با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد
حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است
#محسن_ناصحی
#تک_بیتی
@beytolghazal
بیا سنگینی بار گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب
تمام عمر با خود، گرم جنگی تن به تن بودم
به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب
پناه من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندهی گوشهنشین امشب
شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر میشود آیا برایم اربعین امشب؟
به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
#رضا_ابوذری
#غزل
@beytolghazal
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
#قاسم_صرافان
#تک_بیتی
@beytolghazal
آه، کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
لبِ خاک از عطش ترک برداشت
چشمه در بینِ کوچه راه نرفت
دستِ طفل یتیم نان نرسید
جرعهای طعم آسمان نرسید
دیگر امشب صدای نالۀ مرد
تا حوالی بیکران نرسید
نخلها بیقرار و منتظرند
طعم خرمای بی علی تلخ است
روز خوش بی تو نیست در عالم
طعم دنیا بی علی تلخ است
این ابوجهلها نفهمیدند
که تو با خود عدالت آوردی
شهر از کورهراه پر شده بود
که تو راه سعادت آوردی
رفتنت هم حکایتی دارد
روی محراب، رد خون مانده
بعد از آن روز جاهلان گفتند
مگر او هم نماز میخوانده؟!
خار در چشم خویش داری، مَرد!
استخوان در گلوی تو مانده
درد تنهایی تو را حس کرد
هر که نهج البلاغه را خوانده
#سید_علی_نقیب
#چارپاره
@beytolghazal
یک لحظه دلم زائر ایوان نجف شد
دل رفت به پابوسی ومهمان نجف شد
به به چه جلال وچه شکوه وجبروتی
سر تا قدم من همه حیران نجف شد
ذکر لب هر ذره علی بود در آن شب
دیدم در و دیوار غزلخوان نجف شد
ناد علیً یا علی، آمد به دل وجان
ذکرش ز شعف سلسله جنبان نجف شد
بارید مرا اشک ز چشمان گنهکار
ناگاه دلم غرقهی باران نجف شد
دل رفت به یاد علی و فرق پر از خون
از غصه فلک دست به دامان نجف شد
یادم به غم و غربتِ مولا علی افتاد
محراب هم از غصه پریشان نجف شد
#علی_زینبی
#غزل
@beytolghazal
ولی تمام نشد مرتضی؛ دوباره تپید
به سینهی من و ما رفت و نام او دل شد❤️
#سید_حمیدرضا_برقعی
#تک_بیتی
@beytolghazal
جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست
جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست
این چشم جهان بین مرا در همه عالم
جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست
وین جان من سوخته را جز سر زلفت
اندر همه گیتی سر سودای دگر نیست
یک لحظه غمت از دل من مینشود دور
گویی که غمت را جز ازین رای دگر نیست
یک بوسه ربودم ز لبت، دل دگری خواست
فرمود فراق تو که: فرمای، دگر نیست
هستند تو را جمله جهان واله و شیدا
لیکن چو منت واله و شیدای دگر نیست
عشاق تو گرچه همه شیرین سخنانند
لیکن چو عراقیت شکرخای دگر نیست
#عراقی
#غزل
@beytolghazal
از دوست قاصدی که پیام آورد به دوست
انصاف میدهم که کم از جبرئیل نیست
#حکیم_نزاری
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
شیوه و ناز تو شیرین، خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا، قد و بالای تو خوش
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمنسای تو خوش
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کردهام خاطر خود را به تمنای تو خوش
شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری
میکند درد مرا از رخ زیبای تو خوش
در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست
میرود حافظ بیدل به تولای تو خوش
#حافظ
#غزل
@beytolghazal
امشب که در آخرین فرازم یا رب
از غصه پر از سوز و گدازم یارب
چون حسرت یک ماه چنین تلخ بُود
با حسرت یک عمر چه سازم یا رب؟!
#عاصی_خراسانی
#رباعی
@beytolghazal
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
#تک_بیتی
@beytolghazal
با تمام ابرهای در سفر همراه ما
گفتهایم از اینکه پایانی ندارد راه ما
زندهایم و از نظرها غالبا پنهان، بناست
بر همه پوشیده باشد راز مخفیگاه ما
ما کبوترهای چاهی، گاه بیهمصحبتیم
هرکه دلتنگ است گاهی سر کند در چاه ما
ما رفیق وعدههای قبل و بعد خرمنیم
ذرّهای جریان ندارد آب زیرِ کاه ما
ما غروب جمعههای بیتفاوت نیستیم
در دل هرکس نمیافتد غم ناگاه ما
ما به روی بام میمیریم همچون آفتاب
بر سر پیشانی ما میدرخشد ماه ما
نعش ما پروانهها را باد با خود میبرد
میرود از دست گاهی فرصت کوتاه ما
ما سوار اسبهای بالدارِ عزّتیم
در زمین پیدا نمیشد مرکب دلخواه ما
غُرّشی کردیم روزی آنچنانکه سالهاست
هیچ کفتاری نمیآید به جولانگاه ما
دل در آتش، سینه خاکستر، جگرهامان مذاب
آه اگر روزی بگیرد دامنی را آه ما...
#کاظم_بهمنی
#غزل
@beytolghazal
چند سال است دو ديوانه به هم خيره شدند
دستها را زده بر چانه به هم خيره شدند
از پس پنجرهای رو به هم اما بسته
چون دو همسايهی بيگانه به هم خيره شدند
تا مبادا که به هم خورده ترک بردارند
از همان دور دو پيمانه به هم خيره شدند
طاقت شيشهایِ پنجره از هم پاشيد
بس که يک عمر جسورانه به هم خيره شدند
عشق در نقطهی پايان خود آرام گرفت
روي قافی که دو افسانه به هم خيره شدند
#انسیه_سادات_هاشمی
#غزل
@beytolghazal
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان، غم مجنون شیدا را...
#سعدی
#تک_بیتی
@beytolghazal
شاخه را محکم گرفتن این زمان بیفایدهست
برگ میریزد، ستیزش با خزان بیفایدهست
گاه سکّان را رها کردن نجات کشتی است
گاه بین موج و طوفان، بادبان بیفایدهست
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بیفایدهست
تیر از جایی که فکرش را نمیکردم رسید
دوری از آن دلبر ابروکمان بیفایدهست
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم
سعی من در سربهزیری بیگمان بیفایدهست
در منِ عاشق توان ذرهای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بیفایدهست
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خستهاند
حرف موسی را نمیفهمد شبان بیفایدهست
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان میگردم اما همچنان بیفایدهست
#کاظم_بهمنی
#غزل
@beytolghazal
بهجای خون ز رگ و ریشهاش برآرد دود
به دست درد، دلی را که عشق بفشارد
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش
اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش
قناریهای این اطراف را بیبال و پر کرده
صدای نازک برخورد چینی با النگویش
مضاعف میکند زیباییاش را گوشوار آنسان
که در باغی درختی مهربان را آلبالویش
کسوف ماه رخ دادهست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟
اگر یاس امینالدوله بودم میتوانستم
کمی از ساقههایم را ببندم دور بازویش
قضاوت میکند تاریخ بین خان دِه با من
که از من شعر میماند و از او باغ گردویش
تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی
یکی با طعنهی تلخش، یکی با برق چاقویش
رعیتزاده بودم دخترش را خان نداد و من
هزاران زخم کهنه داشتم، این زخم هم رویش
#حامد_عسکری
#غزل
@beytolghazal
غنچه در پوست نگنجیده زِ تأثیر نسیم
زاهد از خرقه برون آ که بهارست بهار
#حزین_لاهیجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
روزی که از لب تو بر ما سلام باشد
شادی قرار گیرد، عشرت مدام باشد
گر جان من بخواهی، کردم حلال بر تو
چیزی که دوست خواهد، بر ما حرام باشد
گفتی که: در فراقم زحمت کشیدهای تو
مردم هزار نوبت، زحمت کدام باشد؟
در هر دو هفته بینم روی ترا، ولیکن
آن دم که بینم او را، ماهی تمام باشد
احوال قید چون من سرگشتهای چه داند؟
جز بیدلی که او را پایی به دام باشد
گویی که: من ببینم روزی به دیدهٔ خود
کان رفته باز گردد و آن تند رام باشد؟
نشگفت اگر بسوزد دلها به گفتهٔ خود
چون اوحدی کسی کو شیرین کلام باشد
#اوحدی
#غزل
@beytolghazal
آن را که به زلف تو دل آویخته باشد
گر ملک جهانش رود از دست غمی نیس
#غمام_همدانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
حرفی بزن که بیم عقاب و عتاب نیست
اما سکوت هرچه که باشد جواب نیست!
ای دلفریب کم به سر زلف خود بناز
در کار عاشقان تو کم پیچ و تاب نیست!
ماندم چگونه بعد چنین ظلم بی حساب
یک ذره در تو وحشت روز حساب نیست
ما را به جرم خوردن می حد زدند و بعد
دیدند در پیاله ی ما غیر آب نیست!
با ما نمی زنی؟ نزن! اما چرا رقیب؟!
حیف از خودت نیامده،حیف از شراب نیست؟
بی فایده ست حرف وفا با تو بیوفا
بیدار چون کنیم کسی را که خواب نیست؟!
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
هرکس به مراد دل خود شاد به چیزیست
ماییم و غم یار، خدایا تو گواهی...
#نشاط_اصفهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal