#مدح
#امام_باقر_ع
موّاج میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میشویم و به بالا نمیرسیم
این بالها شبیه وبالند، ابترند
وقتی به سیر عالم معنا نمیرسیم
این چشمهای خیس و تهی دست شاهدند
بی تو به جلوه زار تماشا نمیرسیم
تا بی کرانههای حضور خداییات
پر میکشیم روز و شب اما نمیرسیم
باشد اگر تمام جهان زیر پایمان
حتی به خاک پای تو آقا نمیرسیم
این حرفها نشانهی تقصیر فهم ماست
حیران شدن میان صفات تو سهم ماست
دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری!
از مرز عقلهای زمینی فراتری
ای بیکرانه! لایتناهیست وصف تو
آئینهی صفات الهیست وصف تو
مبهوت جلوههای جلالت کمیتها
کی میرسد به درک کمال تو بیتها
ای باشکوه از تو سرودن سعادت است
این شعرها بهانهی عرض ارادت است
هفت آسمان به درک حضورت نمیرسد
خورشید تا کرانهی نورت نمیرسد
محراب را که عرصهی معراج میکنی
جبریل هم به گرد عبورت نمیرسد
چشم مدینه مات سلوک دمادمت
بوی بهشت میوزد از خاک مقدمت
محو خودت تمام سماوات میکنی
از بس که عاشقانه مناجات میکنی
آقا کلیم طور تمنا شدیم و بعد
دلتنگ چشمهای مسیحا شدیم و بعد
مثل نسیم در به در کوچه ها شدیم
با چهرهی محمدی ات آشنا شدیم
ای مظهر فضائل پیغمبر خدا
آئینهی شمایل پیغمبر خدا
شایستهی سلام و تحیّات احمدی
احیا کنندهی کلمات محمدی
نور علی و فاطمه در تار و پود توست
شور حسین و حلم حسن در وجود توست
قرآن همیشه آینهی تو انیس توست
تفسیر بیکران معانی حدیث توست
قلبش هزار چشمهی نور و معارف است
هر کس به آیهای ز مقام تو عارف است
روشن ترین ادلّهی علمی است سیرهات
وقتی که حجّتند به عالم عشیرهات
هرکس که تا حضور تو راهی نمیشود
علمش به جز زیان و تباهی نمیشود
هر قطره که به محضر دریا نمیرسد
سر چشمهی علوم الهی نمیشود
بی بهره است از تو و انفاس قدسیات
اندیشهای که لا یتناهی نمیشود
جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست
آقای من اگر تو نخواهی نمیشود
کون و مکان اداره شود با ارادهات
عالم دخیل بسته به نعلین سادهات
فردوس دل اسیر خیال تو میشود
آئینه محو حسن جمال تو میشود
دریاب با نگاه رحیمت دل مرا
وقتی که بی قرار وصال تو میشود
یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا
تا بی کرانی ملکوتت ببر مرا
سائل کنار ساحل لطفت چگونه است؟
دستان با سخاوت دریا نمونه است
من را که مبتلای خودت میکنی بس است
اصلاً مرا گدای خودت میکنی بس است
قلب مرا ز بند تعلق رها و بعد
دلبستهی خدای خودت میکنی بس است
در خلوت نماز شبت مثل فاطمه
شایستهی دعای خودت میکنی بس است
شبهای جمعه سمت مدینه که میبری
دلتنگ کربلای خودت میکنی بس است
امشب برای ما دو سه خط از سفر بگو
از کاروان خسته و چشمان تر بگو
روزی که بادهای مخالف امان نداد
هفت آسمان به قافلهای سایهبان نداد
خورشید بود و سایهی شوم غبارها
خورشید بود همسفر نیزهدارها
دیدی به روی نیزه سر آفتاب را
دیدی گلوی پرپر طفل رباب را
دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود
تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود
در موج خیز شیون و ناله دویدهای
تا شام پا به پای سه ساله دویدهای
گلزخمهای سلسله یادت نمیرود
هرگز غروب قافله یادت نمیرود
هم ناله با صحیهی ماتم گریستی
یک عمر پا به پای محرم گریستی
شاعر: آقای #یوسف_رحیمی
[ولادت امام باقر (ع) ۱۴۰۱.۱۱.۰۳]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیZelHajjeh 1400.04.27 - Asr 07 - H-Ashouraeian - Shahadat I-Baqer A - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان:
حجم:
16.59M
#روضه
#امام_باقر_ع
از سن کودکی شده غم آشنای من
باد خزان وزیده به دولتسرای من
بغض و شرر گرفته مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و گریههای من
خاک مزار من ز جفا بینصیب نیست
زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست
مانند من امامِ غریبی، غریب نیست
گریه کنید اهل منا در عزای من
اهل زمانه غصه به قلبم رساندهاند
بر روح و جان من غم و غربت چشاندهاند
من را به روی مرکب سمّی نشاندهاند
از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من
از کودکی رسیده به من چهرهای کبود
در کربلا و کوفه و جولانگه یهود
از بس که زخمهای تنم در فشار بود
مانده نشان سلسله بر جای جای من
بر روی خار سخت مغیلان دویدهام
از ابن سعد و حرمله طعنه شنیدهام
هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیدهام
این روضههاست گوشهای از ماجرای من
بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم
آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم
بزم حرام شام نرفته ز خاطرم
مانده ز شام کربوبلایی برای من
یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم
آتش گرفته بود، پَر عمه زینبم
یاد لباس شعلهور عمه زینبم
فریاد میکشد جگر مبتلای من
من روضهخوان غربت عمه رقیهام
مَردم شکست حُرمت عمه رقیهام
آه از شب شهادت عمه رقیهام
تغییر کرده صحبت و حال و هوای من
یاد غروب کربوبلا زار و مضطرم
آن خاطرات میگذرد از برابرم
یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم
ذکر حسین گشته دعا و نوای من
داغش برای اهل ولا سینهسوز ماند
بیحال زیر خنجر آن کینهتوز ماند
در زیر آفتاب بیابان سه روز ماند؛
اعضای جدِ تشنه لب و سر جدای من
شاعر: آقای #محمدجواد_شیرازی
[عصر شهادت امام باقر (ع) ۱۴۰۰.۰۴.۲۷]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیو کافیZelHajjeh 1401.04.16 - Shab 06 - H-AlZahra - Shahadat I-Baqer A - 04 - Abozar Biukafi - Zamine.mp3
زمان:
حجم:
13.97M
#روضه
#امام_باقر_ع
رویاشم قشنگه، ببینم گنبد داری
صحنای قشنگی، شبیه مشهد داری
روی قبر خاکیت، یهدونه مرقد داری
زائر بیحد داری
بیقرارم؛ تویی قرار قلب زارم
من به جز تو؛ آخه مگه کسی رو دارم
آرزومه؛ سر رو ضریح تو بذارم
من با یاد روضههات
گریه میکنم برات
امشب میزنم صدات
(یا مولا امام باقر)
بازم روضه داری، داره چشمات میباره
یاد کربلا و، یاد داغ گهواره
چشمات خونِ واسه، گلوی پاره پاره
دخترای آواره
با جسارت؛ گوشوارهها میرن به غارت
آه از این غم؛ رقیه میره به اسارت
بعد بابا؛ یه شب نداره خواب راحت
وای از اون همه بلا
دست زجر بیحیا
سیلیهای بیهوا
(یا مولا امام باقر)
شاعر: آقای #یوسف_زندیه
[شهادت امام باقر (ع) ۱۴۰۱.۰۴.۱۶]
کانالمتناشعارمداحیهای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@Biukafi_Matn