#علیرضا_قزوه
وقتی که غزل نیست شفای دل خسته
دیگر چه نشینیم به پشت در بسته؟/
رفتند چه دلگیر و گذشتند چه جانسوز
آن سینهزنان حرمش دسته به دسته/
میگویم و میدانم از این کوچهی تاریک
راهیست به سرمنزل دلهای شکسته/
در روز جزاء جرئت برخواستنش نیست
پایی که به آن زخم عبوری ننشسته/
قسمت نشود روی مزارم بگذارند
سنگی که #گل_لاله به آن نقش نبسته.
#شهادت
✍️#شعر
📚@befarma_sher
Eitaa.com/befarma_sher
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم، در آب و آتش خانه می کردم
چه می شد آه، موسای من! من هم شبان بودم؟
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد، همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد، شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوب تر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ، صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
#علیرضا_قزوه
✍️#شعر
📚