eitaa logo
بداهه های #روح _الله_عمران
95 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زبان با بی زبانی با هر آنچه در توان دارد تمنای بیان از آسمانی بیکران دارد سیاهی شب از موی سیاهش بود می دانی نیازی هم به گفتن نیست از او روز، جان دارد بخوان آیات را و بنشین تا برای تو بگویم او چگونه رحمتی با میهمان دارد خداوندا چگونه می توانم بر زبان آرم چه مادر! دُرّ؛ و باباایی! امیر مؤمنان دارد پیمبر سجده بود و روی دوشش طفل بازیگوش عجب لبخند شیرینی به لبها بی گمان دارد _ آری _ رفت و جای منبر او را دو روز این دارد و بعد دو روزی نیز آن دارد یکی دستور قتل مادرش را داد و آن دیگر مدال افتخار آتشی بر آشیان دارد بگویم .... بین بیست و پنج سال آیینه پنهان بود اگر چه خار در چشمان و در حلق استخوان دارد بگیر این بیت بی آرایه ام را ... ساده می گویم برای گفتنش جان می دهم گر میل جان دارد هزاران سال مکتوب ست تاریخ؛ ای سیاهی ها! کسی در طول تاریخ از بهتر، نشان دارد؟! را نیز آنگونه به خون آغشته کردند و از آن روز آسمان از شرم، آشوبی نهان دارد ادامه دارد
فریاد تو ؛ و ، شمشیر نگات بردار سلاح را ... همراهت ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈
نمی دانم در ماتم ست آیا یا کتاب الله از هجران دل پریشان ست اقتباس از نوحه ای عراقی
ست "جنّت"م ; از قول من بگو به "بهشت": که سبزه زار تو را بی نمی خواهم 🌷
مثل دستان بید بود انگار پای لرزان پیرمرد... اما بی عصا راه جاده را می رفت زیر لبها اگر می گفت 🌹
وقتی بهار سوخت و پاییز پرپرست آغاز گوشه گیری محراب و منبرست واژه به واژه گرد سرم چرخ می زنند باز این چه شورش ست که بر جان دفترست " " است که آورده در کتاب آن " " است ... کدامش نکوتر ست؟ دیدند ابرهای سیاه از هزار سوی کج کرده است راه و مهیای آن درست فریاد می کشید :"علی پس کجاست! هان!" این نعره ی فراری از بدر و خیبر ست خورشید را صدا زد و ماه آمد از محاق فرمود :"کیست آنکه مناداش حیدرست این بیت را هوای غریبی گرفته است آرامتر! که خاطر طبعم مکدر ست" "زهرا ! کجاست ؟ خلایق معطلند" فریاد او مقدمه ی بیت آخر ست راهی به غیر راه مستقیم نیست هر کس عدوی آل بود کافرست
گفتند بیا به سفارت انگلیس پناه ببر و پرچم آن را بر منزل خود بیاویز گفت : بعد هفتاد سال شاگردی پای درس و اولادش پای را در سفارتی بنهم که دَرو غیر مرتضی گوید ! شیخ فضل الله نوری ۱۳ رجب بر دار رفتن شیخ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
آی مردم ست میدان دار مالکِ پای کار می خواهد
(۲۴ ذیحجه) امروز باز بر همگان عرضه می شود تنها ست نفس رسول خدا و بس . 🌷
زبان با بی زبانی با هر آنچه در توان دارد تمنای بیان از آسمانی بیکران دارد سیاهی شب از موی سیاهش بود می دانی نیازی هم به گفتن نیست از او روز، جان دارد بخوان آیات را و بنشین تا برای تو بگویم او چگونه رحمتی با میهمان دارد خداوندا چگونه می توانم بر زبان آرم چه مادر! دُرّ؛ و باباایی! امیر مؤمنان دارد پیمبر سجده بود و روی دوشش طفل بازیگوش عجب لبخند شیرینی به لبها بی گمان دارد _ آری _ رفت و جای منبر او را دو روز این دارد و بعد دو روزی نیز آن دارد یکی دستور قتل مادرش را داد و آن دیگر مدال افتخار آتشی بر آشیان دارد بگویم .... بین بیست و پنج سال آیینه پنهان بود اگر چه خار در چشمان و در حلق استخوان دارد بگیر این بیت بی آرایه ام را ... ساده می گویم برای گفتنش جان می دهم گر میل جان دارد هزاران سال مکتوب ست تاریخ؛ ای سیاهی ها! کسی در طول تاریخ از بهتر، نشان دارد؟! را نیز آنگونه به خون آغشته کردند و از آن روز آسمان از شرم، آشوبی نهان دارد ادامه دارد
روضه حضرت زهرا روضه نبش بدن مطهر جعفر بن ابی طالب روضه کربلا 🔷 دیدم بهار سوخت و پاییزِ پرپر ست آغاز گوشه گیری محراب و منبر ست واژه به واژه دور سرم چرخ می زنند باز این چه شورش ست که بر جان دفتر ست عمری اگر گذشت از این ژنده پیر دهر آن روز روز دیگر و آن، گاهِ دیگر ست است که آورده در کتاب این است کدامش نکوترست آنگه که ابرهای سیاه از هزار سوی کج کرده راه و روی به دامان آن در ست 🔷 فریاد می زد او که پس کجاست.. این فریاد آن فراری از بدر و خیبرست خورشید را صدا زد و ماه آمد از محاق فرمود کیست ، آنکه مناداش حیدر ست این خانه را هوای غریبی' گرفته است آرام تر که خاطر طبعم مکدّر ست کجاست خلایق معطلند یا بیعت ست یا که... خدایا چه در سرست هیزم بیاورید... ولی ست او حتی اگر که در پشت آن درست ! بخوان که دل ابرها گرفت آخر نه نای گفتن و نه جای باور ست ما در میان خانه و مادر به پشت در میخی درون سینه و داغی به پیکر ست گلبرگهاش بین دو مژگان یار ریخت هرم حرارت ست که بر روی مادر ست 🔷 ای کاش... کاش کسی"آه"میکشید این چوبِ دربِ خانه ی دخت پیمبر ست بی اجازه نزد دست بر رُخش رخسار در، چگونه به خاشاک آذر ست دیدم که اشک بر رُخ بابا نشسته است خالی ست جای و هم جای ست "بگشای بال خویش برادر نگاه کن اسلام لَنگِ یک، دو جگر دار دیگر ست یا کدام از تبار توست باز آ نگر ست که بی یار و یاور ست 🔷 وقتی که لرزه بر دل می نشست دیگر چه انتظار ز اصحاب ست گفتا" ! خلیفه ی پیغمبرست این دستت دراز دار ، که این، روز دیگر ست" گفتا"اگر نه" گفت که چشمت در آوریم "پس کشته اید آنکه نبی را برادر ست" رو سوی قبر کرد و دلش سوی خانه بود این صبر با کدام ثوابی برابر ست فرزند مادرم منم و زخم دیگرم دستان من چگونه به بندی معطر ست به چنگ افتاد عاقبت گوساله ای خدای چنین قوم ... رسید و معجرِ خود را کشید و گفت "او را رها کنید!" چه رخ داده؟ محشرست؟! ⬛️ دیوارها به لرزه در افتاده و ستون ⬛️ از جای کنده ؛ غرق غباری مکدرست.. ⬛️الباقی قضیه که حضّار واقفند ⬛️آخر نه نای گفتن و نه جای باورست ⬛️ما داغدار سرخیِ آن دربِ خسته ایم ⬛️آن در.. دری که هر چه کشیدیم از آن درست 🔷 بعد از هزار و چهارصد و سی بهار باز آهِ برادر ست بجان برادر ست اصلا بعید نیست اگر گِرد آتش ست گر نوبتی ست ، نوبت بیت برادر ست پرواز کن ز بیا سوی بنگر که تاول ست که بر پای دختر ست آتش گرفت، تا که بداند چه می کشد طفلی که بی قرار به دنبال معجر ست "وا " ست از پی "واغربتا"یشان وقتی که دیده اند که خنجر به حنجر ست 🍃👇👇🌹 این برسد به روح مقدس استادِ اساتید حوزه رحمت الله علیه ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
وقتی بهار سوخت و پاییز پرپرست آغاز گوشه گیری محراب و منبرست واژه به واژه گرد سرم چرخ می زنند باز این چه شورش ست که بر جان دفترست " " است که آورده در کتاب آن " " است ... کدامش نکوتر ست؟ دیدند ابرهای سیاه از هزار سوی کج کرده است راه و مهیای آن درست فریاد می کشید :"علی پس کجاست! هان!" این نعره ی فراری از بدر و خیبر ست خورشید را صدا زد و ماه آمد از محاق فرمود :"کیست آنکه مناداش حیدرست این بیت را هوای غریبی گرفته است آرامتر! که خاطر طبعم مکدر ست" "زهرا ! کجاست ؟ خلایق معطلند" فریاد او مقدمه ی بیت آخر ست راهی به غیر راه مستقیم نیست هر کس عدوی آل بود کافرست