من به تنهایی این پیله قناعت دارم
هرچه کرم است که پروانه نباید بشود...
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
با شوکت بی نظیرش آمد از راه
میآمد از آسمان و در دستش ماه
دیدی که دهان کعبه هم وا مانده
لا حول و لا قوة الا بالله
#یوسف_رحیمی
#رباعی
@beytolghazal
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد
کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد✨
#علی_گلی_حسین_آبادی
#تک_بیتی
@beytolghazal
#ارسالی_مخاطبان
در روز میلاد آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف عزیزی از مخاطبان دعاگوی اعضای کانال بیت الغزل بودند💐✨
از همراهی و لطف این عزیز بسیار سپاسگزاریم🌸
@beytolghazal
صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
بر خودم گریه همیآید و بر خنده تو
تا تبسم چه کنی بیخبر از مبسم دوست
ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی
که کسی جز تو ندانم که بود محرم دوست
گو کم یار برای دل اغیار مگیر
دشمن این نیک پسندد که تو گیری کم دوست
تو که با جانب خصمت به ارادت نظرست
به که ضایع نگذاری طرف معظم دوست
من نه آنم که عدو گفت تو خود دانی نیک
که ندارد دل دشمن خبر از عالم دوست
نی نی ای باد مرو حال من خسته مگوی
تا غباری ننشیند به دل خرم دوست
هر کسی را غم خویشست و دل سعدی را
همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
دو ريل در دو مسير مخالفيم و بههم
نمیرسيم بجز لحظهی عبور از هم
#مهدی_فرجی
#تک_بیتی
@beytolghazal
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلند میپرم اما، نه آن هوا که تویی
تمام طول خط از نقطهی که پر شده است؟
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی
ضمیرها بدل اسم اعظماند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی
تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی
به عشق معنی پیچیده دادهای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی
به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی
جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
نهادم آینهای پیش روی آینهات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زدهای
نوشتهها که تویی نانوشتهها که تویی
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
ای یار ناسامان من از من چرا رنجیدهای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیدهای؟
ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیدهای؟
بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیدهای؟
گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت
فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیدهای؟
من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو
هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیدهای؟
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
غمت وداع همه کرد و رو به ما آورد
وفا که وعده تو کردی، غمت بهجا آورد...
#ضمیری_اصفهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
گریهام جاریست، بارانی که میبینی منم
چتر وا کن! ابر گریانی که میبینی منم
بیمحابایی چنان رگبار تند نوبهار
رحم کن! گنجشک حیرانی که میبینی منم!
از کمانداران ابروی تو کو راه فرار؟
صید از هر سو گریزانی که میبینی منم
کشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی
بیوفا! سرباز بیجانی که میبینی منم!
اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست
شاعر هر کهنهدیوانی که میبینی منم !
#سجاد_سامانی
#غزل
@beytolghazal
کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش
«جوان» شد پیر، «گل» شد سربه زانو، «بید» شد مجنون
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای گفتن از تو در شب ممنوعهام خیال
آغوش تو برای من انگارهای محال
سیب رسیدهای که مرا رانده از بهشت
صدبار بهتر است از افتادههای کال
پرسیدهای چه میکنی و کیستی؟ مپرس!
