🔴 حناچی شهردار تهران ادعا کرده حذف کلمه #شهید از تابلوها برای تشخیص سریع مسیر توسط رانندگان است. بماند این #دروغ را خود او هم باور نکرد
اما
🔸 شاید نمیداند که کلمه شهید؛ پرچم پرافتخار برافراشته شده در تمام کوچهها و خیابانهای این کشور است تا نسلهای بعدی بدانند برای عزت و استقلال این کشور اسلامی چه هزینههایی دادهایم.
🔸 یادت باشد در همیشه تاریخ #یزیدیان جسم حسینیان را میگرفتند و #اموییان نامشان را. تفاوت، فقط در بهانه هر روزگار است و نه ماهیت آن.
سلام بر #شهیدان
#عضو کانال بصیرت انقلابی شوید.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
https://eitaa.com/basirat_enghelabi110
👇 نامسئولان #وزارت_ارتباطات، چرا باید استیضاح، محاکمه و مجازات شوند؟
🔴 همه در جستجوی موتور جستجو!
۱۷ اسفند ۱۳۹۰، امام خامنهای بهصورت مکتوب خطاب به ۲۵ نفر از مقامات ارشد کشور دستور میدهند «حداقل یک موتور جستجو و چندین سرویس ایمیل قوی و قابل رقابت با نمونههای مطرح خارجی در جهت تأمین نیازهای اقشار گوناگون» طراحی و راهاندازی شود...
به این دستور توجه چندانی نمیشود تا اینکه در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، شورایعالی فضای مجازی در هجدهمین جلسهٔ خود، تازه دستور امام را تصویب! کرده و «برنامهٔ ملی موتور جستجو» ابلاغ میشود!
دو سال بعد یعنی در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ #مصوبهٔ_شورایعالی_فضایمجازی در کمیسیون عالی تنظيم مقررات مطرح میشود و سند «سیاستهای حاکم بر برنامهٔ توسعهٔ جویشگر بومی» بهتصویب میرسد!
بر اساس این سند «جویشگرهای بومی» باید توسط وزارت ارتباطات تعیین شده و همهٔ نهادهای کشور در یک تقسیمکار ملی به تقویت آنها بپردازند...
امروز ۲۹ آبان ۱۳۹۸ (یعنی هشت سال بعد از سند اول و سه سال بعد از سند سوم) است.
بهبرکت! #اغتشاشات همه فهمیدیم خبر و #میتینگ راهاندازی ۸۵ درصدی شبکهٔ ملی اطلاعات یک #دروغ بزرگ بوده است و حداقل در حوزهٔ موتور جستجو عدم انجام وظایف قانونی وزارت ارتباطات مشهود است.
آیا وقت آن نرسیده که مقصران این فاجعه لااقل محکوم به تأمین خسارتهای وارده به کشور شوند؟
و آیا از وزیر ارتباطات نباید پرسید چرا سه جویشگری که در سال ۹۲ داشتیم، امروز نهتنها پیشرفتی نداشتهاند که یا کاملاً نابود شدهاند یا چیز زیادی از آنها باقی نمانده؟
ضمناً #افشا و بررسی نقش قرارگاههای مختل در این فاجعه بماند برای زمانی دیگر! إنشاءالله...
✒ روحالله #مومن_نسب
#نهضت_ادامه_دارد
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
درست است آشیخ!!!
مطلب تاریخی درست است.
ولی برداشت از قصه شما تطهیر #حسین_فریدون است.
این فقط برداشت من نیست
هر کس این صحبت های شما رادیده به مطلب مورد نظر شما خنده اش گرفته🤪
ودنبال یوسف و زلیخای قصه ات میگرده!!
بی خود حسین فریدون را بنیامین جا نزن
نه یوسفی اینجا میبینی نه زلیخا؟!!!
میدونی عجیب کجاس؟!!👇👇
عجیب آنجاست که بخواهیم #دروغگو را در میان #دروغ پنهانش کنیم.
یا حکایت دزدی که برای فرارکردن در میان جمعیت فریاد های دزد!!! سر می دهد.
حالا شما با این فرمایشات خود!!! می خواهی یوسف صدیق را شبیه سازی کنی؟!!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
درست است آشیخ!!!
مطلب تاریخی درست است.
ولی برداشت از قصه شما تطهیر #حسین_فریدون است.
این فقط برداشت من نیست
هر کس این صحبت های شما رادیده به مطلب مورد نظر شما خنده اش گرفته🤪
ودنبال یوسف و زلیخای قصه ات میگرده!!
بی خود حسین فریدون را بنیامین جا نزن
نه یوسفی اینجا میبینی نه زلیخا؟!!!
میدونی عجیب کجاس؟!!👇👇
عجیب آنجاست که بخواهیم #دروغگو را در میان #دروغ پنهانش کنیم.
یا حکایت دزدی که برای فرارکردن در میان جمعیت فریاد های دزد!!! سر می دهد.
حالا شما با این فرمایشات خود!!! می خواهی یوسف صدیق را شبیه سازی کنی؟!!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
خودتان #قضاوت کنید👇👇👇
روزنامه #وطن_امروز به خاطر ضربالمثل، تذكر ميگيرد؛ ايسنا و خبرآنلاين عليه امنيت ملي اقدام ميكنند و تشويق ميشوند!
دبير هيات نظارت بر مطبوعات با توهينآميز خواندن ضربالمثل بهكاررفته در تيتر وطن امروز در پي سفر روحاني به ژاپن با عنوان "خربزه آبه" گفت: روزنامه وطن امروز به دليل درج تيتري برخلاف منافع و مصالح ملي و دستگاه ديپلماسي كشور در صفحه يك آن روزنامه، تذكر گرفت!
اين در حالي است كه ايسنا باسابقه اقدامات ضدامنيت ملي ازجمله شايعهپراكني عليه زوار عراقي و يا انتشار اخبار دروغ و التهاب آور در آشوبهاي اخير با تيتر «دلار ايستاد؛ سكه رفت!» نه تنها تذكر نگرفت بلكه بهعنوان يكي از رسانههاي برتر اربعين تقدير شد
خبرآنلاين نيز باوجود اقدامات ضدامنيت ملي ازجمله توهين به سپاه، سگ خواندن منتقدان و شايعهپردازي در ماجراي "دروغ دختر آبي" مواخذه نميشود و در مقابل، مسئولانش در دولت صاحبمنصب ميشوند.
بله !!!
این است تحمل مخالف وپذیرش انتقاد!!!
با رسانه های دولتی وبودجه از جیب ملت بدترین #دروغ ها وتهمت ها بر علیه ملت ومنافع ملی میزنند !!
🤛ولی دهان منتقدان را به جرم ضدیت با #منافع_ملی ، خرد می کنند!!
شما که حتی حرف مخالف راتحمل نمیکنید ولی ما و ملت تاسال ۱۴۰۰ صبر وتحمل می کنیم.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
💢 #دروغگوی_بی_تدبیر
📽 روحانی امروز: رهبری به صراحت میگه که من با لوایح دولت مشکلی ندارم/ کی توی این کشور تصمیمگیره؟!
1⃣✍ این ادعای بی سند روحانی در حالیست که پیش از این و حتی پیش از #ترور سردار سلیمانی رهبر انقلاب لوایح سراسر استعماری FATF را به چاه فاضلاب تشبیه کرده بود
2⃣✍ در کشوری که دروغ بستن به رهبری توسط یک نماینده مجلس چون مطهری و صادقی هزینه ای نداشته باشد و هر ننه قمری برسه به رهبری دروغ ببنده خب معلومه رئیس دولتی که استارتش را با دروغ و عملیات روانی شروع کرده است هم #گستاخ میشود و اینگونه واضح به عالی ترین مقام جمهوری اسلامی #دروغ میبندد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️آن مرد که قسم #دروغ میخورد و میفرمود:
👈 "شهادت میدهم والله، والله، والله در مسائل هستهای با کندی و توقف مواجه نخواهیم بود و تحقیقات و غنیسازی سرجای خودش باقی خواهد ماند"
خودش هم بعد از بخاک فنا دادن هسته ای با #تحریم_کدخدا متوقف شد!😏
📛تزویر به شما امان میدهد تا مقاومت شما را بشکند، پس از غلبه شک نکنید گردنتان را خواهد شکست./انقلابگرام
#خسارت_محض
#تحریم_صالحی
#تحریم_ظریف
#معامله_قرن
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⚠️ فریب نخوریم
اصلاحطلبان #دروغ میگویند که برای تهران لیست نمیدهند.
آنها میدانند سررشته دعواهای سیاسی کشور در پایتخت است و میخواهند جبهه انقلاب با توهم نداشتن رقیب، تا میتواند به دست خود تخریب شود.
آنگاه در دقیقه نود با تمام قدرت لیست خود را از مجاری مختلف منتشر و تبلیغ میکنند.
"احمد قدیری"
#دهه_فجر
#انتخابات_مجلس
#درست_انتخاب_کنیم
#دولت_تدبیر
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
♦سند۲۰۳۰، هتل اسپیناس و پایتخت ۶!
حسین مروتی نوشت: خیلی ها پایتخت۶ را نقد کردند، دوستان عدالتخواه از ماجرای پول کثیفی گفتند که تنابنده گرفته، رسانه ای ها هم از سکانس آخر سریال گفتند و شباهتش به یک فیلم فارسی، اما مسائلی از این دست اگرچه مهم، فرعی هستند و حواس ما را از #اصل ماجرا پرت می کنند.
رحمت مشغول دل دادن و قلوه گرفتن است با یک زن شوهردار!
دختر محمود نقاش با پیشینه ی جواب رد به نقی و طلاق از همسر،سوژه پسرخاله نقی یعنی ارسطو شده!
نقی هم هنوز بی خیال این زن نشده و دوست دارد هنگام صحبت هما با طاهره،خودش هم باشد.
دوقلوها مدام #دروغ می گویند و نقی و هما را دور می زنند.
رفتار بهتاش با خانواده،در #قلهبیشعوری است. او ازطریق پربیننده ترین برنامه تلویزیون، «#خانهمجردی»را وارد گزینه هایی می کند که یک جوان میتواند برای زندگی آینده اش به آن فکر کند!
حکایت غیرت نسبت به همسر، ولایت پدر بر فرزند، بازنمایی جایگاه مرد در خانواده و #کنایههایجنسی هم که واویلا!
بله، اصل ماجرا، درون مایه این اثر بود. یعنی #دشمنیتمامعیاربانهادخانوادهایرانی!
حالا اگر هم برای یکی دو مورد توجیه داشته باشیم، یا قضاوت ها را عادلانه ندانیم، مجموع این عوامل نشان می دهد که این موجودِ در تاریکی، فیل است ولاغیر!
خب آقایان هنرمند برای چه باید ۱۵ قسمت برای دشمنی با خانواده کار بسازند؟!چه سودی برای شان دارد؟!
اگر جلوی دوربین چیپس مزمز خوردند، ۱۵ جلسه رنو و پژو را تبلیغ کردند و برای هتل اسپیناس رپورتاژ رفتند، می تواند توجیه مالی داشته باشد.
اما چه کسی برای نابودی خانواده ایرانی #پول می دهد؟!
اساسا نابودی خانواده ایرانی یکی از کار ویژه های آژانس های #سازمان_ملل در ایران است که معمولا پولش را از سرچشمه، یعنی آژانس توسعه بین المللی آمریکا (USAID) می گیرند.
برای مجریان #سندتوسعهپایدار۲۰۳۰، چه لقمه ای می توانست چرب تر از یک سریال بِرند خانواده محور پربیننده باشد؟!
در قسمت آخر سریال وقتی که ارسطو و بهتاش از آسانسور هتل خارج می شوند،تصویر خودشان خوب دیده نمی شود، ولی به مدت ۲۰ثانیه یک پرچم در سمت راست تصویر به خوبی نشان داده می شود. آن پرچم آبی رنگ، #پرچمیونیسف است!
