حر یزید ریاحی ۱.mp3
10.39M
سَر فراز آور حُر
که با ما سَر فرازی!
📒کتاب آینهداران آفتاب
✍استاد محمدرضا سنگری
🎧 بغضقلم
#حر_بن_یزید_ریاحی
#سلام_بر_محرم
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
با احتیاط لاله ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستارهای
میترسم آنکه گیر کند گوشوارهای
#بغض_قلم
#محرم
🆔 @bibliophil
👇هیات در تاکسی
امروز سوار ماشینی شدم که راننده آن خانم سیاهپوشی بود. از زبان بدن مضطربش فهمیدم که ظاهرم را که دیده کمی ناراحت شده یا توی فکر رفته.
دنده ماشین را عوض کرد و ناخونهای کاشتهاش را روی فرمان زد و گفت: یه چی بپرسم. بلدی جواب بدی؟!
لبخندی زدم و سر تکان دادم و گفتم:حوزه درس نخوندم، حالا بپرسید، امیدوارم بتونم.
پیچید توی خیابان مقصد و شروع کرد: چهارسال پیش برادرم رو تو کرونا از دست دادم. خودش محرمها ایستگاه صلواتی داشت. از اون روز با امامحسین قهر کردم. دیگه نه هیات میرم نه نماز میخونم.
نذر کرده بودم اگه خوب بشه، به ایستگاه صلواتیشون کمک کنم. حالا که خوب نشد چرا باید نذر رو ادامه بدم. طلبی به امامحسین ندارم.
تقریبا داشتیم به مقصد میرسیدیم و حرص خوردم که وقت زیادی نداریم که حرف بزنیم. هی توی ذهنم مرور کردم.
گفتم: من که نمیدونم چی کشیدی، حتما خیلی سخته. ولی خوشبهحالت شما یکم حال حضرت زینب رو فهمیدی. حضرت زینب یه برادر نه، شش تا برادرش رو از یه صبح تا غروب از دست داد. فقط برادر نه، ۲ تا پسر هم داشت که شهید شدن. شما یه قطره از غم امامحسین رو فهمیدی. خوشبهحالت. حتما امامحسین ویژه دوستتون داره.
اشک گوشهی چشمهایش برق زد. وقت پیاده شدن بود. گفتم: دارم میرم هیات، شما هم برو امامحسین ۴ سال منتظرته...
#روز_نوشت
#محرم
🆔 @bibliophil
03.Ale.imran.177.mp3
2.36M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۷۷ | سوره آلعمران | إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۷min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
سوار گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
شبیه کشتی نوحی، نه! مهربانتر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
بگو چرا نشوم آب که دست یخ زدهام را
دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی
چنان تبسّم گرمی نشاندهای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
#حر_بن_یزید_ریاحی
#محرم
🆔 @bibliophil
srt0010044 (2).mp3
732.7K
⁉️امام حسین که میدانستند کشته میشوند چرا رفتند؟ حالا رفتند، چرا فرزندان را بردند؟!
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
سه ساله امام حسین.mp3
11.85M
انگار که داغ رقیه برخلاف سن و سالش از همه بزرگتر است!
📒کتاب آفتاب در حجاب
✍استاد سید مهدی شجاعی
🎧 بغضقلم
#ریحانه_الحسین
#سلام_بر_محرم
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
قصۀ کربوبلا را دختری تغییر داد
کاخها ویرانه شد، ویرانهاش شد بارگاه
#ریحانه_الحسین
#روضه
🆔 @bibliophil
03.Ale.imran.178.mp3
3.46M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۷۸ | سوره آلعمران | وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۰min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب، ناتوان ز فریادی
ماه گفت: ای رقیه چیزی نیست
خواب بودی ز ناقه افتادی
قافله رفته بود و دلتنگی
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه دیدم گفت:
طفلكی باز هم كه جامانده
قافله رفته بود و تاول ها
مانعی در دویدنم بودند
خستگی ، تشنگی، تب بالا
سد راه رسیدنم بودند
قافله رفته بود و می دیدم
می رسد یك غریبه از آن دور
دیدمش – سایه ای هلالی شكل –
چهره اش محو هاله ای از نور
از نفس های تند و بی وقفه
وحشت و اضطراب حاكی بود
دیدم او را زنی كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكی بود
بغض راه گلوی من را بست
گفتمش من یتیم و تنهایم
بغض زن زودتر شكست و گفت :
دخترم ، مادر تو زهرایم
🆔 @bibliophil
👇پنجمین دوره مسابقه خودنویس
💐 ویژه نوقلمها و افرادی که کتابی منتشر نکردند.
🆔 @bibliophil
srt0010066.mp3
3.1M
⁉️آیا امامحسین فرزندی به نام رقیه داشته؟!
🖤 امان از خرابه شام که...😭
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
مرحوم کوثری فرمود: محرم از خانه خارج شدم به قصد رفتن به مراسمات و روضه خوانی، در راه کودکانی اصرار کردند در موکب کوچکشان برایشان درحد چند بیت روضه بخوانم. اول صرف نظر کردم و پس از اصرارشان رفتم و چند بیت روی منبرِ آجری شان خواندم.
تمام که شد برای پذیرایی چای برایم آوردند که در خانه یا جای دیگری چنین چایی هرگز نمیخوردم، برای اینکه کودکان دلخور نشوند، یواشکی چای را گوشهای ریختم و تشکر کردم و رفتم به مراسمات سنگینی که داشتم برسم.
شب که آمدم خانه از خستگی به خواب رفتم.
در خواب مادرسادات را دیدم. فرمود: فلانی، تنها روضهای که از تو قبول شد همان چند بیتی بود که برای آن کودکان خواندی، و اینکه آن چای را که ریختی در کناری، من آن چای را با دستِ خودم برایت ریخته بودم...
در این حال از خواب بیدار شدم و فهمیدم روضههایی که ما تحویلشان نمیگیریم، اهل بیت حواسشان هست!
🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👇پنجمین دوره مسابقه خودنویس
✍ آموزش طرحنویسی
💐 ویژه نوقلمها و افرادی که کتابی منتشر نکردند.
🆔 @bibliophil
چند شبی که توفیق دارم برم هیئت و برای دخترهای نوجوان، داستان بگم.
امشب چون شب پسرهای حضرت زینب بود با خودم عهد کرده بودم از شهدای مدافع حرم و شهید حججی بگم. وارد هیئت که شدم دیدم عکس شهید حججی رو بدون اینکه هماهنگ کنیم روی میز کنار آبی که برام گذاشته بودند، قرار دادند.
با این وجود از شهید چمران، شهید ابراهیمهادی، شهید معماریان، شهید زینالدین، شهید نوید صفری، شهید سلیمانی و شهید رئیسی عزیز گفتم و یادم رفت از شهید حججی بگم.
به نظرم روزی شما هم بود و داستانی که میخواستم از شهید حججی بگم این بود: روزی که برای شناسایی پیکر شهید رفته بودند، انقدر این بدن ریز ریز شده بود که قابل شناسایی نبود. هیچ جای بدن سالم نبود که بشه شناسایی کنند و فقط با آزمایش به نتیجه رسیدند.
از داعش شنیده بودند که محسن خیلی آرامش داشته و هرچی شکنجهاش کردند خم به ابرو نیاورده. دشمن رو همین آرامش انقدر بهم ریخته بود که موقع شهادت هم علیاکبری بود و هم امامحسینی...
محسن اسیر بدون اسلحه، خون به دل دشمن کرده بود. فقط با آرامش...
درست شبیه خود خانم حضرت زینب که هم مادر دو شهید و هم خواهر شش شهید بودند. وقتی ابنزیاد از زینب داغدار و اسیر پرسید کربلا خوش گذشت؟ تا تحقیرش کنه،
آرامش حضرت زینب بود که ابنزیاد رو آتش زد. خانم بیتیر و نیزه با آرامش شهر رو بهم ریخت: جز زیبایی ندیده بود...
و زینب از کدام دریای آرامش لبریز بود
که در بلا هم مانند زمان آسایش، اقیانوس آرام بود؟!
بحث این شبهامون
درباره آسودگی و آرامش
#روز_نوشت
#محرم
#مدافعان_حرم_بی_بی_زینب
🆔 @bibliophil
🆔 @emame_mehrabaniha
03.Ale.imran.179.mp3
3.4M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۷۹ | سوره آلعمران |
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۰min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
گیرم که رد کنی دل ما را ، خدا که هست
باشد!! محل نده، قسم مرتضی که هست
وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادر نماز حضرت خیرالنسا که هست
یک گوشه مینشینم و حرفی نمیزنم
بیرون مکن مرا تو از این خانه، جا که هست!
از درد گریه تکیه مده سر به نیزه ات
زینب نمرده،شانهی دارالشفا که هست
قربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر تو، طفل ما که هست
گفتی که زن جهاد ندارد ، برو برو
لفظ برو چه داشت برادر؟ بیا که هست
خون را بیا به دو دست قربانیام بکش
تو خون مکش به دست، عزیزم حنا که هست
گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن، کربلا که هست
گفتی که بی تو سر نکنم، خوب نمیکنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست!
✍محمد سهرابی
#یا_زینب
🆔 @bibliophil
srt0010057.mp3
2.25M
⁉️آیا امام حسین زمین کربلا رو خریدند؟!
🖤 اولین زائران کربلا، زنان بودند.
🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری
#محرم_خوانی
🆔 @bibliophil
امامحسن چیزهایی رو
دید که امام حسین ندید.
عبداللهبنالحسن
هم چیزهایی رو
دید که حضرت زینب
ندید. 😭😭😭
همین یک خط روضه:
عبدالله، اباعبدالله شد. 😭😭
چقدر روضه امشب سنگینه...
#عبدالله_بن_الحسن
#روضه