اینکه
من حجاب دارم،
نمازِ اول وقت میخونم،
صبورم،
خوش برخوردم،
خوب هست اما وقتی خوب تر میشه که تو شرایط سخت هم پایبند باشم!
و حالا من تو اون شرایط قرار گرفته بودم...
بخشِ جراحیِ قلب!
عزیزجون باید قَلبِشُ جراحی می کرد، به همه ام گفته بود که فقط با من راحتِ و احساسِ آرامش میکنه، دلم نیومد تنهاش بذارم و اینجوری شد که بیست شب از زندگیِ من کنار عزیزجون تو بیمارستان و شرایطِ سخت گذشت.
راستش این بیست شبُ انتخاب کردم که خودمو مَحَک بزنم!
آیا من تو این شرایط سخت میتونم حجابم رو همونجور که هر روز هستم رعایت کنم؟ یا نه به بهانه اینکه راحت باشم تو بخشِ بیمارستان کَشفِ حجاب میکنم!
آیا باتوجه به شب بیداری ها و سَرِ ساعت دارو دادن و تیمار کردنِ بیمار صبور و خوش برخورد هستم؟
آیا باوجودِ خستگی و سبک شمردنِ نماز از جانب هم اتاقی هایِ عزیز من نمازم اولِ وقت هست؟
با لهجه شمالی دخترِجَوان که جراحیِ قلبِ باز کرده بود به خودم اومدم...
از وضعِ بَدِ حجابِ پرستارها و همراه هایِ بیمارانِ بخش گله می کرد، راستش فکر می کردم صدایی که به گوشم می رسه و داره گله میکنه یه خانم محجبه باشه، همونجور که رو ویلچر نشسته بود داخلِ اتاق شد و گفت میشه شما هم اتاقی ما باشی؟ همسرم همراهِ منه، با این وضع حجابِ پرستارا و همراه ها احساسِ آرامش نمیکنم، همسرمم آدمِ بی تقوایی نیست اما خب خواه ناخواه چشمش که به این بی حجاب ها می افته...
من مات و مبهوت
سر تا پاشُ نگاه کردم
خودشم همچین حجابِ کاملی نداشت!
گفت: خانم چادری، از حجابت خوشم اومد، بِهِم احساس آرامش و امنیت داد
تازه میفهمم ماهایی که حجاب نداریم چه آسیبی به جامعه و خانواده ها و حتی خودمون میزنیم. و شماهایی که حجاب دارین نه تنها خودتون بلکه من و امثالِ من هم احساس آرامش و امنیت میکنیم.
از عمق وجود خدا رو شکر کردم و چند شب از اون بیست شب رو با دخترِ جوان گذروندم.
حالا من جایِ یک بیمار به دو بیمار رسیدگی می کردم... و تمامِ سعی ام این بود خَم به ابرو نیارم
با صدایِ اذانِ گوشی هم اتاقی هایِ عزیز حداقل کاری که می کردن این بود که تصمیم می گرفتن نماز بخونن و با حسرتی آمیخته از شوق و رضایتمندی نگاه به نماز خوندن من کنن.
#باشد_که_خداوند_بپذیرد
#منو_جدایی_از_چادرم_خدا_نکند
#یادداشت_ذهن_خستم
#بانو_طلبه
پی نوشت:
هر کدوم از ما بچه حزب اللهی ها با اعمال و رفتارمون تو مجامع عمومی هر جایی از جامعه مثلِ مسجدِ متحرکی می مونیم که میتونیم تاثیر گذار باشیم و آرمان ها و ارزش ها رو فریاد بزنیم.
مردمِ ما تشنه برخوردِ خوب و درک شدن از جانبِ ما هستن مواظب حرفا و نگاه هامون به کسایی که یه کوچولو با ما فرق دارن باشیم.
@be_vaghte_del313
✅یادتونه
موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم 😊
.
✅یادتونه
زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم😣 .
.
✅یادتونه
وقتی معلم می گفت برو گچ بیار انگار مشعل المپیک دستمون میدادن 😊
✅یادتونه نیمکت های مدرسه برامون شده بودن دفتر نقاشی و خاطرات! انواع و اقسام شعر و نقاشی روشون حکاکی می کردیم 😊
کدوم یکی از "یادتونه" ... یادتونه؟
من یادمه... دبیرستانی بودم و اهلِ شعر
از نیمکتم مثنوی معنوی ای ساخته بودم به سبکِ خودم🙈
از رباعی گرفته
تا
شعرِ آیینیُ
غزلُ
شعرِ سپیدُ نو ❣
چون حَساس بودم کار تمیز دربیاد اول یه قسمتی از میزُ لاکِ غلط گیر می گرفتم سفید میشد، بعد روش می نوشتم 🙈
نمیدونم من خیلی بیکار بودم یا خیلی حَساس! 🙄
یه روزی از روزا یه صفحه سفید رو میز تشکیل دادم و نوشتم:
آنچه مهم است حفظ راه شهداست ...
