هدر شد مستیام در یادِ دیروز و غمِ فردا
بنوش از بادهی اکنون؛ خوشا اکنون! خوشا اکنون!
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
شکسته جلوه گلبرگ از بر و دوشت
دمیده پرتو مهتاب از بناگوشت
مگر به دامن گل سر نهاده ای شب دوش؟
که آید از نفس غنچه بوی آغوشت
میان آنهمه ساغر که بوسه می افشاند
بر آتشین لب جان پرور قدح نوشت
شراب بوسه من رنگ و بوی دیگر داشت
مباد گرمی آن بوسه ها فراموشت
ترا چو نکهت گل تاب آرمیدن نیست
نسیم غیر ندانم چه گفت در گوشت؟
رهی اگر چه لب از گفتگو فروبستی
هزار شکوه سراید نگاه خاموشت
#رهى_معيرى
#غزل
@beytolghazal
عالم مريد اوست كه پير مراد بود
زين الموحدين شد و زين العباد بود
#محمد_حسین_مهدی_پناه
#تک_بیتی
@beytolghazal
رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست
جائی سرای توست که جای سرای نیست
وانگه در سرای تو خلوتسرای ماست
گر ما خطا کنیم عطای تو بیحد است
نومیدی از عطای تو حد خطای ماست
روزی گدای کوی خودم خوان که بنده را
این سلطنت بس است که گوئی گدای ماست
حاجت به خونبها نبوَد چون تو میکشی
مقتولِ خنجر تو شدن خونبهای ماست
ما را بدست خویش بکش کان نوازش است
دشنام اگر ز لفظ تو باشد دعای ماست
گر میکشی رهینم وگر میکشی رهی
هر ناسزا که آن ز تو آید سزای ماست
زهر ار چنانکه دوست دهد نوشدارو است
درد ار چنانکه یار فرستد دوای ماست
گفتم: که ره برد به سرا پردهی تو؟ گفت:
خواجو که محرم حرم کبریای ماست
#خواجوی_کرمانی
#غزل
@beytolghazal
اگر فصل فراق از دفتر ایام گم میشد، چه کم میشد!؟
چه خوش بود این ورق را پاره زین تقویم میکردند
#حسین_منزوی
#تک_بیتی
@beytolghazal
نخفتهایم که شب بگذرد سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس بال و پر بزند
نخفتهایم که تا صبح شاعرانهٔ ما
ز ره رسیده و همراه عشق در بزند
نسیم، بوی تو را میبرد به همره خود
که با غرور به گلهای باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت وصلمان آبی
مگر بر آتش تنهای شعلهور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد؟
هوای بستر و بالینم ار به سر بزند
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست
دو دیدهام مژه بر هم دمی اگر بزند
غزل برای لبت عاشقانهتر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانهتر بزند
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
بیچارهی دچار تو را چاره جز تو چیست؟
چون مرگ، ناگزیری و تدبیر تو محال
#قیصر_امین_پور
#تک_بیتی
@beytolghazal
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
وقت دلتنگی همیشه او کنارم مینشست
بیوفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت...
روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز
جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت
خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ
درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت
تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید!
«آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت
#کاظم_بهمنی
#غزل
@beytolghazal
جوان از حادثه گاهی اگر که پیر میگردد
ندیدم کودکی گردد ز داغی پیر یکباره
#موسی_علیمرادی
#تک_بیتی
@beytolghazal
فرمود نبی: حسن ز من میباشد
فرزندِ من و پاره تن میباشد
گر عقل به شکل مرد ظاهر گردد،
آن مرد بدون شک حسن میباشد
#عاصی_خراسانی
#رباعی
@beytolghazal
پیادهها به حرم میرسند و میفهمند
کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است
#حسن_لطفی
#تک_بیتی
@beytolghazal
باز در میکده سر حلقهٔ رندان شدهام
باز در کوی مغان بی سر و سامان شدهام
نه به مسجد بودم راه و نه در میکده جای
من سرگشته در این واقعه حیران شدهام
بر من خستهٔ بیچاره ببخشید که من
مبتلای دل شوریدهٔ نالان شدهام
رغبتم سوی بتانست ولیکن دو سه روز
از پی مصلحتی چند مسلمان شدهام
بارها از سر جهلی که مرا بود به سهو
کردهام توبه و در حال پشیمان شدهام
زاهدان از می و معشوق مرا منع کنند
بهتر آنست که من منکر ایشان شدهام
گفت رهبان که عبید از پی سالوس مرو
زین سخن معتقد مذهب رهبان شدهام
#عبید_زاکانی
#غزل
@beytolghazal