eitaa logo
با شمیم تا شفق
257 دنبال‌کننده
454 عکس
60 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
. یک ترجمه افتضاح از یک رمان شاهکار را دستش گرفته بود و داشت به همراهش می‌گفت:«خیلی وقته دلم می‌خواد اینو بخونم.ببین قیمتشم چقدر مناسبه» من داشتم او را موقع خوانش آن کتاب تصور می‌کردم که احتمالا با خودش خواهد گفت «چقدر مزخرف بود هیچی نفهمیدم» بدون لحظه‌ای درنگ گفتم «خیلی کتاب خوبیه ولی نه با این ترجمه» و لبخند زدم. پرسید:«شما خوندینش؟!» خیلی صریح و ساده گفتم «نه ولی میشناسم» این بار نیشم بیشتر از یک لبخند باز شد و گذشتم اما او نگذشت سیل سوالاتش شروع شد کم کم احساس کردم دورم را آدم‌های مختلف گرفته‌اند او اما ول کن نبود مثل یک دانشجوی نکته سنج هر چه می‌گفتم یادداشت می‌کرد پرسید «چطوری نخونده میدونی خوبه؟! » گفتم: «فکر کنم همزیستی‌ام با کتاب‌ها باعث شده به قول در مسیر اسب شناسی باشم» چشم های گرد شده‌اش وادارم کرد خودم توضیح دهم که در کتاب آداب کتاب‌خواری با داستان پادشاهی مواجه می‌شویم که در پی پیدا کردن بهترین اسب است شخصی برای اینکار انتخاب می‌شود و یک اسب ضعیف را با خودش نزد پادشاه می‌آورد اما خلاف تصور همه بهترین اسب از کار در می‌آید و نویسنده این داستان را به کتاب‌شناس‌ها مرتبط کرده‌است زد سر شانه‌ام و گفت: «خوشحالم باهات آشنا شدم اسب شناس» و باهم خندیدیم. شاید شما تصور کنید کتابِ کتاب دوست‌هاست مثلا آن‌ها که مثل من ترازوی سنجششان کتاب است پول‌هایشان را برای کتاب جمع می‌کنند و در راهش خرج می‌کنند آنها که تا اسم کتاب می‌آید دست و دلشان می‌لرزد و تمام قول و قرارهایشان را فراموش می‌کنند آن‌ها که احتمالا تا ابد کتاب نخوانده دارند و یکی از ترس‌هایشان این است که کتاب‌های مورد علاقه‌شان را نخوانده از این دنیا وداع کنند. بله کتاب مال این‌افراد است اما اگر شما هم اطرافتان یک نفر دیوانه‌ی کتاب دارید کتاب را بخوانید بلکه او را درک کنید. برای من که خیلی اوقات کسی را ندارم تا برایش کتاب بخوانم یا با او از ذوقی که کمتر کسی درکش می کند حرف بزنم این کتاب یک غنیمت بزرگ بود غنیمتی که هر چند دقیقه لبخند بزنم و بگویم : «دقیقا! وای خدا این منم» خوشحالم که تو رو پیدا کردم معصومه جان وگرنه برای کدوم دیوونه‌ای وسط خیابون پای پیاده کتاب می‌خوندم و باهم ذوق می‌کردیم. ممنونم بابت همراهی همیشگیت همسرم شما سرکار خانم ملاپور و جناب آقای زارعی که کتابدارهای بی‌نظیری هستید و باعث شدید فرصت جمع شدن اعضای کتاب‌خوان در کتابخانه استاد احمد آرام فراهم بشه متشکرم عکس جلد :استاد در کتابخانه شخصی‌اش