🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#ورود_به_کربلا
دمید ماه مُحرم که غرق آه شدیم
بسان طائر زخمی بیپناه شدیم
دوباره مضطر و غمگین، دوباره نالانیم
و در عزای حسین غریب، گریانیم
دوباره رَخت سیاه حسین، بر تنهاست
و این عزای حسین است در دلم برپاست
دلم گرفته دم و نوحهخوان شده قلبم
و جاریست ز چشمان ابریم، شبنم
دوباره ورد لبم روضههای جانفرساست
درون کوچهی قلبم حسینیه بر پاست
دوباره ماتم ارباب و روضههای لهوف
بیا و ناله بزن در غم شهید طفوف
و های های رها کن تو نالهی دل را
بگوش جان بشنو داستان مقبل را
"روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح و زجولان"
نَه سیّدالشهدا بر جدال، نَه زود است
هموز اول ماه و حسین مشهود است
هنوز زینب کبری کنار دلبر هست
هنوز عمه سادات با برادر هست
هنوز رَخت اسیری به تن ندارد کَس
هنوز َرخت اسیری به تن ندارد کَس
هنوز قاسم و اکبر، هنوز عبدالله
هنوز حضرت ساقی، کنار ثارالله
هنوز خیمهی ارباب غرق احساس است
هنوز دور حرم ردّ پای عباس است
هنوز آنچه زیاد است در حرم، آب است
کجا ز سوز عطش شیرخواره بیتاب است؟!
هنوز صید نگشته است بچهآهویی
و تازیانه نخورده است هیچ بانویی
خدا کند که نیاید دوباره تاسوعا
محاصره نشود خیمهگاه آل عبا
خدا کند که نیاید زمان قحطی آب
و بلبلان حرم همه از عطش بیتاب
خدا کند که نبینند چشمان رباب
که حرمله بدهد طفل تشنهاش را آب
خدا کند که نباشد در آن میان لیلا
خدا کند که نبیند در آن میان علیاکبر را
خدا کند که عمو سایهاش ز سر نرود
و روی خار مغیلان دگر کسی نرود
خدا کند که نیاید غروب روز دهم
خدا کند که نشود طفل کوچک اینجا گُم
خدا کند که نبیند دو چشم یک خواهر
به روی نیزه سری که جداست از پیکر
ولی نًه صبر کن ای دل می آید آن ایّام
شوند مضطر و غمگین تمام اهل خیام
روند هاشمیان یکبهیک سوی میدان
و بانوان حرم در قفایشان گریان
روند چون گُل خندان و غنچهای شاداب
شوند پرپر و خونین در بر ارباب
در آن میانه شود مادری به نام رباب
به آه و اشک دوان خیمهخیمه در پی آب
رسد زمان وداع گُلان بیهمتا
رسد زمان جدایی ز سایهی سقا
و ... خفته در دل خیمه کنار هم شهدا
رسیده وقت جدال امیر عاشورا
میان خیمه نشسته است زینب نالان
و مانده بیکس و تنها، حسین در میدان
دمی گذشته و دیگر صدا نمیآید
صدا ز تشنهلب کربلا نمیآید
رسیده موقع آنکه بخوانم از مقبل
بیا و ناله رها کن تو هایهای ز دل
"روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح و زجولان
نَه سیّدالشهدا بر جدال طاقت داشت
نَه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
هوا ز جور مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید"
شاعر: آقای #محمدمهدی_معماریان
[شب دوم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۰۶]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_رقیه_س
من از اینجور سفر رفتن، دیگه بیزارِ بیزارم
سر زخمی و خونیمو، شبا رو خاک میذارم
خودت گفتی که توو کوفه، علی یار یتیما بود
بهجای اون همه خوبی، بگو این پاسخ ما بود؟!
