May 11
رأيتكِ أماناً
و الدنيا كلها حروب...
در دنيايی كه سراسر جنگ است
تو پناهگاه منی...
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم، در آب و آتش خانه می کردم
چه می شد آه، موسای من! من هم شبان بودم؟
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد، همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد، شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوب تر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ، صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
#علیرضا_قزوه
✍️#شعر
📚
.
عيب کار از جعبه تقسيم نيست
سيم سياردل ما سيم نيست
اين خدا اين هم هزاران طول موج
ديش احساسات ما تنظيم نيست
.
با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشی است گه غم
ما دُرد غم کشانیم ما را تو میشناسی
سرم
گیج میرود...
دکترها میگویند
فشارم
افت کرده است.
دستت را
بیشتر
به دستم فشار بده!
کامم
به اندازهی کافی
تلخ است؛
قول میدهم
دیگر
قهوه نخورم.
اصلاً
از تو میپرسم:
منِ روستازاده را
چه به قهوهی روبوستا؟!
کافئین
نوشِ جانِ بوفهایِ کورِ کافهنشین!
بیخوابیِ مرا
عمیقتر نکنید.
من
درد و دوای خودم را
بهتر میشناسم.
چای و
آویشن دم کنید؛
و در فنجان من
چند تکه نبات بیاندازید...
زیلویی غبار گرفته را
زیر سایهی نارنجِ کنجِ حیاط
پهن کنید،
و به کودکان محل بسپرید
هیچ گنجشکی را
با سنگ
نشانه نگیرند.
پنجرهها را
باز بگذارید؛
بوی خاک بارانخورده
پشت شیشهها
منتظر ایستاده است.
قاصدکها
قاصد روزهای بارانیاند...
کاش
فردا هوا چتری باشد،
من آری؛
ولی
بادامهای کوهی
به چتر محتاج نیستند.
کوهها
دستهای دعای زمین
به سمت آسماناند
و برکهها
-حتی اگر خشک-
عاشق روی ماهِ مهتاب...
پلنگی پیر
بر بلندای صخره
چنگ به چهرهی ماه میکشد.
شب
ظلمت نیست؛
ستارهها
به شوق وصل
چشمکپرانی میکنند
و شباویزها
یک در میان
«حَقحَق» میگویند،
و «هِقهِق» میگریند...
کاش
کومهای کوچک داشتم
بر بام «کوه قلعه»
تا در هیاهوی سرمای زمستان
تَش و پیش بُر میکردم
و کندهی پیر بنکی را
در آتش میانداختم؛
آنگاه
به قاعدهی سوز فایزهای پولاد اسماعیلی
تنگدلانه میخواندم:
«بُتی کز ناز پا بر دل گذارد
ستم باشد که پا بر گِل گذارد
داد بیداد...».
فریاد
از دل بنیبشر،
که هم
به وسعتْ
خانهی خدای احد و صمد است،
و هم
در کوچکی
به قاعدهی دل یک گنجشک
تنگ میشود...
همین روزها
میروم
و سر به شانهی کوه میگذارم.
چه فرقی میکند
که امشب چندم ماه قمریست؟!
تو که باشی
ماه
همیشه کامل است...
#مصعب_یحیایی
✍️#شعر
📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
💠شعر شب #یلدا به قلم جواد مختاری
دلم به یاد قدیما توو آسمون پر می زنه
توو کوچه های شهرمون این در و اون در می زنه
عطر فتیر تازه ای پیچیده توی خونه ها
سلطون آباد قصه ها همیشه بوده با صفا
قدم قدم رد میشم از مغازههای هر گذر
بازار تاریخی ما ، با من بیا ای همسفر
شبای چله قدیم برف زمستون می چکید
کدوهای قنات ما زودتر از اینها می رسید
فرهنگ یلدایی ما سفره ایرونی ما
گرمی خانواده ها خاطره هاش مونده به جا
جمعیت مهمون ما عمو و خاله و دایی
تنور گرم کرسیا برادرای چندتایی...
انار سرخ سفره مون دونه دونه جدا میشد
با انگورای هزاوه یلدا چه با صفا میشد
مغزای گردو ها که از باغ سنجون می رسید
توی خیابونای ما چک چک بارون می رسید
زمستون آی زمستونه توو پنجره باد میزنه
توی حصار و کوچه هاش ناقالی فریاد می زنه:
الهی که عمر شما هزار هزار سالی بشه
لبخند زیبای شما لبریز خوشحالی بشه
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شاعر: جواد مختاری
✍️#شعر
📚
🌸 #زندگی آینه است.
که در آن نقش تو پیداست مدام
زندگی یک درد است،درد،از درد دل محرومان
زندگی یک دریاست
زندگی ساحل امید من است
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست
زندگی تک تک هر ثانیه است، در صفحه نقره ای ساعت من
زندگی اطلس جغرافی ماست
که در آن نقشه استان محبت پیداست
و نمکزار حسد پیدا نیست
#سهراب_سپهری
✍️#شعر
📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر بسیار زیبایی از #امام_حسن که مورد توجه #رهبر_انقلاب قرار گرفت
✍️#شعر
📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
زندگی قصهی دلدادن و دلتنگیهاست
زندگی چیدن یک دانه انار است؛ همین
#مصعب_یحیایی
✍️#شعر
📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
#غروب_جمعه
آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
آقا اجازه،دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام
در این کلاس عاطفه معنا نمیدهد
اینجا کسی به پای تو بر پا نمیدهد
یعنی نمیشود که ببینم سحر رسید
درس غریب غیبت کبری به سر سید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍️#شعر
📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
«هَپی نیــو یِـــر...»
این
صدای «بابادوئل» است
که سوار بر تانک مرکاوا
با انبوهی از جعبههای مهمات
از کوچهپسکوچههای غزه
و اطراف
بیمارستان #کمال_عدوان
عبور میکند
و کودکان را
به جشن بمبهای فسفری
و ضیافت تیر و ترکش
دعوت میکند.
سال نو؛
حال نو؛
و غسّــال نو!
رسانهها
دروغ میگویند؛
با این حجم از آتش
هیچ کودکی
در سرما
یخ نخواهد زد!
کاجهای کریسمس را
با چاشنیهای انفجاری
تزیین کنید،
و به کودکان بگویید
«قایمموشک»
بازی قشنگیست؛
بچهها
در چادر آوارگان
«قایم» میشوند،
و پهپادها
-سُکسُک-
با «موشک»
به سقف چادر میکوبند.
بچهها
یکییکی
میسوزند
و بازی
تا سوختن آخرین نفر
ادامه خواهد یافت!
در غزه
هیچکس
از سرما
نخواهد لرزید؛
صهیونیستها
همه جا را
به آتش کشیدهاند.
(این بند را
ندیده بگیرید:)
امیدوارم
آقای عراقچی
امسال هم
سال نو مسیحی را
به وندی شرمن یهودی
تبریک نگفته باشد!
بگذریم...
مصرف را
#دو_درجه_کمتر کنید؛
اما
تورم
و نرخ ارز
و سود دلاریفروشها را
نه!
تنها
پولدارها
حق دارند که زندگی کنند.
دوره،
دورهی دور دور کردن
و استخرهای روباز است!
ریالی بخرید
دلاری سود کنید
و خلقالله را
بفرستید دنبال نخود سیاه یارانهی پنهان!
عیب
از «دلار» است؟
یا «دولا راست» شدن اقتصادخواندهها
پای #مکتب_گرانکن
و شوکدرمانی؟!
آآآی مجلس شورای اسلامی
آدم باش
و عامل نابسامانی ارز را
(همتی کرده)
رسوایش کنید!
میگویم
حالا که
سرعت اینترنت
دم به دم
پایین میآید،
و نرخ ارز
هی بالاتر میرود
بهتر نیست
که جای وزیر ارتباطات
و اقتصاد را
عوض کنید؟!
مردم دو دستهاند:
«غنینژاد»ها
و مستضعفین!
(یادتان نرفته است
که جنگ ما
جنگ فقر و غناست؟!)
کاش
وحید جلیلی
نامهای سرگشاده
به دبیر ستاد تحول صدا و سیما
مینوشت
و نقدی بر
تبلیغات وحشی شهر فرش
و سرای ویرانی
-که دهان مردم را
فرش کردهاند-
منتشر میکرد!
ما
تحت سلطهی رسانهایم
و کودکان غزه
دارند
از سردی نگاه روزگار
یخ میزنند
و میمیرند.
ما
چرا نمیمیریم؟!
#مصعب_یحیایی
✍️#شعر
📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155