پائیز! ای عبور شگفت انگیز
از کوچه باغ و مزرعه و جالیز
ای از ترانه، از غزل آکنده
ای فصل بیتهای پراکنده...
#سید_حمیدرضا_برقعی
#دوبیتی
@beytolghazal
چرا زبان بگشایم که زخم های بزرگ
به جز سکوت، ندارند مرهمی ديگر...
#سجاد_سامانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
آنکه ناید به دلش رحم ز بیماری دل
کِی به یاد آیدش از حال گرفتاری دل
بسکه دل بر سر دل ریختهای دل به رهش
که تو را نیست دگر راه زِ بسیاری دل
غیر عنابِ لب و نار رخ و سیب زَنَخ(١)
نکند هیچ علاج دل و بیماری دل
دل زِ بیداد تو خون گشت و به کس عرضه نکرد
آن جفای تو و آن رحم و وفاداری دل
دیده را زانسبب ای دل که به جان دارم دوست
بوَد آیا که شبِ هجر کند یاری دل؟
دل ندیدم مگر اندر سر زُلفین نگار
رو به هرجا که نمودم ز طلبکاری دل
وحدتا! بسکه کند مویه و زاری دلِ زار
مردمان را همه زارست دل از زاری دل
(١) زَنَخ : چانه
#وحدت_کرمانشاهی
#غزل
@beytolghazal
کنعان زِ آب دیدهی یعقوب شد خراب
ابر سـفید اینهمه باران نداشـته ست
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد
کِی شبروانِ کویت، آرند ره به سویت
عکسی ز شمعِ رویت، تا راهبر نباشد
ما با خیال رویت، منزل در آب دیده
کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد
هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید
هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد
در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه
جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد
گر با تو بر سر و زر، دارد کسی نزاعی
من ترکِ سر بگویم، تا دردسر نباشد
دانم که آه ما را، باشد بسی اثرها
لیکن چه سود وقتی، کز ما اثر نباشد؟
در خلوتی که عاشق، بیند جمالِ جانان
باید که در میانه، غیر از نظر نباشد
چشمت به غمزه هر دم، خون هزار عاشق
ریزد چنانکه قطعاً کس را خبر نباشد
از چشم خود ندارد، سلمان طمع که چشمش
آبی زند بر آتش، کان بیجگر نباشد
#سلمان_ساوجی
#غزل
@beytolghazal
حال خوبیست، بیائید خرابش نکنیم
عشق اگر در زده خیر است، جوابش نکنیم...
#مسعود_مالکی
#تک_بیتی
@beytolghazal
گردو از گردی گردو شد!
پس لابد ابرو هم از ابری ابرو...
بیهوده نیست که همیشه خیسی چشم من!
#جواد_نوروزی
#کاریکلماتور
@beytolghazal
سرمستیِ ما، مردم هشیار ندانند
انکار کنان شیوهی این کار ندانند
در صومعه، سجاده نشینانِ مجازی
سوز دل آلودهی خَمّار ندانند
آنان که بماندند پسِ پردهی پندار
احوال سراپردهی اسرار ندانند
یاران که شبی فِرقت یاران نکشیدند
اندوه شبانِ من بییار ندانند
بی یار چو گویم بودم روی به دیوار
تا مدعیان از پسِ دیوار ندانند
سوز جگر بلبل و دلتنگی غنچه
بر طُرف چمن جز گل و گلزار ندانند
جمعی که بدین درد گرفتار نگشتند
درمان دل خستهٔ عطار ندانند
#عطار_نیشابوری
#غزل
@beytolghazal
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومندِ نگاری به نگاری برسد
لذت وصل نداند مگر آن سوختهای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد
#امیرخسرو_دهلوی
#دوبیتی
@beytolghazal
تو سراب موج گندم ، تو شراب سیب داری
تو سر فریب آری! تو سر فریب داری
لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند
چه توقعی است آخر که از این طبیب داری
شب دل بریدن ماست چه اتفاق خوبی
چمدان ببند بی من سفری غریب داری
پس از این مگو خیانت به حکایت یهودا
که مسیح نیست آن کس که تو بر صلیب داری
چه شکایتی است از من که چرا به غم دچارم
تو که از سروده های دل من نصیب داری
#فاضل_نظری
#غزل
@beytolghazal