این وظیفه اول ماست...
کمی رو جمله ای که نوشتم تامل کردم، حفظِ راه شهدا ... وظیفه اولِ ماست ...
شهدا به بیت المال حساسیت داشتن
🌀شهید باکری از نوشتنِ با خودکارِ بیت المال حتی در حَدِ چند کلمه برایِ کارِ شخصی پرهیز داشتن
🌀بچه شهید تقدسی تو تَبِ شدید بودن با وجودی که موتورِ سپاه در اختیارشون بود و میتونستن بچه رو به مطب برسونن اینکارُ نکردن و گفتن اگ فرزندم بمیره از موتور سپاه که بیت المالِ استفاده نخواهم کرد
.
.
.
من امّا به عنوانِ رهرو شهید حساسیتی رو بیت المال نداشتم، رعایت که نمی کردم هیچ، ضَرر هم میزدم!
همین مثنوی معنوی ساختنم از نیمکت!
پی نوشت:
از اون روزی که سالِ سوم دبیرستان بودمُ پِی به حساسیت شهدا رو بیت المال بُردم تا امروز که طلبه ام، دیگه نه صفحه سفیدی ساختمُ نه شعر و غزلی نوشتم. چون من در قبال بیت المال مَسئولم
کاش مسئولینمون مخصوصا کلید دارها و دولتِ بنفش از شهدا درس بگیرن و همین قدر اندازه منو امثالِ من حقِ بیت المال رو به جا بیارن.
کاش ولایت مداریمون در حَدِ شعار نباشه... 😔
#یادداشت_ذهن_خستم
#مدرسه
#دبیرستان
#شعر
#طلبگی
#شهدا
#بیت_المال
#الهی_شکرت
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
تلخی ها و شیرینی های زیادی رو پُشت سر گذاشتیم
با همه اختلافِ سلیقه و نظری که داشتیم کَم کَم بزرگ شدیم...
من دخترِ آرومی که دنیای صورتی و فانتزیش خلاصه میشه تو کتاباش و عکسِ شهدا و امامی که باسلیقه و وَسواسِ زیادی به دیوار اتاقِش میزنه
+ تُ پسرِ شیطونی که گوشه ای از اتاقت ویترینی ساختی از ماشینای مورد علاقت و دنیات خلاصه میشه تو ماشین و ماشین سواری و سُرعت
من برنامه منظمی برای هیئت و مسجد رفتنم دارم
+ تُ تَمامِ برنامه هیئت رفتنت خلاصه میشه تو ده شب محرم و شبای قدر
من که دلم بگیره با نماز و مزار شهدا و مداحی گوش کردن آروم میشم
+ تُ که دلت بگیره با آهنگ گوش کردن و جاده چالوس رفتنُ سرعت آروم میشی
مناجاتِ من با خدا پایِ سجاده ست و نماز
+ مناجاتِ تو با خدا شُمالِ و لبِ ساحل
نه تُ مثلِ من شدی و نه من مثلِ تُ
به رسمِ همیشه یه شب برای دردِ دل با هم زدیم جاده
اون شب پُر از حرف بودم، پُر از بغض...
آخه از همون اول با اینک من بچه اولم و تُ بچه دوم با یک سال اختلاف سنی، اینقدر مردونه و محکم پُشتمی که تو غُصه های زندگی جز خودت با کسِ دیگه ای نمی تونم دردِ دل کنم.
همونجور که صدایِ موزیکت بلند بود و با سُرعت میتاختی، با اشکِ جمع شده گوشه چشمت شروع کردی گفتن، از نذوراتی که تو مجالس امام حسین دادی، از دَست های پیرِ زن و پیرِ مرد و سرباز و پارک بانی که سمتت دراز شده و تُ هیچ وقت خالی برنگردوندی تا بَدی ها و نامردی هایی که در جوابِ خوبی هات داده شده...
دردِ دلم یادم رفت و مبهوتِ بزرگی و جوان مَردی و اخلاصت شدم
وَ
من چه خوشبختم که برادری چون تُ دارم❤️
پی نوشت:
شاید من اسیرِ ظاهر شدم و فکر می کردم هر کَس که ظاهرش مذهبی تَر باشه به خدا نزدیک تَره و کارِ خیر انجام میده، اون شب داداش با گفتنِ گوشه ای از کاراش به من فهموند که به قول شهید همت هرکارِ خیری کردم یا جار زدم یا جا.
