eitaa logo
با شمیم تا شفق
257 دنبال‌کننده
454 عکس
60 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیه می کنم شبکه افق برنامه جهان آرا به تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۱ صحبت های استاد راجی رو حتما ببینید
بعد جلسه کتابخوان ها که در کتابخانه تشکیل شده بود و البته سهم من از ‌شرکت در این جلسه بسیار کم تر از آن چیزی است که فکرش را بکنید، با یکی از دوستانم بعد از سال‌ها راهی کافه شدیم کافه ای که نامش اسفند است اما به آبانِ پاییز شباهت بیشتری دارد و در مسیر کتاب فروشی شهر جا خوش کرده است بعد از سفارش گپ زدیم چیزی که حقیقتا به آن نیاز داشتم. گفتگو از خودمان به کتاب کشیده میشد و از کتاب به خودمان یاد جلسه کتابخوان ها افتادم که کتاب رنجین کمان را به سبک خودم معرفی کردم به دوستم پیشنهاد کردم که اگر دوست دارد یکی از ۲۵ روایتی که از عشق، رنج و شکیبایی است را برایش بخوانم استقبال کرد و من شروع کردم دیگر توی کافه نبودم اولش رفتم به سالهای دوری که بی دغدغه میرفتم کافه و کتاب میخواندم بعد بلافاصله خودم را در مطبی دیدم که یک پزشک طرح دارد داستان زندگی مسعود و کبری را تعریف می کند داستانی که از اول تا یک خط مانده به پایانش معمولی است خط آخر کتاب در صفحه ی دیگری قرار دارد و دیگر معمولی نیست خط آخر کتاب آدم را ویران می کند دفعه ۴ امی بود که داشتم این داستان را میخواندم اما باز خط آخرش مرا فرو ریخت دست هایم مثل دست های کبری قصه میلرزید و قلبم بیشتر. خودم را کنترل کردم که اشک هایم باز سُر نخورند خط آخر را خواندم و کتاب را بستم به رفیقم نگاه کردم تا او حرفی بزند زل زده بود به من و احتمالا او هم داشت اشک هایش را کنترل می کرد که سُر نخورند @Jasmine67
می‌خوام دعوتتون کنم امشب ساعت ۲۰ تلویزیون رو روشن کنید، بزنید شبکه افق و بنشینید به دیدن مستند «سورجان» داستان یک بانوی کارآفرین در استان سیستان و بلوچستان رو روایت می کنه پ ن : دختر خانمی که در عکس پوستر انتخاب شدن هم احتمالا خیلی هاتون بشناسید مستند و ببینید متوجه خواهید شد (جهت ایجاد کنجکاوی و ترغیب بیشتر برای دیدن مستند)
. چند وقت پیش کتاب را تمام کردم و خوب یادم هست که تا مدت‌ها دوباره برمی‌گشتم و بعضی از صفحاتش را می‌خواندم بعد فکر می‌کردم که واقعا اگر در زمانه‌ی علی (ع) زیست می‌کردم طرف چه کسی می‌ایستادم.طرف حق یا طرف آسایشم؟! اصلا من تاب عدالت علی(ع) را دارم وقتی انسان جفاکار و ناعادلی هستم و موقعیت و منفعتم در خطر است!؟ الغارات کتاب خوب و عجیبی بود.خطوط را می‌روی جلو و ناگهان از خودت می‌‌پرسی راوی این متن علی(ع) بود !؟ این را معاویه گفته بود!؟ بعد تازه میفهمی اگر بصیرت نباشد مرز حق و باطل چقدر می‌تواند به هم نزدیک شود و حتی باطل ممکن است جلوه‌گری بیشتر هم داشته باشد. کمی بعد متوجه می‌شوی عاقبت به خیر شدن چقدر زحمت دارد و باید مراقب تمام لحظات زندگی‌ات باشی وگرنه ممکن است بازی برده را دقایق آخر باخته واگذار کنی. من در آستانه‌ی به شما همان توصیه‌ی آقای ساعت یک و بیست بامداد را می‌کنم: « بخوانید» بدانید که اگر شناخته می‌شد نه تاریخ دوره‌ی الغارات را تجربه می‌کرد و نه کربلا عاشورا را خونین می‌دید و چه بسا سرنوشت بشریت شکل دیگری رقم می خورد واقعه‌ی غدیر خیلی عظیم‌تر از تصور ماست یک نکته هم در این کتاب خیلی نظر مرا جلب کرد مترجم، محقق و تنظیم کننده کتاب جناب آقای اسمش را روی جلد کتاب ثبت نکرده بود و من تا مدتها تصور می‌کردم کتاب نوشته‌ی اقای است. در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «آنچه افکار عمومی از حكومت اميرالمؤمنين (ع) در ذهن دارند، سه جنگ مشهور حضرت با «طلحه و زبیر»،«معاویه» و «خوارج» است. این در حالی است که تمام این جنگ‌ها کمتر از نیمی از حکومت پنج ساله حضرت را تشکیل می‌دهد و اميرالمؤمنين (ع) بعد از جنگ نهروان به مدت دو سال و نيم به حكومت ادامه دادند؛ اما متاسفانه کمتر کسی از این دوران مهم و استثنایی مطلع است و کمتر به آن پرداخته می‌شود.اين سال‌های روایت نشده از حکومت حضرت که به دورة «غارات» مشهور شده، از جهانی مهم‌تر و درس‌آموزتر از نیمه اول حکومت ایشان است و از قضا تناسب زیادی با شرایط و اتفاقات کنونی ما و منطقه دارد به همین دلیل است که این کتاب، تنها کتابی است که سردار شهید سلیمانی به خواندن آن تاکید زیادی کرده است. کتاب حاضر تلخیص و ترجمه‌ای روان از کتاب معتبر و قدیمى الغارات است که به روایت این سالها می‌پردازد.»