🟢 #خط_مرز
برشی از کتابهای حوزهی مقاومت
به جرم هزاره بودن
🔹اذان صبح را که گفتند با اشتیاق خاصی به سجاده پناه بردم و بعد نماز یک دل سیر گریه کردم. مادرشوهرم با کمی آرد که در خانه بود، نان درست کرد و داد دست بچهها تا تلف نشوند. خورشید که کمی پهن شد، صدای در را شنیدیم. باز ترس در وجودمان رخنه کرد. این بار هم مادرشوهرم در را باز کرد. میرویس بود. او پسری پانزده، شانزده ساله بود که پشتلبش هنوز سبز نشده بود. پشتون بود و یک پایش میلنگید. سرش را تو آورد و با صدای نسبتاً بلندی گفت: «مدیرصاحب، به خانهٔ ما بیایید. حزب صیاف به ما کاری ندارد.»
پدرم دو دستش را عصا کرد و نیمخیز شد.
-تشکر میرویس جان. ما به خانهٔ خود میمانیم.
میرویس نگاه معناداری کرد و در را پشت سرش بست.
صدای چند موشک پشت سر هم آمد و دوباره همان میرویس در را زد. این بار خیلی اصرار کرد که همهٔ مردان در خانهٔ ما جمعاند و خانهٔ ما امن است. چند نفر از مردان دیگر محله هم پشت در آمدند و آنها هم اصرار کردند که برای مردان خطرناک است در خانه بمانند. پدرم لنگلنگان همراه همسرم و برادرشوهرم راهی خانهٔ همسایه شدند. ما زنها هم به زیرزمین پناه بردیم.
🔹نزدیک ساعت نه بود که سروصداها بالا گرفت. گوشهایمان را که تیز کردیم، احساس حقارت تن و جانمان را به آتش کشید:
_هزارهها را گرفتیم. هزارهها، باز هم خودزنی کنید. شبیه همان کاری که در محرم میکنید!
این صداهای خشن و چندشآور هر لحظه نزدیک و نزدیکتر میشد. ناخودآگاه به سمت حیاط هجوم بردیم. زمانی نگذشت که با صدای مهیب در حیاط از جا کنده شد.
دستهایمان روی سرمان رفت و جیغ زدیم:
-یا حسین. یا فاطمهٔ زهرا.
یک گروه آدم وحشی داخل آمدند. ریشهای بلند، چشمهای خونآشام، چهرههای زشت و ترسناکشان بیشتر از همه به چشم میآمد. روی ما اسلحه کشیدند و ما را مجبور کردند به کوچه برویم.
روی برف کپهشدهٔ جلوی خانهمان قطرات خون دیدم. پلکهایم روی هم افتاد.
-یک ماه دیوانه میشوید و خودزنی میکنید! بگویید همان امام حسینتان به دادتان برسد.
-امام دوازدهمتان کجاست؟
-دوازده امام دارید یا سیزده. فکر کنم امام سیزدهمتان خمینی است. آره جوجههای خمینی.
🔹صدای خندهٔ کشداری که به این صداها اضافه میشد، حقارت را مهمان خانهمان میکرد. تنهایمان مثل بید میلرزید و فریاد میزدیم: «یا ابوالفضل... یا فاطمهٔ زهرا... یا حسین...»
زیر چشمی اطراف را دید زدم. زن و بچهٔ زیادی در دور و اطراف دیده میشدند و گریه و ناله از هر طرف به گوش میرسید. مردها را هم بیرون آورده بودند. پدرم جلوی آنها ایستاده بود. میرویس به دیوار خانهشان تکیه داده بود و نیشخند میزد. به گمانم از حزب صیاف پول گرفته بود.
صورت پدرم از خشم قرمز شده بود. دندان به هم سایید:
-نامردها، به زنها چه کار دارید؟
مردی جوان که پیراهن و تنبان آبی پوشیده بود، به سمت پدرم حمله برد. در دو متریاش ایستاد و ماشه را کشید.
سرم سوت کشید و چشمانم سیاهی رفت. جیغ زدم و سمت پدرم خیز برداشتم. کسی از پشت چادرم را کشید. نقش زمین شدم.
صدای چند گلوله پشت سر هم رعشه به تنم انداخت. یاد ظهر عاشورا و حادثهٔ در و دیوار افتادم. به صورتم چنگ انداختم و نمیدانم چقدر جیغ زدم:
-یا حسین... یا زهرا...
