eitaa logo
به دخت
61 دنبال‌کننده
759 عکس
98 ویدیو
3 فایل
"به دخت"، پایگاه زنان و دختران ارتباط با ادمین: @behdokht
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانک: آهو خانوم 🔅چادر رنگی را روی شال حریرش مرتب کرد. با نگاهی خیس از اشک، چشم دوخت به گنبد طلایی. بغضش را فروخورد. زیر لب گفت: «به خودت پناه آوردم … کمکم کن بتونم تغییر کنم …» 🔅بوق زدن‌هایِ پیاپی و صدایی دورگه در گوشش پیچید: «… سوار شو …» کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بود که ماشینی سیاه‌رنگ، جلوی پایش ترمز زد. مردی که شیشه را تا انتها پایین کشیده بود، بلند گفت: «اهلش هستی؟» بوی سیگار از توی ماشین قاطی با عطری تند مشام دختر جوان را آزرد. – چی می خواهین از جونم؟ – می دونستی چشات خیلی خشگله؟ گونه‌هایش سرخ شد. – آقاا … اشتباه گرفتین … 🔅این را گفت و از ماشین فاصله گرفت. مرد موهای ژل زده‌اش را توی آیینه مرتب کرد. – ولی ظاهرت اینطور نشون نمیده. 🔅لب‌های باریک دختر لرزید. شال حریر را روی صورت بزک‌کرده‌اش کشید. با صدایی لرزان جواب داد: «مگه هر کی به سرووضعش برسه اهلشه؟» 🔅مرد با لحنی مسخره و پر از شهوت گفت: « غیر اینه آهو خانوم؟ باور کن ازت خوشم اومده …» 🔅قلب دختر چنگ شد. فکری به ذهنش رسید. دیگر جوابی نداد. سر چرخاند و به آن‌طرف خیابان دوید … بدوبیراه گفتن‌های مرد، در بوق ماشینی که پشت سرش بود، گم شد. 🔅حالا پناه آورده بود به ضامن آهو تا تغییر کند، تا هیچ وقت به دست صیاد گرفتار نشود … نویسنده:مریم عرفانیان #behdokht.ir