یونیسف که با هتل اسپیناس تفاهم همکاری هم داشته!
آقا چرا توهم توطئه دارید؟!
خب اصلا یونیسف نایس،
ولی به عنوان یک نمونه پزشکی که در دوره چابهار این نهاد شرکت کرده گفته:«به ما آموزش میدادند که نوجوانان و جوانان بایدبه شما مراجعه کرده و فلان وسیله(#کاندوم)را گرفته و بروند و کار خود را انجام دهند!»
درست است که نباید توهم توطئه داشت،ولی ببعی بودن هم خوب نیست!
حالا چه نیازی به این پرچم بود؟
آخر این چه سوال مسخره ای است؟!شما یک تپه را که فتح کنید،روی آن پرچم می زنید؛آنوقت توقع دارید کسی که از دشمن پول گرفته،مدیران و ناظران صداوسیما را دور زده،از هرچه نهاد و سازمان نظام است سواری گرفته و مهمترین رسانه مملکت را #فتح کرده،پرچمش را نزند؟!
چه بسا آن پرچم در قسمت آخر سریال به این معنا باشد که:«پروژه با موفقیت به پایان رسید!»
چه فرضیه هزینه یونیسف برای درون مایه ضدخانواده این سریال صحیح باشد،چه نباشد، پایتخت ۶ یک رسوایی بزرگ است و همین یک دلیل هم، برای آنکه یک فکر اساسی به حال مدیریت و ساختار #صداوسیما بشود کافیست!
👤 حسین مروتی
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_هشتم
💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشهای دیگر جعبههای #گلوله؛ نمیدانستم اینهمه ساز و برگ #جنگی از کجا جمع شده و مصطفی میخواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!»
تا رسیدن به خانه، در کوچههای سرد و ساکت شهری که #آشوب از در و دیوارش میپاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم میدیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر میچرخد تا کسی دنبالم نباشد.
💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بیهوشی روی همان بستر سپید افتادم.
در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک میدید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمیرفت و همین حال خرابم #خون مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار میکنید؟»
💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی #جنگ به این شهر آمدهایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟»
صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه میخواست #مهمانداری کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!»
💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو #مسجد بود...» و مصطفی منتظر همین #اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟»
برادرش اهل #درعا بود و میدانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیهاش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش #عربستان یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمیخواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش #وهابیها خودشون رو از مرز #اردن رسونده بودن درعا و اسلحهها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!»
💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از #حسرت آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو #سوریه شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!»
از چشمان وحشتزده سعد میفهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش میجنبید و مصطفی امانش نمیداد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو #دمشق و #حمص و #حلب تظاهرات میکنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش میکشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«میدونی کی به زنت #شلیک کرده؟»
💠 سعد نگاهش بین جمع میچرخید، دلش میخواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی #ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد.»
من نمیدانستم اما انگار خودش میدانست #دروغ میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد و مصطفی میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا پلیس و نیروی #امنیتی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟»
💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج #آشوبگر پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد و او همچنان از #خنجری که روی حنجرهام دیده بود، #غیرتش زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون #شیعه، چه بلایی ممکنه سر #ناموست بیاد؟»
دلم برای سعد میتپید و این جوان از زبان دل شکستهام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بیحیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم میبرم!»
💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون #غیرت در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینهتونه!»
برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق #وهابیهایی شده که خون شیعه رو حلال میدونن! بخصوص که زنت #ایرانیه و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونهها کمین کردن و مردم و پلیس رو بیهدف میزنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلاب
@basirat_enghelabi110
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_دوازدهم
💠 حتی روزی که به بهای وصال سعد ترکشان میکردم، در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که "تو هدیه #حضرت_زینبی، نرو!" و من هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم فدای #عشقم کردم که به همه چیزم پشت پا زدم و رفتم.
حالا در این #غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین نام زینب آتشم میزد و سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد :«بس کن نازنین! داری دیوونهام میکنی!» و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس میکشید و باز هم مراقبم بود.
💠 در تاکسی که نشستیم خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد :«میخوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمیخوام با هیچکس حرف بزنی، نمیخوام کسی بدونه #ایرانی هستی که دوباره دردسر بشه!»
از کنار صورتش نگاهم به تابلوی #زینبیه ماند و دیدم تاکسی به مسیر دیگری میرود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمیدانستم کجاست، ترسیدم.
💠 چشمان بیحالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشارهاش را روی دهانم فشار داد و بیشتر تحقیرم کرد :«هیس! اصلاً نمیخوام حرف بزنی که بفهمن #ایرانی هستی!» و شاید رمز اشکهایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با لحن کثیفش حالم را به هم زد :«تو همه چیت خوبه نازنین، فقط همین ایرانی و #شیعه بودنت کار رو خراب میکنه!»
حس میکردم از حرارت بدنش تنم میسوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم میخواست از شرّش خلاص شوم که نگاهم به سمت دستگیره رفت و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت :«دیوونه من دوسِت دارم!»
💠 از ضبط صوت تاکسی آهنگ #عربی تندی پخش میشد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگیاش را به رخم کشید :«نازنین یا پیشم میمونی یا میکُشمت! تو یا برای منی یا نمیذارم زنده بمونی!» و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی راه خودکشی را به رویم ببندد.
تاکسی دقایقی میشد از مسیر زینبیه فاصله گرفته و قلب من هنوز پیش نام زینب جا مانده بود که دلم سمت #حرم پرید و بیاختیار نیت کردم اگر از دست سعد آزاد شوم، دوباره زینب شوم!
💠 اگر حرفهای مادرم حقیقت داشت، اگر اینها خرافه نبود و این #شیطان رهایم میکرد، دوباره به تمام #مقدسات مؤمن میشدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محلهای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد.
خیابانها و کوچههای این شهر همه سبز و اصلاً شبیه #درعا نبود و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل #اسیری پشت سعد کشیده میشدم تا مقابل در ویلا رسیدیم.
💠 دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف میرفت و حتی رحمی به شانه مجروحم نمیکرد که لحظهای دستم را رها کند و میخواست همیشه در مشتش باشم.
درِ ویلا را که باز کرد به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرینزبانی کرد :«به بهشت #داریا خوش اومدی عزیزم!» و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان میریخت :«اینجا ییلاق #دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه #سوریه!» و من جز فتنه در چشمان شیطانی سعد نمیدیدم که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد :«دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره!»
💠 یاد دیشب افتادم که به صورتم دست میکشید و دلداریام میداد تا به #ایران برگردیم و چه راحت #دروغ میگفت و آدم میکشت و حالا مرا اسیر این خانه کرده و به درماندگیام میخندید.
دیگر خیالش راحت شده بود در این حیاط راه فراری ندارم که دستم را رها کرد و نمیفهمید چه زجری میکشم که با خنده خبر داد :«به جبران بلایی که تو درعا سرمون اومد، ولید این ویلا رو برامون گرفت!» و ولخرجیهای ولید مستش کرده بود که دست به کمر مقابلم قدم میزد و در برابر چشمان خیسم خیالبافی میکرد :«البته این ویلا که مهم نیس! تو #دولت آینده سوریه به کمتر از وزارت رضایت نمیدم!»
💠 ردّ خون دیروزم هنوز روی پیراهنش مانده و حالا میدیدم خون مصطفی هم به آستینش ریخته و او روی همین #خونها میخواست سهم مبارزهاش را به چنگ آورد که حالم از این مبارزه و انقلاب به هم خورد و او برای اولین بار انتهای قصه را #صادقانه نشانم داد :«فکر کردی برا چی خودمو و تو رو اینجوری آواره کردم؟ اگه تو صبر کنی، تهش به همه چی میرسیم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلاب
@basirat_enghelabi110