ای آخرین جواب من از اولین سؤال
با دیگران قیاس حلال و حرام کن
حرف حرام میشکند حرمت حلال
از استکان لب زدهات میخورم،تو را
میبوسم از دریچهٔ ممکنترین مجال
انگشت میکشی به گریبان و شامهام
دنبال عطر توست فراسوی این جدال
تو وقت دیدن عطشم کور، کور، کور
من پای گفتن هوسم لال، لال، لال
آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی
درهای لحظه را بگشاییم رو به حال
#مهدی_فرجی
#غزل
@beytolghazal
دیگران هم بودهاند ای دوست در دیوان من
زان میان تنها تو اما، شعر نابی بودهای
#حسین_منزوی
#تک_بیتی
@beytolghazal
نخفته ایم که شب بگذرد سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس بال و پر بزند
نخفته ایم که تا صبح شاعرانهٔ ما
ز ره رسیده و همراه عشق در بزند
نسیم، بوی تو را میبرد به همره خود
که با غرور به گلهای باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت وصلمان آبی
مگر بر آتش تنهای شعله ور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد؟
هوای بستر و بالینم ار به سر بزند
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست
دو دیده ام مژه بر هم دمی اگر بزند
بپوش پنجره را ای برهنه می ترسم
که چشم شور ستاره تو را نظر بزند
غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
چون سایه در سفرها پابند دیگرانیم
هرکس به راه افتاد، با خویش برد ما را
#محمد_قهرمان
#تک_بیتی
@beytolghazal
نفسم گرفت از این شب، درِ این حصار بشکن
درِ این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق، از دل سنگ، بر آر رایت خون
به جنون، صلابت صخرهی کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی، به ترنم و ترانه
لب زخمدیده بگشا، صف انتظار بشکن
"سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟"
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
بسرای تا كه هستی، كه سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت اين ديار بشكن
شب غارت تتاران، همهسو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایهی دیوسار بشکن
ز برون کسی نیاید چو به یاری تو، اینجا
تو ز خویشتن برونآ، سپه تتار بشکن
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#غزل
@beytolghazal
بس است اینکه به آه و به ناله در همه عمر
به انتظار نشستی، به انتظار بایست!
#سجاد_سامانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
آن شب که تو در کنار مایی روز است
و آن روز که با تو میرود نوروز است
دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروز است
#سعدی
#رباعی
@beytolghazal
برای این همه صحرا که دستشان خالی است
بهار، عیدی بی منت خداوند است
#سعید_بیابانکی
#تک_بیتی
@beytolghazal
آمد رمضان سفره ی دل باز کنیم
گُلبانگِ دعا به سویش ابراز کنیم
ایامِ مناجات و ثَنا آمده است
تا عَرش خدا دوباره پرواز کنیم
تبریک به اهل معرفت باید گفت
فَرخُنده شویم و خنده آغاز کنیم
هنگامِ سَحَر، به وقتِ افطار و نماز
گوشِ دل خود مَحرَم این راز کنیم:
جز آب و غذا، کِبر و حَسَد هم ممنوع
غیبت نکنیم و عشق اِحراز کنیم
صد شُکر که مهمان خداییم همه
با حال خوشی روزهی خود باز کنیم
#محسن_زعفرانیه
#غزل
@beytolghazal
این بار ضرر کن، بخر این عبد گدا را
من جز تو در این شهر، خریدار ندارم
#وحید_محمدی
#تک_بیتی
@beytolghazal
بعید نیست سرم را غزل به باد دهد
و آبروی مرا در محل به باد دهد
بعید نیست و بگذار هرچه میخواهد
قبیلهام به دروغ و دَغَل به باد دهد
زبان سرخ و سرِ سبز و چند نقطه...، مرا
دوصد کنایه و ضربالمثل به باد دهد
قفس چه دورهی سختیست، میروم هرچند
مرا جسارت این راهِحل به باد دهد
چه قدر نقشه کشیدم برای زندگیم
بعید نیست که آن را اجل به باد دهد
#نجمه_زارع
#غزل
@beytolghazal
هرچه میخواهمت از یاد بَرَم، ممکن نیست
من تو را دوست نمیدارم...اگر بگذاری
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
گل بی رخِ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد
طَرفِ چمن و طوافِ بستان
بی لاله عذار خوش نباشد
رقصیدن سرو و حالتِ گُل
بی صوتِ هَزار خوش نباشد
با یارِ شکرلبِ گل اندام
بی بوس و کنار خوش نباشد
هر نقش که دستِ عقل بندد
جز نقشِ نگار خوش نباشد
جان نقدِ مُحَقَّر است حافظ
از بهرِ نثار خوش نباشد
#حافظ
#غزل
@beytolghazal