و تیپ و ظاهرِ آدما ملاک برای سنجیدنشون نیست.
بهم گفت: آجی، گنه کارا، هم توبه میکنن هم کارِ خیر
#یادداشت_ذهن_خستم
#خواهرانه
#مخاطب_خاص_من
#داداش
#تولد
#تولدت_مبارک
#دلتنگتم_کربلایی_من
#آبجی_طلبه
@be_vaghte_del313
به وقت دل | رحمت نژاد
یه وقتایی تو زندگی هست که انگار یه غمی تویِ دلت سنگینی میکنه، درست مثلِ الآنِ من😔 نه میتونی بخندی
آن روزها که یونس در دلِ ماهی بود ؛ دلش تنگ نمیشد ؟ دلش نمیگرفت ؟ روزهایش را چگونه به شب رساندی خدا ؟ تنهایی هایش را ، دلِ گرفته اش را ، اشک هایش را ، ... . ورژنِ خداییِ تو که عوض نمیشود ، نسخه ی ارتقا یافته که نیستی که مثلا نسبت به نسخه ی قبلی یک سری معایب داشته باشی و یک سری مزایا . مثلا بگوییم خدایِ ورژِن یونس تا توی دلِ نهنگ هم آنتن میداد ولی به زمانِ محمد که رسید باید میرفت روی قله ی کوه ، توی غار چند روز معتکف میشد تا خدایش آنتن بدهد . نه تو همانِ خدایِ یونسی ، همان خدایِ پاهایِ اسماعیل ، همان خدایِ نگرانِ ساره ، تو همان خدایِ موسی در رودی ، همان خدایی که زینب را صبر داد .
دلِ من را آرام کن , صبرم بده .
#یادداشت_ذهن_خستم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
#درد_دل یک فعال فرهنگی و اجتماعی
این حرف ها که
«فلانی را من جذب کردم»،
«فلان کس رو ما آدم کردیم»،
«من اگه نبودم فلانی معلوم نبود الان کجا بود؟»،
«اینها بچه های منند و من تربیتشان کردم و...» همه رنگ و بویی از #شرک و #استغناء دارند.
ما چه کاره ایم مگر؟
همه کاره خداست. فقط اوست که در عالم موثر است. لاموثر فی الوجود الاالله...
#تاثیر از خداست
#جذب از اوست
#تربیت کار اوست
#مربی خداست
#جذاب اوست
او اگر نبود هیچ چیز نبود و....
ما فقط این وسط به لطف الهی، مکلف به کارها و وظایفی بوده ایم. تازه اگر درست انجامشان داده باشیم!
بچه های مردم اگر جذب شدند،
آدم شدند،
تربیت پیدا کردند،
به جایی رسیدند و...
همه و همه کار خداست و فعل او و از لطف همیشگی و بی کرانه ی او.
ما کاره ای نیستیم! ما هیچیم!
کاش اینها را #جدی بگیریم. 👌👌👌
#هیچم_هیچ
#یادداشت_ذهن_خستم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
شاید که دختریست نویسنده✍🧕
درگیر با هر آنچه نشد، باشد!
بیدار مانده است که بنویسد...
تا قهرمانِ قصه یِ خود باشد.👌💚🍃
#یادداشت_ذهن_خستم
#شرح_حال
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
خدایا اعتماد کردن خیلی سخته
اعتماد کردن یعنی رشته همه کار رو بسپاری به یکی دیگه و هراختیاری رو از خودت سلب کنی
هرچقد موضوع بزرگتر هم باشه سخت تر میشه...
خدایا ولی اعتماد کردن به تو فرق داره. وقتی به تو اعتماد میکنم دیگه باید یادم بره ترسیدن رو...اصلا باید همهش بخندم اما خدایا ببخشید
من اصلا گاهی یادم میره تو خدایی نه بنده خدا. یادم میره من اصلا مقابل تو ذره هم نیستم که نگران شم از بی اختیار بودنم تو روند زندگیم. اونوقت استرس میگیرم...غمگین میشم...میترسم...
خدایا من فراموشکارم
یادم میره وقت نگرانیام زندگیمو مرور کنم که با چه برنامه ریزی محشری جلو بردیش. خدایا من خیلی خیلی یادم میره خوبیاتو... به دل نگیر
اصل وجود ِ من الانه
این نیمه شبی که هم نگرانم هم غمگین ولی میگم خدا هست... پس آرومم...
خدای من...خدا جون من...
