ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیدهای؟
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیدهای؟
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیدهای؟
گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت
فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیدهای؟
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیدهای؟
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
آنسان که یادم داد چشمت دل سپردن را
یک روز یادم میدهد از یاد بردن را!
آنقدر دارم یادگار از تو که فرزندم
با زخمهای من بیاموزد شمردن را...
جان رقیبم را قسم خوردی که خوش عهدی
از اعتبار انداختی سوگند خوردن را!
تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد
اینگونه روی زخم مردم پا فشردن را
چشمی که بر من بسته ای بر غیر وا کردی
ممنونم از چشمت که آسان کرد مردن را...
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشمانتظار باش در این ماجرا تو هم...
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
مرا که نیست دمی روح در بدن بی تو
حرام باد دگر زندگی به من بی تو
به جستجوی تو بعد از وفات خواهم گشت
به گرد خویش چو فانوس در کفن بی تو
کجاست جلوه قدت که سرو در چشمم
بود چو دود که برخیزد از چمن بی تو
ز دست کوته و بیحاصلی چه سازم پس
سزد اگر زنم آتش به خویشتن بی تو
چه شعله سوز دیارم ز غربت افزون است
چو شمع چند توان سوخت در وطن بی تو
ز پای تا به سرم هم چو شمع زآتش عشق
بسوخت ریشه جان و گداخت تن بی تو
دلم تو داری و من دارم از ازل غم تو
ز دست عشق مرا قفل بر دهن بی تو
مباد گفته قصاب بعد از این رنگین
اگر رود به زبانش دمی سخن بی تو
#قصاب_کاشانی
#غزل
@beytolghazal
همیشه عطر تو بی تاب کرده جانم را
چنان که باد بپیچد به خوشه ی گندم🌾
#حسین_دهلوی
#تک_بیتی
@beytolghazal
هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آن چنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانهی تو، اما من
شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم!
از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست
میروم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادیهات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد منِ بی کس و کار است ولی
باید امشب بروم شامِ غریبان خودم
#یاسر_قنبرلو
#غزل
@beytolghazal
آنکه نوری در کنارش قدر یک سوسو نبود
آه، تب می کرد و غیر از نالهاش دارو نبود
کاش حتی آسمان می شد ملاقاتش کند
کاش زندان اینقدَر تاریک و تو در تو نبود
سهم این آقاترین شد بدترینِ روزگار
آنکه با این مهربان، یک لحظه هم خوشرو نبود
بارها مویش پریشان گشت و یاد از کوفه کرد
کاش نزدش، یکدم این نامرد خولی خو نبود
زیر بار تازیانه آنقدر وا رفته بود
این که بر تن داشت دیگر شکل یک بازو نبود
ذکر غم کن تا رسیدی از درِ باب الجواد
یک نفر هم وقت جان دادن کنار او نبود
بعد، با ابن شبیب این را بخوان و گریه کن
پیکرش یک سو نبود و حنجرش یک سو نبود
#حامد_آقایی
#غزل
@beytolghazal
همیشه سهم آب و نان ما چندین برابر بود
چرا که رزق ما از سفرهی موسیبنجعفر بود
#مجتبی_خرسندی
#تک_بیتی
@beytolghazal
خنده ات طرح لطیفیست که دیدن دارد
نازِ معشوق ِدلآزار خریدن دارد
فارغ از گله و گرگ است شبانی عاشق
چشم سبز تو چه دشتیست! دویدن دارد
شاخه ای از سردیوار به بیرون جسته
بوسه ات میوه ی سرخيست که چیدن دارد
عشق بودی و به اندیشه سرایت کردی
قلب با دیدن تو شور تپیدن دارد
وصل تو خواب و خیال است ولی باور کن
عاشقی بی سر و پا عزم رسیدن دارد
عمق تو دره ی ژرفیست؛ مرا می خواند
کسی از بین خودم قصد پریدن دارد
اول قصه ی هر عشق کمی تکراریست
آخرِ قصه ی فرهاد شنیدن دارد
#كاظم_بهمنی
#غزل
@beytolghazal
دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد از این
ماییم و آهِ سرد و لبِ خشک و چشمِ تر...
#سلمان_ساوجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
با لطف تو خستگان شفا میگیرند
از مهر تو قلبها صفا میگیرند
گلهای محمدی گلاب خود را
از آب وضوی مصطفی میگیرند
#سید_امین_غضنفری
#رباعی
@beytolghazal
یا اباالقاسم! دل ما خانۀ مهر علیست
ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو
#سید_علیرضا_شفیعی
#تک_بیتی
@beytolghazal
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم
صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری
یا آنکه کنی ویران هر خانه که میسازم
جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو
چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم
هر خون که ز من روید با خاک تو میگوید
با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم
در خانهی آب و گل بیتوست خراب این دل
یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم
#مولوی
#غزل
@beytolghazal
اگر ز کوی تو بویی به من رساند باد
به مژده جان جهان را به باد خواهم داد🌹
#حافظ
#تک_بیتی
@beytolghazal
از سر لطف اگر نامهبر خویش خطابش کردی
پر در آورد تو در کسوت دلداده حسابش کردی
ناامید از در این خانه نرفتهست گدایی بیرون
کی گدایی به تو آورده پناه و تو جوابش کردی؟
انا عطشان تو شش ماه، فقط اشک به چشمش آورد
شب میلاد دلش گریه نمی خواست، مجابش کردی
شب میلاد شب شادی مادر پدر نوزاد است
شب میلاد شب گریه نبودهست، تو بابش کردی
جگر سوختهام شمع شب جشن تو را روشن کرد
حیف شد شمع تو خاموش نشد، سوخت! تو آبش کردی...
#ناصر_دودانگه
#غزل
@beytolghazal
بال فطرس را پر قنداقهات داد التیام
گریه بر تو شد دوای درد بی درمان من...
#سید_امین_غضنفری
#تک_بیتی
@beytolghazal
کِی نخل نجف چون تو رُطب داشته است
کِی بنده چنین حضرت رَب داشته است
هنگام تماشای تو و وقت نماز
تکبیر علی به روی لب داشته است
ای ماهِ بلندِ خانه ی اُم بَنین
کِی با تو مدینه رنگِ شب داشته است
گویند نقاب را که از چهره گرفت
یک هفته سپاهِ کُفر تب داشته است
یک روز پس از حسین به دنیا آمد
او قبل تولدش ادب داشته است
#سید_حسین_میرعمادی
#غزل
@beytolghazal
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که میگوید: الا یا ایّها الساقی!
#سید_حمیدرضا_برقعی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ناگهان پر میکشی دریا به دریا میروی
آه ای ابر کرامت تا کجاها میروی...
برنمیداری سرت را از بهشت سجدهگاه
کس نمیداند که هستی یا ز دنیا میروی
آنچنان لبریزی از شور مناجات و دعا
کز حضیض خاک تا اوج تماشا میروی...
یک صحیفه نور مینوشد دلم تا با توأم
من دلم میگیرد از این لحظهها تا میروی
صبر کن ای چشم بیدار تماشا لحظهای
آه... ما را هم ببر با خویش هرجا میروی..
#عباس_شاه_زیدی
#غزل
@beytolghazal