلسه کتابخوان ها افتادم که کتاب رنجین کمان را به سبک خودم معرفی کردم به دوستم پیشنهاد کردم که اگر دوست دارد یکی از ۲۵ روایتی که از عشق، رنج و شکیبایی است را برایش بخوانم استقبال کرد و من شروع کردم دیگر توی کافه نبودم اولش رفتم به سالهای دوری که بی دغدغه میرفتم کافه و کتاب میخواندم بعد بلافاصله خودم را در مطبی دیدم که یک پزشک طرح دارد داستان زندگی مسعود و کبری را تعریف می کند داستانی که از اول تا یک خط مانده به پایانش معمولی است خط آخر کتاب در صفحه ی دیگری قرار دارد و دیگر معمولی نیست خط آخر کتاب آدم را ویران می کند دفعه ۴ امی بود که داشتم این داستان را میخواندم اما باز خط آخرش مرا فرو ریخت دست هایم مثل دست های کبری قصه میلرزید و قلبم بیشتر. خودم را کنترل کردم که اشک هایم باز سُر نخورند خط آخر را خواندم و کتاب را بستم به رفیقم نگاه کردم تا او حرفی بزند زل زده بود به من و احتمالا او هم داشت اشک هایش را کنترل می کرد که سُر نخورند @Jasmine67
أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ آیا انسان ندید که ما او را از نطفه ناقابل (چنین آراسته) خلقت کردیم؟ آن گاه (به جای آنکه شکر گزار باشد) دشمن آشکار ما گردید. آیه ۷۷ سوره یس ترجمه الهی قمشه ای
مجله مجازی واو https://vaavmag.ir/ https://eitaa.com/vaavmag در تمام شبکه های اجتماعی شعبه دارد 😊
برای رنج‌های کوتاه و مقطعی غصه نخورید گاهی حتی شاکر باشید آن‌ها گذرا هستند رنج‌های عمیق فراوانی هستند که ممکن است ماندگار شوند و اگر به سراغ ما بیایند دیگر هیچ چیز مثل سابق نخواهد شد.