#یادداشت_ذهن_خستم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
برایِ منِ دخترِ لوس و نازک نارنجی ای که حساب دقیقه های پیاده روی تا رسیدنش به حوزه و خونه رو با میزان زاویه خورشید محاسبه میکنه و حتی اگر ذره ای ضرر در خستگی پاهاش یا حتی بِهَم ریختن چهره و ظاهرش داشته باشه بی خیال میشه و سریع میره سمت اسنپ و ماشینِ بابا حتی! گاهی براش با دوستاش پیاده روی و تاکسی سوار شدن لذت بخشِ ... دقیقا مثل امروزی که بعد از کلاس نقد فرقه ها و کمی قدم زدن سوار تاکسی شدیم و برای راننده دیدن سه تا خانمِ چادریِ جوان عجیب بود ... عاخه قبلا هر کی حجابِ کاملی نداشت، بد حجاب بود تو چِشم بود اما الآن برعکس شده🙄
.
با فاطمه شروع کردیم راجع به مقاله ای که باید پایان دوره ارائه می دادیم صحبت کردن، راننده با کنجکاوی پرسید، درس چی میخونید شما؟ از اونجایی که برعکسِ خیلی از دوستانِ طلبه ای که همیشه سعی میکنن هویتِ خودشون مخفی نگه دارن از رو خجالت نمیگن طلبه هستیم و مشغول دروسِ حوزوی، چون تو جامعه ارزشی نداره و به قول معروف براش تَره هم خورد نمیکنن بنده با افتخار میگم طلبه ام، طلبه مملکت😊، به راننده گفتم طلبه هستیم.
گفت طلبه؟ یعنی همون آخوند؟ 😂
پیشِ خودش احساس کرد شاید بخوام دَر برم از زیر واژه آخوند و نسبت دادنش به خودم، گفتم بله دقیقا، همون آخوند 😊
خندش گرفته بود، ادامه داد ... خُب آخرش؟
کی الآن دنبالِ این چیزاست؟ اوه اوه سخنرانی ام می کنید، پس حسابی مُخ تی لیت می کنید ... ولی عیب نداره، هیچی ام نشید از حوزه علمیه که شهریه می گیرید.
با این یه جمله آخرش واقعا لجم گرفت 😕 ، گفتم نخیر آقای محترم نه من، نه هیچ خواهر طلبه ای شهریه نمی گیریم، صِرفِ علاقه شخصیِ که طلبه شدیم.
سکوتی کرد و گفت موفق باشید ...
پی نوشت۱:
مسئولین رسیدگی کنن 😊🙄
دلم میخواد یه تریبون بدن دستمُ بگن بگو چرا طلبه شدی؟ چی شد طلبه شدی؟
من طلبه شدم، چون طالبِ چیزایی بودم حقایقی بودم که هیچ جا جز حوزه نمی تونست به من بده، شاید بِهِم می داد اما خالص نمی داد با رنگ و لعاب می داد، مثلِ اسلام آمریکایی که به خوردِ خیلی از جَوان های دانشجو میدن حتی دانش آموزان... طلبگی به من اسلامِ نابِ محمدی رو داد، کاری ندارم که سَردَمدارِ دولتِ بنفش و خیلی های دیگه تو دِلِ حوزه بودن و چه خیانت ها که به مردم و مملکت نکردن، اینام با اسلامِ نابِ محمدی آشنا شدن تو حوزه، مثل من و خیلی از طلبه های دیگ، اما فراموش کردن که دنیا بازیچه ست، اسیرِ اسم و رسم و پُست و مقام شدن ... و وای به روزی که بابتِ این اسم و رسم و پُست و مقام باید جواب پس بدن ... اسم و رسم و پُست و مقامی که اعتقادِ مردمُ گرفتُ دین زدگی و اسلام گُریزی به مردم داد ...
طلبگی منو با لطافت های دینم آشِنا کرد و من همون قدر لطیف بار اومَدم، اینقدر لطیف که سرآغازِ دعاهام به یادِ " الجارَ ثُمَّ الدارِ " مادر اول برای همسایه دعا کنم و بعد خودم ...
من کنارِ صرف و نحو و فقه و اصول و فلسفه از اساتید یاد گرفتم تواضع داشته باشم، ادب داشته باشم ...
کدوم کلاسِ درسِ دانشگاه می تونست برای من هم کلاسِ درس باشه و هم روضه؟
من پایِ تاریخِ اسلام پا به پایِ تدریس استاد برای ِ دردِ تاریخِ اسلام، دردِ غصبِ فدک و ولایت و ۲۵ سال خانه نشینی امام اشک ریختم ...
من مدافع حقوق زن در اسلام شدم ...