پژواک جیغ و فریاد زنها گوشهایم را پر کرد. تمام توانم را به پاهایم دادم و ایستادم. پدرم به پشت افتاده و قلبش شکافته شده بود. همسر و برادرشوهرم هم کمی آن طرفتر کنار کپهٔ برفها درازکش افتاده بودند.
چند مرد وحشی دوروبرشان اسلحه به دست قهقهه میزدند.
قلبم تیر کشید. احساس کردم قلبم از کار افتاد. کاش مرگ آدمی دست خودش بود، اما من هنوز زنده بودم.
📚کتاب: مسکوی کوچک افغانستان
✍نویسنده: معصومه حلیمی
🔘ناشر: سوره مهر
#افغانستان
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#فاطمیون
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣 #مرزوبوم
سردار بدون مرز
تیپ فاطمیون شاهکار حاج قاسم بود
🔹گزارش خبرگزاری صدا و سیما
#افغانستان🇦🇫
#بدون_مرز
#فاطمیون
#حاج_قاسم
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 #نمامرز
مروری بر مستندهای حوزه مقاومت
🎞مستند : "وقت بودن"
✍#مستند "وقت بودن" روایتی از شکلگیری و رشادت های نیروهای مقاومت افغانستانی یا همان #فاطمیون در جبههی مقاومت است.
آنهایی که هدف نهاییشان تحقق رویای فرمانده #ابوحامد است، یعنی "نابودی اسرائیلی"
.
#افغانستان🇦🇫
#ابوحامد
#فاطمیون
#بدون_مرز
#معرفی_مستند
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
🔴#هممرز
روایت زنان مقاومت
این قسمت
طاهره رحیمی
من و مرتضی
✍همواره از ابتدای تاریخ تا به امروز زنان شانه به شانه ی مردان درجبهه های مبارزه حق علیه باطل نقش آفرین بوده اند و در کسوت های مختلف مبارزه کرده اند، برخی وسط میدان و برخی پشت جبهه ها.
#طاهره همسر شهید مرتضی خدادادی از شهدای #فاطمیون است، زنی از دیار #افغانستان.
زن مقاوم و صبوری که بر حضرت زینب سلام الله علیها اقتدا کرده است و علم #مقاومت را همچنان برافراشته نگه داشته است.
رسالتی که در جای جای این جبهه جهانی رنگو بوی یکسانی دارد....
مستند من و مرتضی روایت زندگی اوست...
فیلم بالا برشی از این مستند است.
#افغانستان🇦🇫
#فاطمیون
#بدون_مرز
#زنان_مقاومت
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
🔍 بدون مرز در هفته ای که گذشت
🔵#مرزبان
محمد، مهمان قلب اهل مقاومت (ویژه ی اعلام شهادت محمد الضیف)
https://eitaa.com/bedun_e_marz/343
مرور سریع هفته ی #افغانستان🇦🇫
______________________________________
🟢#خطمرز (مروری بر کتاب های حوزه مقاومت)
مروری بر کتاب مسکوی کوچک افغانستان
https://eitaa.com/bedun_e_marz/345
به جرم هزاره بودن (برش کتاب مسکوی کوچک افغانستان)
https://eitaa.com/bedun_e_marz/347
🟣 #مرزوبوم (روایت اهالی این مرزوبوم در بدون مرز )
بیانات امام خمینی، چراغ راه مجاهدین افغانستان
https://eitaa.com/bedun_e_marz/348
سردار بدون مرز
https://eitaa.com/bedun_e_marz/349
🟡#نمامرز ( مروری بر مستندهای حوزه مقاومت)
مستند وقت بودن
https://eitaa.com/bedun_e_marz/350
🔴#هممرز ( روایت زنان مقاومت )
من و مرتضی ( روایت طاهره رحیمی همسر شهید مرتضی خدادادی
https://eitaa.com/bedun_e_marz/352
🔵#مرزبان ( روایت فرماندهان مقاومت )
از غزه گسترانده، تا بلخ کهکشان را (شهید عبدالعلی مزاری
https://eitaa.com/bedun_e_marz/354
______________________________
#افغانستان🇦🇫
#فاطمیون
#بدون_مرز
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz