eitaa logo
بداهه های #روح _الله_عمران
102 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگو خدا و ببین سنگ بر دهانت را مگر که خون تو رنگین تر است از مگر رسول خدا را _ پناه ما به خدا_ نخوانده است "لیهجر" ... رذالت بی دین به قدر وسعت دریا عتاب خلق شنید چه خواستی که شوند؟ عشق؟! آن هم اهل زمین؟! عزیز من! نه بگویم که ساده ای اما خیال کرده ای آرامش ست در ره دین؟ هاست عزیزم بپاش جان دادند علیّ اصغر رفته ست و ماند این آئین
به بهانه ۱/۵/۱۳۶۴ سالروز تولد من 🌷 . سال هزار و سیصد و شصت و چهار بود یک ماه بعد رفتن عطر بهار بود قدر دو ماه زودتر آمد به مهر ... مهر شاید برای دیدن ما بی قرار بود . از شهرک رسیده ام ماه شبش بود . نام مرا ز نام گرفته اند چیز کمی نبود ... خودش اعتبار بود چیزی اگر نداشته بودیم غیر آه آهسته تر بگویمت آغاز کار بود روز آمد از پی هم و شب هم شبیه آن نام پی هم آمدنش روزگار بود قحطی فلاکت آیه ی یأس از تمام شهر ناله همیشه در همه گوشه کنار بود کوچه به کوچه راه که می رفتی از غروب هر سو کسی میان قمار و خمار بود .برقی نبود آب اگر بود قحط بود سرگرمی تمامی ما در مزار بود اینها اگر چه بود ولی غم نداشتیم چون قامت سهیّ استوار بود سرگرم رقص بودم و مشغول کودکی سنّم مگر چقدر .... حدود چهار بود . یک آن خبر رسید امام آسمان رسید او که برای ما همه دار و ندار بود وقتی رفت تبسم به گِل نشست روی سر تمامی گُل ها غبار بود .... قسمت شود ادامه بماند برای بعد باید برای شعر کمی هم دچار بود پایان قسمت اول
ز جوی رفته اگر آب بر نمی گردید پس از غروب دوباره سحر نمی گردید امام بعد همامی دگر نمی آمد زمین به مهر و به گردش قمر نمی گردید نگو که بیعت خود را شکسته ای صد بار بشر خطا نکند که بشر نمی گردید . اگر خدای تو تنها خدای خوبان بود چو آتشی پی هر خشک و تر نمی گردید پرنده ای که به دنبال آشیانش بود به بند دانه و بی بال و پر نمی گردید تمام حسرت پروانه چیست ... تا گُل بود چرا به گرد رُخش بیشتر نمی گردید . .چه بهره برد برادر ز هفت بحر محیط لبی که در دل بود و تر نمی گردید در کف او مثل تیغ برّانی!... چرا به گردن بیدادگر نمی گردید . زبان روضه ندارم ولی اگر این بود که پی دیوار و در نمی گردید . اگر رسول بدون امکان داشت تمام بعثت او بی ثمر نمی گردید؟! . کران کرانه که زیر و زبر اگر گردید بود که زیر و زبر نمی گردید! . آنکه که اگر کنج مصرعی آید سراغ مصرع و بیت دگر نمی گردید🌷 ببخش اگر به درازا کشید زبان به مدح مختصر نمی گردید .هنوز در عجبم با چگونه سرود ز جوی رفته ی او آب برنمی گردید 🌷
ای بر عزیز❤️ یوسف ما هم نیامد سوی کنعان ای عزیز کلبه ی احزان ما هم ماند احزان ای عزیز ای دل غمدیده بهتر هم نخواهی شد دگر شور در سر هم نمی گردد به سامان ای عزیز این بهارِ عمر بوده باز بر تختِ چمن چتر گل در سر ندیده مرغِ خوشخوان ای عزیز دور گردون ست و روزی بر مراد ما نرفت آه .... یکسان ست بر ما حال دوران ای عزیز نیستم واقف به سرّ غیب و نومیدم هنوز گرچه در پرده ست بازی های پنهان ای عزیز سیل نابودی رسید و کَند بنیاد مرا نوح در کشتی و من هم غرق طوفان ای عزیز در بیابانها به شوق او قدم بگذاشتم سرزنش ها می کند خار مغیلان ای عزیز آه ... منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید ای عجب راهی ست، کان را نیست پایان، ای عزیز حال ما در فِرقت جانان و اِبرامِ رقیب جمله می‌داند خدایِ حالْ گردان ای عزیز مانده ام در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار ماندم به راه تو به قرآن ای عزیز
زمین از اعتبار تو شده تشکیل .... از اول جهان دور مدار تو شده تشکیل از اول گل از گلواژه ها می روید از نام دل آرایت گلستان در بهار تو شده تشکیل از اول قضاوت با ترنج و تیغ و دست و ... چشم زیبایت چه محفل ها به دارِ تو شده تشکیل از اول به دریاهای علم آموختم بی رود ... مردابند و رود از کوهسار تو شده تشکیل از اول خودم بودم میان نیستی در ظلمتی از خود که هست‌م در جوار تو شده تشکیل از اول دوای درد بی درمان خود را از تو می خواهم که درمان در دیار تو شده تشکیل از اول به مِی سجاده رنگین کردم ای پیر مغان من می از چشم خمار تو شده تشکیل از اول علوم از چشمه سار تو شده تشکیل از اول نمیدانند از ایل و تبارم ... خوب می دانی که ایلم از تبار تو شده تشکیل از اول به پایت سوخت عالَم پات خواهد سوخت جهان دور مدار تو شده تشکیل از اول @bedaheh_110
برای بار نگاهم گناه ننویسید گناه پای نگاهی به راه ننویسید هنوز منتظرم؛ خواستید بنویسید که خاک پاش شوم؛ اشتباه ننویسید براش نامه فرستاده ام ... نمی خواند به پای نامه اش این بار .... ... ننویسید بعید می رسد اما ز حال من پرسید به قدر کوه غمم قدر کاه ننویسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معاویه رکورد دار ❌ در پاسخ به هواداری برخی علمای عامه از معاویه (بدون جسارت به مقدسات) 🌹 🔺اولین کسی که را حلال کرد! 🔺اجازه‌ی ازدواج با دو خواهر در یک وقت صادر شد! 🔺ماجرای تغییر "لبیک" در خانه‌ی خدا ❌👆 میان خوابم آیا یا میان خواب و بیداری چه آسان تار‌ و‌ پود دین‌حقّ‌افتاد در‌ خواری زبان از شرم از شرح بسیطش بسته می ماند برای او...؟! رضیّ الله عنه ؟! .... آخر تو ... بیداری ؟!! .... به دایی رفته خال‌ت از صمیم قلب می گویم شما هم خلق و خوی دایی‌ت را داری انگاری کسی که مادرش هند جگرخوارست و بابایش ... سخن در باب بابایش به حدس ست و به پنداری پیمبر خوانده بود او را ... نرفت و گرمِ خوردن بود و سرد .... از آه پیغمبر، تمام عمر .. در کااری! روایت را نسایی بوده آورده ... نمی خوانی نسایی خواند و خورد از هر پلیدی ضربه ای کاری بلایی بر سرش آورده قوم ازرق شامی که بر بیچارگان سبزوار آورد تاتاری مع الحق بود اگر عمار و با عمار اگر حق بود اگر اقرار بر صدق ات داری نگفت آیا به دست از پا در می آید او برادر .... قلب من ... بس نیست اینگونه هواداری!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إذا مات العالم ثُلم في الإسلام ثَلمة لا يسدّها شيء إلى يوم القيامة... ⬛️ .دوباره با قد خم می نویسم از غم مااهی "گهی به دانهٔ اشکی، گهی به شعله آهی" . نگاه می‌کنم عکس‌تو را و خار به‌چشمم صدات میکنم و آه هاست در پی آهی . به‌عمر رفته‌ی خویش‌ست اگر‌که بغض گلویم ... به‌حال‌زار من ای‌ماهتاب حُسن! گواهی غم ندیدن روی‌تو تا همیشه چو کوهی... هزاااار کوه غمی پیش داغ تُو پَرِ کاهی . هنوز منتظرم باز از تو سراید مگر رها شوم از غم مگر بیابم راهی "من ای‌صبا ره‌رفتن به‌کوی‌دوست ندانم" تو می‌روی که رسانی سلام ما به‌نگاهی مرا ببین و به خاطر سپار پرده ی آخر که پابرهنه به دنبال توست روی سیاهی . دوباره ناله ز دل می زنم دوباره سرایم دوباره با قد خم می‌نویسم از غم‌مااهی 🌹