پی نوشت۱:
راننده تاکسی ها و همه عالم و آدم ، شاید طلبگی تو جامعه یِ ما بَد ارزش گذاری شده باشه، اما برایِ من و طلبه هایی که اسیرِ اسم و رسم و پُست و مقام نیستیم طلبگی ارزشِ ... ارزشی که بابتش شهریه نمی گیریم، بهمون خونه و پول و ماشینم نمیدن فقط معرفت میدن معرفت.
پی نوشت۲:
به امید روزی که همه ی طلبه ها معرفتاً طلبه باشن نه اسماً و تو لباسِ مقدسِ روحانیت کلاه شرعی سر مردم نذارن، مردم از دین زده نکنن خیانت نکنن مدیونید اگ فک کنید منظورم حسن روحانیِ ، حسن آقا میریِ ، (الکی مثلاً 😜)
راستی آخوندِ فاسدی که حضرت امام میگن بدتر از ساواکیِ همین اینان دیگ، نه؟ 👆
پی نوشت۳:
عاقا میگن بودجه ۹۹ امروز و فردا تو مجلس نسخش پیچیده میشه، چه طوره جای معاف از مالیات ها و فرّاران مالیاتی که پریزیدنت روحانی اصلا تو برنامش نیست از اینا مالیات بگیره، ماها که شهریه ام نمی گیریم و اسممون بد در رفته جاشون مالیات بدیم؟
#یادداشت_ذهن_خستم
#طلبگی
#آخوند_فاسد
#مالیات
#بودجه_۹۹
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
همیشه شرایط حاضر را بهترین شرایط میدانم چون از حسرت خوردن بدم میآید. چون انرژیام را برای زندگی کردن میبرد. چون همیشه شرایط حاضری که من در وجودش دخیل نبودم قابل تعویض نبوده. وگرنه بودند شبهایی که مثلا ترجیح میدادم بروم تا ته خیابانها را قدم بزنم و دلم گرم باشد به بودن کسی کنارم، ولی تنهاییام را زدم بغلم و به این فکر کردم که چقدر این سکوت را و دژ بلند اطرافم را بیشتر دوست دارم. واقعیت این است که همیشه در هر شرایطی آنقدر نقاط مثبت وجود دارد که آدم را قانع کند که غر نزند، حسرت نخورد یا حس بدبخت بودن نگیرد
این شبها هم اگرچه میتوانست قشنگتر از این بگذرد اما حالا هم در انبوه این همه درس و کار ریخته روی سرم خوب میگذرد و من راضیام
مینویسم اینجا راضیام که بدانم روزهای خوبم اگر بیشتر از روزهای مزخرفم نباشند کمتر نیست. اما همانطور که قبلترها هم گفته بودم شادی ماهی کوچک لغزانی است که هرچه بخواهی در میان مشتت نگاهش بداری بیشتر از دستت لیز میخورد و میافتد
پس باید گذاشتش توی تُنگ دل و نگاهش کرد تا نپرد
این است که کم مینویسمش
میترسم بپرد
برود
تمام شود
#یادداشت_ذهن_خستم
#دلتنگ
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
میگن از خوبی های آدما برای خودتون یه دیوار بسازید، اگر بدی دیدین یه آجر بردارین، حیفِ دیوارُ خراب کنید ...
دوستانِ بزرگوارم، سپاه ۴۰ سال خالصانه بی منت خدمت کرده، تو سیل، زلزله، اغتشاش، نذاشته حتی یه پرنده ای که قصدِ آسیب رسوندن به جان و مال و ناموس مردم داشته باشه تو آسمون پرواز کنه، اون وقت برای سانحه ای که سردار حاجی زاده تمام قد عذرخواهی کردن همه تقصیرها رو گردن گرفتن، سانحه ای که در دستِ بررسیِ چرا اینقدر زود قضاوت می کنیم؟ چرا اجازه می دیم دشمن از آبِ گِل آلود ماهی بگیره؟ سپاه بدی که نکرده، کاری ام کرده باشه در شرایطِ ملتهبِ جنگی و برای حفاظتِ از ما بوده درست وقتی که ترامپِ کله حَنایی تهدید کرده ۵۲ نقطه رو میزنه ...
اونایی که امروز زنگ زدین پیام دادین، گفتین دیدی سپاه تروریستِ، بد کرد به ملت، هر چی ام منطقی توضیح دادم قانع نشدین، اصلا حرفِ شما برفرض درست ، که نیست، بابا بی انصاف یه آجر بردار چرا دیوارُ خراب میکنی؟
#یادداشت_ذهن_خستم
#بی_اعصاب_نوشتم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
به وقت دل | رحمت نژاد
من هیچوقت نتونستم به این فکر کنم که معلمشون هستم، بیشتر شبیهِ دوستیم تا معلم و شاگرد!
بحث درباره انتخاب بود، اینکه ملاکِ انتخاب هامون باید خدا باشه، از رویِ آگاهی و معرفت انتخاب کنیم، از انتخاب رشته و شغل و هدف و مسیر زندگی و دین گرفته تا الگو ...
یکییشون چیزی بهم گفت که منو ترسوند!
گفت خانم، شما از انتخاب هاتون راضی اید؟
گمون کردم از سری سوالهای کنجکاوانه همیشگیِ ذهنش باشه ... گفتم راضی ام ... هم از درسم ... هم از کارم ... هم از دینم ... هم از هدفم ... هم از الگوهام ...
گفت خانم کلاسِمون اینجاست، پایه ۶، میشه بیشتر کلاسمون بیایید؟ بیشتر باهم صحبت کنیم؟ خانم چه روزی میایید؟ منتظرم ... من همش فکر میکنم آینده یِ من میشه شما! همش دوست دارم بشم مثلِ شما! اگر راضی اید پس امیدوار میشم به راهی که دارم میرم... اگر ناراضی اید پس منم ناامید میشم به علایق و انتخاب هام... به آینده ام!
یکهو لال شدم انگار! گُمان نمی کردم یک روز برای این دخترهای۱۲ ساله بشم الگویی که دلشون بخواد شبیهم باشن ... هیچوقت دوست نداشتم الگویِ کسی باشم ...
گفتم گُل دخترا الگویِ همه ما حضرت زهراست،،، یکی از شیطون ترین هاشون پرید وسطِ صحبتم و گفت خُب خانم
شما الگوت حضرت زهرا باشه ازش یاد بگیرید بعد به ما یاد بدین ...
ترسیدم به خاطرِ اینکه چه بخوام چه نخوام به من به چِشمِ الگو نگاه میکنن و توقع دارن بهشون یاد بدم، یاد این جمله از حضرت آقا افتادم که فرمودن فتح الفتوحِ حضرت امام تربیت انسان ها بود، باید کم کم باورم بشه که من دیگ برایِ خودم زندگی نمیکنم، برای جامعه ام زندگی میکنم ... برای گُل دخترایِ سرزمینم ... باید حواسم بیش از پیش به انتخاب هام باشه،
#یادداشت_ذهن_خستم
#مدرسه
#گُل_دخترا
#انتخاب
#الگو
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
چند نفری پی وی ازم برنامه خودسازی خواستن برای ماهِ رجب. اول اینکه من خیلی ممنونم بابتِ تمامِ لطف ها و محبت هایی که دارین، دوما من چیزی جز یه بنده روسیاه نیستم، من هیچم هیچ. سوما استادِ اخلاقم نیستم که بخوام درسِ اخلاق بگم برنامه بدم فقط میتونم بگم بچه ها خودسازی این نیست که من انواع و اقسامِ ذکرها رو بگم ریاضت بکشم، خودسازی فقط تو عبادت خلاصه نمیشه، خودسازی از من شروع میشه، از تو، از ما تو روابطِ اجتماعیمون، آداب و رفتارمون، خودسازی یعنی من اول مُجهز باشم به بخشش، گذشت، ایثار، تواضع، تقوا، مهربونی بعد برم سراغِ عبادت و مراحلِ دیگه یِ خودسازی،
بسم الله الرحمن الرحیم ... روزی ده بار نه صَد بار میگیم بسم الله الرحمن الرحیم، درس میخونم میگم، مطالعه میکنم میگم، تدریس میکنم میگم، کار میکنم میگم، خلاصه هرکار میکنم میگم، کنار الله، رحمان و رحیم اومده، مهربان و بخشنده، خدا خودش رو با مهربانی و بخشندگیش معرفی میکنه، از حضرت آدم تا خاتم النبیین حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) از مهربونی خدا وام گرفتن و مردم رو دعوت کردن به یکتاپرستی، خدا پرستی، اصلا اگر مهربانی حضرت رسول نبود کسی اسلام میاورد؟ بیائید یکی از برنامه هایِ خودسازیِ ماهِ رجبمون مهربانی باشه، مهربانی دل رو نَرم میکنه روح رو لطیف میکنه، چرا اینقدر فاصله بینِ آدما بیداد میکنه؟ چرا ما آدما حتی به خودمون هم رحم نمی کنیم؟ چرا از هر فرصتی برای نا مهربونی استفاده میکنیم؟ زلزله میشه قیمت اقلامی که ارسال میشه کرمانشاه میره بالا... اربعین میشه قیمت روادید و ویزا و حمل و نقل میره بالا... کرونا میاد ماسکی که برامون ارزشی نداشته و از کنارش همیشه دقیقا اینجوری 😒گذشتیم قیمتش سَر به فلک می کشه و میشه ۲۵ هزار تومان! حتی احتکار میشه ... پس رُحَماءَبَینَهُم چی میشه؟ چرا خودمون به خودمون رحم نمی کنیم؟ مهربونی از من و شما و ما شروع میشه، مهربونی یعنی خوش اخلاقی با پدر، مادر، همسر، مادرِ هَمسر حتی خواهرِ همسَر 🙄 مهربونی یعنی با کلامَم کسی رو آزار ندم، مهربونی یعنی ما همه مثلِ هَم هستیم و تنها ملاکِ برتریِ ما تَقوایِ ماست. مهربونی یعنی دست گیر باشیم نه مُچ گیر. بِنامِ خدایِ مهربونِ امام رضا، یکی از برنامه های خودسازی ما تو ماهِ رجب تمرین مهربونی باشه. مهربونیاااا، همتون مهربونید، هممون مهربونیم، میخوام مهربون تَر بشیم، یادمه همین دو هفته پیش که مشهد بودم، تمامِ مسیر تهران به مشهد فکر می کردم مُرور می کردم، این آدم منو ناراحت کرده، این یکی با این حرفش منو فلان جا رنجونده، یکی دلمُ شکسته، ... برسم مشهد به امام رضا میگم ... وقتی رسیدم مشهد برایِ هَمَشون دعا کردم، به نیابت از هَمَشون زیارت نامه خوندم، رو به آقا با اشکام گفتم، آقا چرا خبری از کینه نیست؟ پس اون خط و نشون کشیدنام چی شدن؟ من قرار بود گِله کنم آقا، من قرار بود بگم دلمو شکستن، چرا هیچی نگفتم؟ چرا هیچی یادم نمیاد؟ سرمو انداختم پائینُ گفتم مگه میشه در محضرِ امامِ رئوف باشی و رئوف نباشی؟
دوستانِ عزیزم، مگه میشه امام رضا رو دوست داشته باشیم و مهربون نباشیم؟ مگه میشه خدایِ مهربان رو دوست داشته باشیم بپرستیمشُ و مهربون نباشیم؟ به نظرِ من اگر اینطور باشه باید به خداپرستی و محبِّ اهل بیت بودنمون شک کنیم.
#رجب
#رجبتون_مبارک
#دلنوشته
#خودسازی
#تمرین_مهربانی
#یادداشت_ذهن_خستم
#عبد_کوچک
#بانو_طلبه
با کَسبِ اجازه از استادم که کانال هستن، نُطق کردم، بالاخره استاد یه جا باید درس پَس بدیم دیگه، الآن اینجا، یکی از اون جاهاست😊
@be_vaghte_del313
آدم گاهی اوقات باید بگوید خیلی ببخشید که مهربان بودنم برایتان دست و پا گیر شده؛ سعی میکنم مهربانیام را از سر راهتان بردارم؛ انگار که یک صندوقچهی اضافه دم در اتاقتان باشد یا یک ظرف شکلات شیرین برای کسی که فقط از چشیدن شکلات تلخ لذت میبرد!
مهربانی برای بعضیها همین قدر دمدستی و نفهمیدنی ست. همینقدر که بگویند موفقیت در بعضی کارها در گرو بیرحمیست.
من دوست ندارم قلب رقیقم را صرفِ نامهربانی با آدمها کنم... حالا باز هم باید ببخشید اگر مهربانیام برای آنهایی که به بد دیدن و بد شنیدن عادت کردهاند یک خرده دست و پا گیر شده!
بروید کنار که مهربانیام سرعتِ لهشدنتان زیر چرخهای قطار را کم نکند.
#یادداشت_ذهن_خستم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
سادهدل بودم. خیال میکردم هر دلی که میشکند، به دهتا، صدتا، هزارتا تکهی نامساوی تقسیم میشود؛ شبیه از هم پاشیدن آینه. گمان میکردم خردهریزهایش خَشن و بُرنده میشوند و دیگر تا آخر عمرشان به دستهای هیچ بنیبشری رحم نخواهند کرد. اما اینطور نبود.
دلم را دیدم که شکسته. هزار تکه شده و ذرههایش ریخته دور و اطرافم. خوب تماشا کردم. تکهها بدخُلق نبودند. خشن نبودند. هیچ زاویهی تندی نداشتند. گریهشان، صدای شکشتن شیشه نمیداد. گوش تیز کردم؛ آواز بهار بود. بیشتر از آینهی هزار تکه، شبیه ابرِ هزار پاره بود. شبیه بارانِ هزار قطره. تکههای دل شکستهام داشت بر سر یک شهر میبارید و نوازش میکرد. میبارید و میشُست. میبارید و هر هزار تکهاش از همین کوچههای خاکخورده راه میگرفت به دریا. میدانی؟ عمیقا فهم کردهام که دلهای دریایی، مثل آینهها انتقامپرور نیستند. هرچه را بدهی، عینا پس نمیدهند. خوبیها را هزار برابر برمیگردانند و بدیها را، اگر برگرداندنشان لازم شود، یک هزارم. میشکنند، اما خرد نمیشوند. دلِ شکسته یک رودخانهی همیشه جاریست که میتواند تا قیام قیامت از پا نیفتد. رودخانهای که آیه به آیه لبخند خدا را با خودش در قلب بیابانها میگرداند. اما آینهها هرگز بخشندگی را تمام نمیکنند. هر تَرَک نارضایتی را، هر مویرگ نازکِ درد را، هر اثرانگشت اندوهی را فورا به رویت میآورند، بیکم و کاست.
و من دیگر فهمیدهام که دلم آینه نیست. هزارتکه شدنِ دلم تکثیر لبخندهاست، نه تقسیم غصه و غم…
#یادداشت_ذهن_خستم
#دل_شکسته
@be_vaghte_del313
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
#درد_دل یک فعال فرهنگی و اجتماعی
این حرف ها که
«فلانی را من جذب کردم»،
«فلان کس رو ما آدم کردیم»،
«من اگه نبودم فلانی معلوم نبود الان کجا بود؟»،
«اینها بچه های منند و من تربیتشان کردم و...» همه رنگ و بویی از #شرک و #استغناء دارند.
ما چه کاره ایم مگر؟
همه کاره خداست. فقط اوست که در عالم موثر است. لاموثر فی الوجود الاالله...
#تاثیر از خداست
#جذب از اوست
#تربیت کار اوست
#مربی خداست
#جذاب اوست
او اگر نبود هیچ چیز نبود و....
ما فقط این وسط به لطف الهی، مکلف به کارها و وظایفی بوده ایم. تازه اگر درست انجامشان داده باشیم!
بچه های مردم اگر جذب شدند،
آدم شدند،
تربیت پیدا کردند،
به جایی رسیدند و...
همه و همه کار خداست و فعل او و از لطف همیشگی و بی کرانه ی او.
ما کاره ای نیستیم! ما هیچیم!
کاش اینها را #جدی بگیریم. 👌👌👌
#هیچم_هیچ
#یادداشت_ذهن_خستم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
من سنی ندارما ، ولی تو زندگیم یه وقتایی یه جوری غمگین شدم و احساس تنهایی کردم که فک می کردم هزار تا آدم ده برابر سنمم نمیتونن خوبم کنن ، نمیفهمن من دردم چیه ، نمیفهمن من چی میگم و چی اذیتم میکنه ، اما میدونی ، گذشت .
چه خوب چه بد گذشت ، و تموم اون حالای بد باعث شد هزار تا چیز کوچیک و بزرگ دیگه نتونن خم به ابروی من بیارن ، میدونی میخوام چی بگم؟
میخوام بگم اون چیزی که امروز بهت این حسای مزخرف رو میده ، در آینده بهترین درسارو ازش میگیری.
#یادداشت_ذهن_خستم
از یک جایی به بعد یاد گرفتم
خیلی باید مراقب رابطه #خودم
با #خودم باشم ؛ 🤍
یعنی باید سعی کنم به قولهایی
که به #خودم میدم وفادار بمونم،
هر روز برای خوشحال کردن #خودم
قدمهای مثبت بردارم، از چیزهایی
که میدونم بهم آسیب میزنن دوری
کنم و #خودم رو فریب ندم..
میدونی از یک جایی به بعد برای
#خودم وقت گذاشتم تا #خودم رو
بیشتر دوست داشته باشم چون
هر رابطهای نیاز به مراقبت و توجه
داره وقتی سالهاست که یادت رفته
به #خودت عشق بورزی و توجه کنی
چطور انتظار داری حال خوبی رو
تجربه کنی؟
#یادداشت_ذهن_خستم
#بیایید_به_خودمون_قول_بدیم
واسه ناامید نشدنت، ادامه دادنت، تلاش کردنت، به موقع رفتنت، صبوری کردنت، لبخند زدنت، گریه کردنت، واسه روزایی که حقت رو از زندگی نگرفتی و نتونستی بگیری ولی خیلیا جلوی تو به حقشون رسیدن
و از غصه دق نکردی و قوی تر ادامه دادی، بغلت میکنم💙
#یادداشت_ذهن_خستم
#برای_خودم
@be_vaghte_del313