eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
✍رابطه روحانی با این شبکه فتنه چیست؟ ارتباط این موضوع با ناراحتی شدید روحانی از روح الله زم چیست؟! 🖊و چه کسانی از اخیر ناراحتند؟ ◾️برنامه ریزی برای یک در منطقه صورت گرفته بود؛ ، و سپس ، یعنی محور مقاومت. هدف اصلی ایران بود زیرا ستون اصلی خیمه ایران است. ▪️در جریان اجرای این فتنه، تمامی پیاده نظام دشمنان اسلام به میدان آمده بودند وبا وجود تمامی اختلافاتی که دارند متحد شده بودند، ، فراری، و اصلاح طلبان. ◾️آتش فتنه از عراق و لبنان شروع شد و هماهنگی ها و شبکه سازی های بزرگی در داخل ایران برای کشاندن فتنه به داخل ایران انجام شده بود. ▪️اما یک اتفاق ناگوار برای دشمن اتفاق افتاد؛ دستگیری فتنه یعنی در عملیات پیچیده اطلاعات . ◾️با دستگیری زم و تخلیه اطلاعاتی وی بسیاری از افراد و شبکه ها و تشکیلات آنها لو رفت و موجب اخلال عمده ای در روند کشاندن فتنه به داخل ایران شد. ▪️ اخلال عمده دیگر در روند کشاندن فتنه به داخل ایران، موفقیت عراق و لبنان در کنترل اغتشاشات بود که باعث شد آرام آرام آتش فتنه برزگ رو به خاموشی گراید ▫️ و پیاده نظام آموزش دیده و شبکه بزرگی که در بستر شبکه های اجتماعی معاند در داخل کشور شکل گرفته بود و آماده حمله بودند نسبت به شروع اجرای فتنه در ایران مردد شوند ▫️ زیرا به هیچ وجه بستر هیجانی مردمی برای لیدرها برای ایجاد اغتشاش فراهم نبود زیرا در این نوع عملیات ها، این مردم معترض هیجان زده و عصبانی هستند که اهرم لیدرها برای ایجاد اغتشاش اند ▫️ و درعین حال همین مردم سپر در مقابل نیروهای هستند تا به راحتی شناسایی و دستگیر نشوند فلذا بدون حضور مردم معترض و هیجان زده عصبانی اجرای چنین آشوبی تقریبا محال است. ◾️در همین حال که امیدهای دشمن برای کشاندن فتنه به داخل ایران کمرنگ می شد و شبکه بزرگ ساخته شده آنها در داخل ایران هم به دلیل دستگیری جعبه سیاه آنها به تدریج در معرض لو رفتن بودند و دشمن کاملا گیج و سرگردان شده بود ناگهان خبر بسیار عجیبی در ایران پخش شد که باعث شدن مردم شد! ▫️خبری که روح تازه ای در کالبد رو به موت فتنه دمید و پیاده نظام دشمن را برای انجام فوری عملیات فتنه به خط کرد! ▫️خبر این بود: در ایران سه برابر شد!! خبری که بدون مقدمه از سوی دولت اعلام عمومی شد به طوری که نه تنها مردم در جریان این افزایش ناگهانی قیمت نبودند حتی نخبگان جامعه و حتی نمایندگان مجلس هم در جریان نبودند. ▪️ به جرات می توان گفت دراین شرایط زمانی که امید دشمن برای ایجاد فتنه در داخل ایران ناامید شده بود تنها حربه ای که می توانست امید دشمن را زنده کرده و با کشاندن مردم معترض و عصبانی به کف خیابان، بستر اجرای عملیات شبکه آموزش دیده دشمن را فراهم کند همین تصمیم بود! ◾️حال یک سوال بزرگ ذهن مردم را به خود مشغول کرده است: رابطه حسن روحانی با این شبکه فتنه چیست؟ ارتباط این موضوع با ناراحتی شدید روحانی از روح الله زم چیست؟! ▪️البته در این زمینه حسن روحانی تنها نیست و عقبه روحانی نیز از کور شدن فتنه اخیر بسیار ناراحت اند و حتی نتوانستند این نارحتی را کتمان کنند ▫️ به طوری که طی یک بیانیه، از آشوبگران و شبکه آموزش دیده دشمن به عنوان یاد کرده و خواستار محاکمه نیروهای مدافع امنیت کشور شدند! ▫️جالب اینجاست که اینها همان هایی هستند در سال ۸۸ جزو بودند و برخی منابع در جریان فتنه ۸۸، خبر از دیدار محمد خاتمی و برخی اصلاح طلبان با جورج سورس طراح انقلاب های رنگی و همچنین گرفتن پول از سعودی ها توسط محمد خاتمی برای اجرای نقشه براندازی، دادند. ◾️این در حالیست که عقبه مالی مزدوران در فتنه ۹۸ نیز سعودی ها بوده و شبکه سازی نیز توسط سازمان های اطلاعاتی و اروپا انجام شده است. 🆔 @basirat_enghelabi110 🆔 @basirat_enghelabi110 ارتباط با مدیر کانال @abooheydar110
✍️ 💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشه‌ای دیگر جعبه‌های ؛ نمی‌دانستم اینهمه ساز و برگ از کجا جمع شده و مصطفی می‌خواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!» تا رسیدن به خانه، در کوچه‌های سرد و ساکت شهری که از در و دیوارش می‌پاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم می‌دیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر می‌چرخد تا کسی دنبالم نباشد. 💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بی‌هوشی روی همان بستر سپید افتادم. در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک می‌دید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و همین حال خرابم مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار می‌کنید؟» 💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی به این شهر آمده‌ایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟» صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه می‌خواست کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!» 💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو بود...» و مصطفی منتظر همین بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟» برادرش اهل بود و می‌دانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیه‌اش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمی‌خواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش خودشون رو از مرز رسونده بودن درعا و اسلحه‌ها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!» 💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!» از چشمان وحشتزده سعد می‌فهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش می‌جنبید و مصطفی امانش نمی‌داد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو و و تظاهرات می‌کنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش می‌کشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«می‌دونی کی به زنت کرده؟» 💠 سعد نگاهش بین جمع می‌چرخید، دلش می‌خواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمی‌دونم، ما داشتیم می‌رفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی دارن فرار می‌کنن سمت ما، همونجا تیر خورد.» من نمی‌دانستم اما انگار خودش می‌دانست می‌گوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس می‌زد و مصطفی می‌خواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، می‌دیدی چند تا پلیس و نیروی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟» 💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه می‌کرد و او همچنان از که روی حنجره‌ام دیده بود، زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون ، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟» دلم برای سعد می‌تپید و این جوان از زبان دل شکسته‌ام حرف می‌زد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بی‌حیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم می‌برم!» 💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه‌تونه!» برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق شده که خون شیعه رو حلال می‌دونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمی‌کنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه‌ها کمین کردن و مردم و پلیس رو بی‌هدف می‌زنن!»... ✍️نویسنده: @basirat_enghelabi110