eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻منفعت شما در پایان دادن جنگ با است رهبر یمن: 🔹جنایت‌های هیچ تاثیری روی و اراده ما برای ادامه مبارزه در برابر تجاوزات نخواهد گذاشت. 🔹عملیات امروز یگان پهپادی یمن و انصارالله علیه میدان نفتی «الشیبه»، بزرگترین از ابتدای جنگ ائتلاف سعودی تا به امروز بوده است. 🔹عملیات پهپادی امروز یمن درس مشترک و هشداری مهم برای امارات است. 🔹هر اندازه که دشمنی شما ادامه پیدا کند، اصرار ما برای ادامه مبارزه هم بیشتر می‌شود. 🔹توانایی نظامی ما در صورت ادامه تجاوزات ائتلاف سعودی، روز به روز افزایش پیدا می‌کند. 🔹خسارت‌های اقتصادی کشورهای متجاوز در صورت ادامه تجاوزاتشان، بیشتر و بیشتر خواهد شد و با ادامه این جنگ، زمان را می‌دوشد. 🔹منفعت شما در پایان دادن به جنگ یمن است و ادامه حملات به یمن هیچ توجیهی ندارد. 🆔 @basirat_enghelabi110
#ولایت_فقیه (2) 🔴 ولایت فقیه هست که جلو دیکتاتوری را می‌گیرد. اگر ولایت فقیه نباشد، #دیکتاتوری می‌شود. آن که جلو می‌گیرد از اینکه #رئیس_جمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس #ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است. امام #خمینی (ره) صحیفه نور، جلد 11، صفحه 23 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ #روحانی ۶۰: چه معنی داردپول این مردم مستضعف به جیب یک مشت امیر بازنشسته برود،بارها به مسئولین گفتیم این نیروی مخصوص(تیپ نوهد) خطرناک است منحلش کنید، گوش نمی کنند روحانی ۹۸: طرح انحلال #ارتش که توسط مزدوران چپ و راست و #منافقین داخلی مطرح شده بود بادرایت #امام خنثی شد! #دفاع_مقدس 👤 محسن پورپیر #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 بسیار خواندنی از ثبات اقتدار و قدرت 🔹برژینسکی: امروز باید رهبران ابر قدرت های جهانی از مسولین ایرانی برای حفظ امنیت خود وقت قبلی بگیرند. سخنان برژینسکی مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده - بسیار جالب است - دقت کنید : 🔹روزی رهبر فقید اذعان میکرد که جنگ عراق علیه ایران برای این کشور نعمت است، چندی بعد از آن به سفری داشتم و با مقامات این کشور رایزنی میکردم، یادم هست یکی از مقامات ارشد این کشور - ترکیه - به من با لحن تمسخر آمیزی گفت : بروید و در مقدمات پذیرش امپراطوری عثمانی را مهیا کنید !!!! دیگر با این جملات - (اشاره به متن گفته رهبر فقید ایران که روی میزش بود در باره نعمت خواندن جنگ) - ایران رقیب جدی برای ما در منطقه نیست! من همان موقع به نادانی آن مقام ترک در دل خندیدم! همانطور که بارها اعلام کرده ام کشوری که سی و چند سال تحت شدیدترین فشارها و تحریمها بوده است اکنون با این همه مشکلات رتبه 17 اقتصاد جهانیست، را نهادینه کرده، در جزو پیش قراولان جهان است، پنجمین و قوای مسلح نظامی جهان را داراست، کاملا تحت و سیطره آنهاست، و من اعتماد راسخ دارم این کشور با این ظرفیتها و توان بومی در اینده ای نه چندان دور احیاگر تمدن بزرگ اسلامی - ایرانی مورد نظر میشود و حالا کجایند حکام شیرین مغز ترک که با کودتایی چند ساعته قافیه را به ارتش خود باختند!!! اگر جرات دارد ایرانیها را بحال خود وانهد! نه کمکشان کنند و نه مزاحمشان شوند!! انوقت من پیرمرد حتما امپراطوری پارس را به چشم خواهم دید! 🔹امروز باید پرزیدنت اوباما ، رئیس جمهور اولاند، نخست وزیر ، صدر اعظم و نخست وزیر مستعفی دیوید کامرون و مقامات بلژیک و بروند و از مقامات ایران وقت ملاقات بگیرند و آنها ( ایرانیها) اگر صلاح دانستند به آنها یاد بدهند که چگونه کشورشان را که در محاصره جهنم و افراطی گری و وحشی گری گروه های خود سر در همسایگی شان است، اینقدر با صلابت امن کرده اند، امروز یکی از امن ترین و با ثبات ترین کشورهای جهان است و دولتمردان غرب به بیراهه نروند زیرا مختصر مشکلات ایران هم بابت تنگناهای اقتصادیست که آن هم ارمغان غرب...است. خبرگزاری تبیان 🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ 💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشه‌ای دیگر جعبه‌های ؛ نمی‌دانستم اینهمه ساز و برگ از کجا جمع شده و مصطفی می‌خواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!» تا رسیدن به خانه، در کوچه‌های سرد و ساکت شهری که از در و دیوارش می‌پاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم می‌دیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر می‌چرخد تا کسی دنبالم نباشد. 💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بی‌هوشی روی همان بستر سپید افتادم. در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک می‌دید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و همین حال خرابم مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار می‌کنید؟» 💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی به این شهر آمده‌ایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟» صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه می‌خواست کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!» 💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو بود...» و مصطفی منتظر همین بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟» برادرش اهل بود و می‌دانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیه‌اش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمی‌خواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش خودشون رو از مرز رسونده بودن درعا و اسلحه‌ها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!» 💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!» از چشمان وحشتزده سعد می‌فهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش می‌جنبید و مصطفی امانش نمی‌داد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو و و تظاهرات می‌کنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش می‌کشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«می‌دونی کی به زنت کرده؟» 💠 سعد نگاهش بین جمع می‌چرخید، دلش می‌خواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمی‌دونم، ما داشتیم می‌رفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی دارن فرار می‌کنن سمت ما، همونجا تیر خورد.» من نمی‌دانستم اما انگار خودش می‌دانست می‌گوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس می‌زد و مصطفی می‌خواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، می‌دیدی چند تا پلیس و نیروی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟» 💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه می‌کرد و او همچنان از که روی حنجره‌ام دیده بود، زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون ، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟» دلم برای سعد می‌تپید و این جوان از زبان دل شکسته‌ام حرف می‌زد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بی‌حیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم می‌برم!» 💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه‌تونه!» برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق شده که خون شیعه رو حلال می‌دونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمی‌کنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه‌ها کمین کردن و مردم و پلیس رو بی‌هدف می‌زنن!»... ✍️نویسنده: @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦فرمانده نیروی زمینی ارتش: دستگاهی ابداع کرديم که ويروس را در محيط بسته ۵ دقيقه ‎ای از بين می‎برد 🆔 @basirat_enghelabi110