eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
با غم ایوب نیست رنج مرا نسبتی صبرم از او کمتر است دردم از او بیشتر... @beytolghazal
گر چه مسجد را گروهی با تجمّل ساختند اهل دل میخانه را هم با توکل ساختند عشق جانکاه است یا جان بخش؟حالا هرچه هست عشق بازان بین مرگ و زندگی پل ساختند سقف آگاهی ستونی جز فراموشی نداشت این بنارا خشت بر خشت از تغافل ساختند بی سبب مهمان نواز مجلس ماتم نبود این گلاب تلخ را از گریه ی گل ساختند روز خلقت در گل ما شوق دیدار تو بود از همان آغاز ما را کم تحمل ساختند @beytolghazal
حاجت نبوَد مستی ما را به شراب یا مجلس ما را طرب از چنگ و رباب بی‌ساقی و بی‌شاهد و بی‌مطرب و نی شوریده و مستیم چو مستان خراب @beytolghazal
هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد @beytolghazal
از خانه بیرون می‌زنم ، اما کجا امشب ؟ شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشب پشت ستون سایه‌ها ، روی درخت شب می‌جویم اما نیستی در هیچ جا امشب می‌دانم آری نیستی ، اما نمی‌دانم بیهوده می‌گردم بدنبالت چرا امشب ؟ هرشب تو را بی‌جستجو می‌یافتم اما نگذاشت بی‌خوابی بدست آرم تو را امشب @beytolghazal
برای این همه دشتی که تشنه اند و فقیر چه بخشنامه‌ی خوبی‌ست بارش باران @beytolghazal
خرّم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد آرزومند نگاری به نگاری برسد لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر که خزان دیده بوَد پس به بهاری برسد... (ناقص) @beytolghazal
تا اختیار کردم سر منزل رضا را مملوک خویش دیدم فرماندهٔ قضا را تا ترک جان نگفتم آسوده‌دل نخفتم تا سیر خود نکردم، نشناختم خدا را چون رو به دوست کردی، سر کن به جور دشمن چون نام عشق بردی، آماده شو، بلا را دردا که کشت ما را شیرین لبی که می‌گفت من داده‌ام به عیسی انفاس جان‌فزا را یک نکته از دو لعلش گفتیم با سکندر خضر از حیا بپوشید سرچشمهٔ بقا را دوش ای صبا از آن گل در بوستان چه گفتی کآتش به جان فکندی مرغان خوش نوا را بخت ار مدد نماید از زلف سر بلندش بندی به پا توان زد صبر گریز پا را یا رب چه شاهدی تو کز غیرت محبت بیگانه کردی از هم، یاران آشنا را آیینه رو نگارا از بی‌بصر حذر کن ترسم که تیره سازی دلهای با صفا را گر سوزن جفایت خون مرا بریزد نتوان ز دست دادن سر رشتهٔ وفا را تا دیده‌ام فروغی روشن به نور حق شد کمتر ز ذره دیدم خورشید با ضیا را @beytolghazal
من نمی‌فهمم تو را ای عشق، پس درد تو چیست؟ هم زمینم میزنی، هم دوست داری نشکنم @beytolghazal
اگر به مُلــــک رســـیدی جفا مکن به کسی که آنچه کاخ تو را خاک می‌کند ستم است @beytolghazal
از روز دستبرد به باغ و بهار تو دارم غنیمت از تو گلی یادگار تو تقویم را معطل پاییز کرده است در من مرور باغ همیشه بهار تو از باغ رد شدی که کشد سر مه تا ابد بر چشم های میشی نرگس غبار تو فرهاد کو که کوه به شیرین رها کند از یک نگاه کردن شوریده وار تو کم کم به سنگ سرد سیه می شود بدل خورشید هم نچرخد اگر در مدار تو چشمی به تخت و پخت ندارم، مرا بس است یک صندلی برای نشستن کنار تو @beytolghazal
عشق مدت‌هاست این روح سراسر درد را برده بر بام جنون و نردبان برداشته ست @beytolghazal
چمدان دست گرفتم که بگویی نروم تو چرا سنگ شدی، راه نشانم دادی؟ @beytolghazal
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد می‌برم جور تو تا وسع و توانم باشد گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد تیغ قهر ار تو زنی قوّت روحم گردد جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم گرد سودای تو بر دامن جانم باشد گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست تا شبی محرم اسرار نهانم باشد هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست من خود این بخت ندارم که زبانم باشد جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی سر این دارم اگر طالع آنم باشد @beytolghazal
شاخ خشکیم، به ما سردی عالم چه کند پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد @beytolghazal
مردی ز کننده‌ ی در خیبر پُرس اسرار کرم ز خواجه ی قنبر پُرس گر طالب فیض حق به صدقی حافظ سر چشمهٔ آن ز ساقی کوثر پُرس @beytolghazal
رفتن از عالم پر شور به از آمدن است غنچه دلتنگ به باغ آمد و خندان برخاست @beytolghazal
روزگاری ما هم ای گل چون تو یاری داشتیم این چنین رسوا نبودیم اعتباری داشتیم ما که امروز این چنین افتاده ایم از چشم خلق روزگاری سر در اغوش نگاری داشتیم ای که در فصل خزانم دیده ای با پشت خم این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم @beytolghazal