15.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرمایشات حضرت پیرامون امام زمان ارواحنافداه 💠 بود ... آینه بود... آه...! ماه بود لب های منبر از غم داغش پر آه بود چشمم برای دیدن رویش به راه ماند با او همیشه حال دلم رو براه بود لرزه به دست هاش اگر هم که بود باز مانند کوه بود ... مرا تکیه گاه بود تا او شدن شبیه خیالی که بیش نیست من غرق ظلمت شبم اما پگاه بود چیزی غریب بود ... همیشه بهار بود لب های پر تبسم و چشمش گواه بود از اشکها بپرس ازین ایستاده مرد مردی که کوه پیش نگاهش چو کاه بود
آیینه هم نگاه به بال و پرم نکرد - با هیچ کس نگو - نفسی باورم نکرد خود را میان گرد و غباری نهفته بود ماندم چه خاک بوده کسی بر سرم نکرد شاید نخواسته ست بیایی به دیده ام اما چرا نخواستنش بهترم نکرد آتش گرفته بود دل، آیینه دیده بود جز آتش نگاه تو خاکسترم نکرد خود را شکستم آینه را بشکنم چرا کاری که کرده بود، دو چشم ترم نکرد از تو سرودم؛ آینه قدری بهانه بود شعرم برای آنکه کمی باورم نکرد
دهم صفر 🌷 به رقص آورده از هر سو شبی هر تار گیسو را ببین آورده از بالا به پایین طاق ابرو را یدالله و لسان الله را یکجا ببین آن شب به دستی ذوالفقاری آنچنان دارد به لب را _ آری _ قلعه های خیبری آمد و زیبا می بُرد سر را و زانوها و بازو را نمانده رنگ بر رخسار تشبیهیّ و می بینی که خوش جا کرده از سر تا سر ابیات پستو را هزارانند خاک افتادگان آن روز و باز از نو عشا را خوانده یا ناخوانده از نو بین تکاپو را شبی که زخم از هر سو صدای ناله بالا بود و می پایید چشمان هزاران مرگ زانو را سراسر دشت تاریکی، چکاچاک ست و باریکیِّ مویی تا رسد سر پنجه های مرگ آهو را بنازم ضرب شمشیر امیرالمومنین حیدر سلام الله بر او را قلم در دست تاریخ اینچنین لرزان کجا دیدی قلمداران ازین امواج بردارید پارو را 🌱 @bedaheh_110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنوز پای حیا مانده ام گناه نکردم خداست شاهد پاکیّ من ... نگاه نکردم هنوز آیه به گوشم غریبه نیست ... هنوزم سپیددانه ی آئینه را سیاه نکردم غبار سایه ی ابری سفید بر سرم آمد و در دلم چه غزلها که روبراه نکردم دلم خوش ست که قدری ز موی دوست بگویم منی که کار بجز وصف روی ماه نکردم تمام همت خود را به کار بستم و هیهات! که شرح جاه تو را قدر پرّ کاه نکردم بترس از من و آه من آی زلف پریشان! به یُمن گوشه ی چشمان اوست آه نکردم گدای هرزه نگاهی شدی ..کم ست برایت نگاه کردم و دیدم که اشتباه نکردم تویی که وسوسه ای کنج گریه هام... اگر چه هنوز پای حیا مانده ام ... گناه نکردم 🌱 @bedaheh_110 کَس غنچه ی نهان شده در برگ را نچید از ست اگر 🌹🌱
زمین از اعتبار تو شده تشکیل .... از اول جهان دور مدار تو شده تشکیل از اول گل از گلواژه ها می روید از نام دل آرایت گلستان در بهار تو شده تشکیل از اول قضاوت با ترنج و تیغ و دست و ... نام زیبایت چه محفل ها به دارِ تو شده تشکیل از اول به دریاهای علم آموختم بی رود ... مردابند و رود از کوهسار تو شده تشکیل از اول به حکم آیه ی "من عنده علم الکتاب" و "نون" علوم از چشمه سار تو شده تشکیل از اول خودم بودم میان نیستی در ظلمتی از خود که هست‌م در جوار تو شده تشکیل از اول دوای درد بی درمان خود را از تو می خواهم که درمان در دیار تو شده تشکیل از اول به مِی سجاده رنگین کردم ای پیر مغان من می از چشم خمار تو شده تشکیل از اول نمیدانند از ایل و تبارم ... خوب می دانی که ایلم از تبار تو شده تشکیل از اول به پایت سوخت عالَم پات خواهد سوخت جهان دور مدار تو شده تشکیل از اول ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چه را خواستی ای دوست نباید نشود با تو یک مسأله دارست اگر صد نشود چند تکه ورق رنگ شده خواهد بود گل اگر از بغل نام شما رد نشود مترصد شده ام نام شما را ببرم من اگر نام شما را ببرم بد نشود! نام اگر نام شما... شرم حضور کلمه خاک اگر خاک شما حیف که مرقد نشود همه ی عالم و آدم سرِ جای خودشان حاصل جمع همه میم (ص) نشود اهل بازار به هر جنس که شد دست زدند کاش نامت سبب کسب درآمد نشود .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی هست این مرد بیمار ما را دعایی کند تا شفایی بیابد همینجور یک ریز می بافد اصلا نمیداند این ریز، خوب‌ست یا بد گمان میکنی ذات باری بخواهد که خورشید عقلی به مغزش بتابد؟! همین نسخه او را کفایت کند تا سر ظهر و تا صبح فردا بخوابد ندارم شماره تماسی از او تا بگویم که کشک خودش را بسابد 💠 نماینده ی ما اگر که تو باشی گمانم که اوضاع خوبی نداریم 💠 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
حکیم ابوالفضائل نجم الدین حضرت حسن زاده آملی رحمة الله علیه سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته تحمل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی شود لعل بسی قابل ولی آهسته آهسته مزن از ناامیدی دم که آن طفل دبستانی شود دانشور کامل ولی آهسته آهسته به نور دانش و تقوا، شود گمگشتگانی را  به حق آوردن از باطل ولی آهسته آهسته  همای عشق ما را بُرده با خود در بر دلبر  ازین منزل بآن منزل ولی آهسته آهسته که باید ناخدا کشتی در امواج دریا را کشاند جانب ساحل ولی آهسته آهسته  بدامن دامن دُر ثمین دیدگانم شد  سرشک رحمتش نازل ولی آهسته آهسته  سحرگاهی دل آگاهی چه مینالید از حسرت  که آه از عمر بیحاصل ولی آهسته آهسته ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
🌷🍃 ببین چگونه هبوطش قرار داده به عالم مرام ماه بنازم که مات اوست دمادم چه سروها که به پای قدوم او فکند سر چه حاجتی ست که خاری سری بر اوی کند خم! به ظاهرست که شام ولادت ست وگرنه مسلّم ست که بوده ست و هست "هستِ مسلّم" مخواه تا که برایت بخوانم آیتِ حق را مجوی تا که بگویم ز مدح او که شوم ذم کجا خسی و پر کاهی از شکوه سراید که کاه گردد اگر کوه بشنود نمی از یم سلام آیه ی تطهیر و انما ولی اللَّه سلام آیه ی طه سلام سوره ی مریم علی گرفته به آغوش خویش باز حَسن را و سوسن ست که چون گل به گرد اوست دمادم حسن حسن حسن از لب نمی رسد به نهایت که زینتی ست به رخسار حُسن و حُسن مجسّم اذان بگوی به گوشش : علی ست حجّت بر حقّ علی ست نورَ علی اعلی علی ست چشمه ی زمزم اذان بگوی به گوشش بگو علی ست یدالله ُ عین و سیف و ولیِّ خدا ... خلاصه ی خاتم علی همان که به لیل الهریر تیغ به دستش خمیده گشت و نشد زانوان حیدری ش خم 🌹🍃 ..... ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
دلا بیا که به دیدار "هل اتی" برویم سبو به دست بگیریم و تا خدا برویم نگو 'چه می شود" ،"از ما چه می رسد تا دوست" تمام هستی هفت آسمانیان با اوست " الا توئی که تمامی من فدایت باد فدای جان و تنت باد و خاک پایت باد نبین مرا که چنین سرد و خسته و زردم چنان کنم که تو گویی قیامت آمد یاد 🌷🌷🌷 رکوع توست که مصداق "انما" دارد چه لذتیست که توصیف "لافتی" دارد تو خود ز لطف به جاهت نقاب میداری تنعمی به سرای خطاب میداری تو کیستی که سرای مجاز میلرزد همه حوالی اهل حجاز میلرزد تو کیستی که به پات استعاره ایمن نیست هنوز نامده نام ارتکاز میلرزد نه مثنوی نه غزل نی رباعی و تصنیف که بیت بیت سراحی راز می لرزد کنایه چیست چه تشبیه کو بیان و بدیع که ذره ذره کلام از نیاز میلرزد نسوختی گه بیرون کشیدن از پا تیر صدات گاه سجود نماز می لرزد تبسمی کن از آن ماه خود بکاه از مهر صلابتی که همای از فراز میلرزد 🌷🌷🌷 نمیتوانم ازین ماه دست بردارم تو تا سپیده ی صبحی و من شبی تارم من از نوازش چشم تو چیزها دیدم ببین چگونه به دامان مهر ...دلدارم هزار خواجه و حلی و بوذر و سلمان فداای یک نفست ای تو پود و هم تارم کنیزکان یهودی کوفه میدانند که کهف امن و قراری و من چنین زارم؟! اجازه بود اگر....بیش میسرودم باز مرا که نیست تر از نیستم چه آزارم غرض بیان جمال شما و خواری خویش مصدعت شده ام، عرض معذرت دارم @bedaheh_110
بگو خدا و ببین سنگ بر دهانت را مگر که خون تو رنگین تر است از مگر رسول خدا را _ پناه ما به خدا_ نخوانده است "لیهجر" ... رذالت بی دین به قدر وسعت دریا عتاب خلق شنید چه خواستی که شوند؟ عشق؟! آن هم اهل زمین؟! عزیز من! نه بگویم که ساده ای اما خیال کرده ای آرامش ست در ره دین؟ هاست عزیزم بپاش جان دادند علیّ اصغر رفته ست و ماند این آئین
پای دار از تو سرودن هنری می خواهد مثل منصور سر دار سری می خواهد باید از "آه" بگویم دل من می لرزد گاه از "آه" سرودن جگری می خواهد . گاهی آهی ز نگاهی که تو می دانی و من گوشه ای.. خلوتی و چشم تری می خواهد داستانی شده گیسوی پریشان شده اش شرح گیسوش مجال دگری می خواهد آیت الله ناصری
برای غربتش از تازیانه می گویند ز سال های جدایی ز خانه می گویند از اینکه علت هستیّ خلقت ست به بندِ "سندی بن" یهودی نشانه می گویند بهانه ی همه ی اشک هایشان اشک ست عجیب نیست اگر بی بهانه می گویند تمام بار تکالیف امّتی مانده ست اگر به روی زمین ...ها ... چرا نمی گویند چرا نمی گویند او کشیده بر دوشش بجای امت و باز از فسانه می گویند . جهان ندیده چنین کوه پیکری را بند چنین شکووه...! چرا دخترانه می گویند از "عشق" ... "آه".... "اگر اینچنین نمی شد" .. "کاش شوم فدات دَمِ آستانه" می گویند . که بوده دیده چنین -آی شاعر! _ اِستاده ست نه من .... تمام یلان زمانه می گویند! بود.... آسان نیست بگو بجای حماسه .... ترانه می گویند! .