شهر گنجایش غم های دل ما چو نداشت
آفریدند برای دل ما صحرا را...
#میرزا_جعفر_آصفخان
#تک_بیتی
@beytolghazal
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست
#قیصر_امینپور
#غزل
@beytolghazal
به شرط آبرو یا جان قمار عشق کن با ما
که ما جز باختن چیزی نمیخواهیم از این بازی
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
میکنم سرفه که منظور: کنار تو منم!
کردهام جمع حواسم که نلزرد سخنم،
"من، شما، چیزه، ببخشید خداحافظتان"
ای خدا باز نشد حرف دلم را بزنم!
#دوبیتی
@beytolghazal
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هر وقت تو را میدیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
مثل یک غنچه که از چیده شدن میترسید
خیره بودم به تو و جرئت لبخند نبود
هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله، تقصیر تو هر چند نبود
آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته
کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود
#کاظم_بهمنی
#غزل
@beytolghazal
برسانید به خاک قدم یار مرا
که رسانید به جان این دل بیمار مرا
وقت نازکتر از آن موی میان گردیده است
می کنی رحمی اگر بر دل افگار مرا
زخمی غیرت خارم، ز چمن بیزارم
میگزد خندهی گل بیشتر از خار مرا
عقده در کار من از غنچه دهان دگرست
ناخن گل نگشاید گره از کار مرا
شِکوه از کوتهی بخت، گل بی دردی است
می رسد نیش ز خارِ سر دیوار مرا
گوهر قدر خود و قیمت من میشِکنی
مَبر ای چرخ فرومایه به بازار مرا
به سلم خاکِ مرا پیر مغان خشت زده آستانه
که برون می برد از خانهی خَمّار مرا؟
آنقدر صائب از اوضاع جهان دلگیرم،
که غم از دل نبرَد خندهی دلدار مرا
#صائب_تبریزی
#غزل
@beytolghazal
شک ندارم یار من سررشتهاش موسیقی است
بس که با احوال من ساز مخالف میزند
#فاطمه_فراهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
زندگی قصه تلخیست که از آغازش
بسکه آزرده شدم، گوش به پایان دارم
#ابوالحسن_ورزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
دیدار جهان بی تو غم انگیز شد، ای یار!
انگار ، بهاری است که پاییز شد ای یار!
چندان که مرا جام تُهی شد ز مِی وصل
جانم ز تمنای تو ، لبریز شد ، ای یار!
ناچار ، زمین خورد شکیبایی عاشق
چون با غمِ عشق تو گلاویز شد ای یار!
باد سحری نافه گشاد از سر زلفت،
او کامروا شد که سحرخیز شد ای یار!
کی میرود از یاد من آن سال که پاییز
از باغ و بهار تو ، دل انگیز شد ای یار!
گفتی که تو را میکشم ، امروز کجایی؟
بشتاب به سویم که خود آن نیز شد ای یار!
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
چه زيبا میشود دنیا برای من اگر روزی
تو از آنی که هستی، ای معما! پرده برداری
#محمد_علی_بهمنی
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای عشق، زمین و آسمان آیهی توست
بنـــیاد ستونِ بیستون پایـهی توست
چون رهگــذری خســـته که میآسـاید
آســـایش آفتــاب در ســــایهی توست
#قیصر_امینپور
#رباعی
@beytolghazal
سنگهایی که من از یاد تو بر سینه زدم
کعبهای میشد اگر خانه بنا میکردم
#نعمت_خان_عالی
#تک_بیتی
@beytolghazal
نازپروردهای و درد نمیدانی چیست
گریهی ممتد یک مرد نمیدانی چیست
روی پوشاندی و پوشاندنِ این ماهِ تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمیدانی چیست
در کجا عِلم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهراً معنی «برگرد» نمیدانی چیست
شادمان باش! ولی حال مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمیدانی چیست
گفتم از عشق تو دلخون شدهام، خندیدی!
نازپروردهای و درد نمی دانی چیست
#سجاد_سامانی
#غزل
@beytolghazal
از آن غارتگرِ ایمان و دل، رویی که من دیدم
عجب دارم به رو آرند در محشر گناهش را
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
میشنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخیِ سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچهی سرگردانی است
دربهدر در پی گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم
#فاضل_نظری
#غزل
@beytolghazal
دل داشتیم دادیم، جان بود عرضه کردیم
چیزی که یار خواهد، صبر است و ما نداریم
#باذل_رفیع_خان
#تک_بیتی
@beytolghazal
در دعای اهل دل، باران فراز آخر است
گریه کن در گریهی عاشق صفایی دیگر است
عاشقان با اشک تا معراج بالا میروند
بهترین سرمایه انسان همین چشم تر است
در جواب بیوفایی خلوتی با خود بساز
دست کم تنها شدن از دل شکستن بهتر است
شد فراموش آنکه بیش از قدر خویش آمد به چشم
آنکه با گمنام بودن سر کند نامآور است
صحبت از پرواز جانکاه است وقتی روح ما
مثل مرغ خانگی زندانی بال و پر است
گرچه چندی چهرهی خورشید را پوشاندهاند
در پس این ابرهای تیره صبحی دیگر است
#محمد_حسن_جمشیدی
#غزل
@beytolghazal
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم
ناگهان دل داد زد: دیوانه! من میبینمش...
#شهریار
#تک_بیتی
@beytolghazal
چشمم سرِ وعده بیثمر میگردد
بیچاره دلم که دربهدر میگردد
کُشتی تو مرا و منتظر میمانم
قاتل به محل قتل برمیگردد💔
#کاظم_بهمنی
#رباعی
@beytolghazal
توبهات از روزهایم عشقبازی را گرفت
آه از آن زاهد که استغفار یادت داده است
#سجاد_سامانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
عمر خود را
در بیداری سپری کن
پس از مرگ زمان برای خوابیدن بسیار است...
#دلنوشته
@beytolghazal
رفت حاجی به طوافِ حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم
#میرنجات_اصفهانی
#تک_بیتی
@beytolghazal
مرغِ شب خوابید و من از غصه بیدارم هنوز
گرچه رفتی از برم مشتاق دیدارم هنوز
سر نهادم چون به گیسوی تو هنگام وداع
مانده آن چین و شکن بر روی رخسارم هنوز...
#دوبیتی
@beytolghazal