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 سخنان آقا در مورد حضرت خدیجه شنیدنی است... عجب آیه ای! عجب آیه ای👌😔🌹 لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ (حدید: ١٠) 🔹ايشان مظلومه است؛ غريب است 🍃 چشمه ی اشک ز آهِ غزلی جوشان ست باز انگار در این شعر دلی سوزان ست غزلی ـ یا چه بگویم ـ نگه دخترکی مات و مبهوت به لبهای گلی ، حیران ست گل سرخ و گل سردی که نمی آید باز مادری می رود و دخترکی گریان ست مادری می رود و دخترکی می ماند دختری که دل او مثل گل ریحان ست ـ راستش را که بخواهید ـ خودم حیرانم او که پیداست چرا جایگهش پنهان ست دردم این ست که او مادر دریاست ولی طعنه هایی که نشسته ست بر او چندان ست سوره ی را خواندم و با خود گفتم که مقرّبتر از او کیست؟ کدام انسان ست اوست آنی که به تأویل رسیده دستش شاهدم چیست .. همین نور، همین قرآن ست سخت...دل کندنِ از ماه رسول الله ست بذل جان، آبرو و مال بر او آسان ست دم درگاه اتاقم متحیر ماندم راستی شاعر این شعر... نه من... ایشان ست سلام الله علیها ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
برای غربتش از تازیانه می گویند ز سال های جدایی ز خانه می گویند از اینکه علت هستیّ خلقت ست به بندِ "سندی بن" یهودی نشانه می گویند بهانه ی همه ی اشک هایشان اشک ست عجیب نیست اگر بی بهانه می گویند تمام بار تکالیف امّتی مانده ست اگر به روی زمین ...ها ... چرا نمی گویند چرا نمی گویند او کشیده بر دوشش بجای امت و باز از فسانه می گویند . جهان ندیده چنین کوه پیکری را بند چنین شکووه...! چرا دخترانه می گویند از "عشق" ... "آه".... "اگر اینچنین نمی شد" .. "کاش شوم فدات دَمِ آستانه" می گویند . که بوده دیده چنین -آی شاعر! _ اِستاده ست نه من .... تمام یلان زمانه می گویند! بود.... آسان نیست بگو بجای حماسه .... ترانه می گویند! .
تو نیستی که ببینی هزار غم دارم نگاه کن! سحرست و هنوز بیدارم هزار و یک صد و هشتاد سال که رفت نفس برای زمانه نماند دلدارم به بیت مختصری عرض حاجتی دارم مصدعت شدم ای ماهتاب! ناچارم "چه می شود نظری هم به رویم اندازی منی که یک آن چشم از تو بر نمیدارم" نمیتوانم ازین ماه دست بردارم تو تا سپیده ی صبحی و من شبی تارم هزار خواجه و حلّی ، رضیّ و صدراها فدای یک نفست! ای تو پود و هم تارم اجازه بود اگر ، بیش می سرودم باز منی که نیست تر از نیستم چه آزارم غرض بیان جمال تو بود و خواری خود مزاحمت شده ام عرض معذرت دارم ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
آیا محرم است؟ چرا بر دلم غم است "باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است" خاک عزای کیست که بر سر نهاد علم درد کدام آه بر آیینه ی غم است چشم کدام ماه به خواب آرمیده است رخت سیاه کیست که بر جان پرچم است می سوزد از جگر قلم و جوهر و کتاب آتش برای جان محبان فراهم است شب را برای توست سیاه آفریده اند کعبه به یاد روی تو در رخت ماتم است خورشید از فراق تو داغش به سینه ماند گلبرگ هر پگاه به چشمانش شبنم است یعنی سه روز و شب بدنت بود و آسمان آری محرم ست که بر سینه ام غم ست .