خیالت تخت جمع کردم همه هوش و حواسم رو
توی لشکر هنوز هیشکی ندیده التماسم رو
بابا، دیشب کتک خوردم ولی رو پام وایسادم
بهش گفتم اگه بازم کتک داری من آمادهم
اگه خسته بشه مشتش، لگد پُر میکنه جاشو
چشام تار میبینه خوبه، نمیبینم اداهاشو
ولی راستش بابا دندهم، شکسته خیلی درد داره
تا میره خوب بشه بازم سنان میاد نمیذاره
درِ گوشی بگم بابا، بابا و دختریم دیگه
گمونم خوب نشه پهلوم، نمیدونم، دلم میگه
کجا مونده تنت؟! میخوام ببینم خوب شده زخمات
سنان میگه که با نیزه زدم توو پهلوی بابات
چوبی که رو لبت میزد از اون چوبای محکم بود
میدونم دردشو، آخه از اون چوبا که خوردم بود
تار میبینم سرم سنگینه
عجب دستی داشت! خیر نبینه
[شب سوم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۰۷]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_رقیه_س
چگونه موی سرت را به خون خضاب ببینم؟!
سر تو را وسط مجلس شراب ببینم
بنا نبود بخواهد کسی مرا به کنیزی
بنا نبود که من اینهمه عذاب ببینم
چگونه عمه خود را که کوه حجب و حیا بود؛
میان قافله با کمترین حجاب ببینم؟
اگر عموی عزیزم هنوز بود کنارم
نمیگذاشت که یک ذره اضطراب ببینم
منی که یاد گرفتم شبیه فاطمه باشم
بگو چگونه به دست علی طناب ببینم؟!
چقدر با لب تشنه در آن کویر دویدم
نداشت جای تعجب اگر سراب ببینم
شنیدهام به تو یک قطره آب نیز ندادند
برایت آب میارم اگر که آب ببینم
گلایه میکنم این حق من نبود پدر جان
تن بدون سرت را در آفتاب ببینم
اگر که زودتر از این تو را به خواب ندیدم
برای اینکه نخوابیدهام که خواب ببینم
دلم برای نشستن به روی پای تو تنگ است
دوباره کاش از آن لحظههای ناب ببینم
خدا کند که دوباره علی اصغرمان را
بدون واهمه بر دامن رباب ببینم
شاعر: آقای #آرش_براری
[شب سوم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۰۷]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_رقیه_س
نیستی و بر لبم انگیزهی لبخند نیست
جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست
طالعم با غم گره خورده، گره را باز کن
حتم دارم که دلت راضی به این پیوند نیست
روز مرگم باد روزی که بفهمم قلب تو
ذره ای از این مَنِ پُر مُدّعا خُرسند نیست
خوب می دانم وبال گردنت هستم؛ ببخش
بهترین بابای دنیای حقش این فرزند نیست
من به حق عمهات سوگند خوردم، پس بیا
خوب میدانم که بالاتر از این سوگند نیست
کاش حرفی از اسارت، قتل یا غارت نبود
کاش می گفتی مقاتل آنچه میگویند نیست
شاعر: آقای #محمد_بیابانی
[شب سوم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۰۷]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_عون_ع #حضرت_محمد_ع
#طفلان_حضرت_زینب_س
گرفت شانه به دست و کشید بر سرشان
گلاب زد به سرِ گیسوی معطرشان
لباس رزم ولی نَه کفن به تن پوشاند
حنا کشید به دستانِ شیرپرورشان
چقدر خوش قد و بالا چقدر حیدریاند
قسم به شیرِ حلالی که داد مادرشان
گرفتهاند زِ عباس درسِ مَردی را
نداشت تاب تحمل کسی برابرشان
تمام دار و نداری که دارد اینانند
رسید لحظهی تلخِ وداعِ آخرشان
نبود آب که ریزد به پُشتشان اما
دو بوسهای زد و قرآن گرفت بر سرشان
حضور پیرِ خرابات یادتان نرود
قسم به مادر سادات یادتان نرود
نشستهام که بگریم دو یاس پرپر را
چنان چگونه چه گویم جواب خواهر را؟!
چگونه این دو بدن را به شانهام گیرم؟!
دو پَر شکسته دو زخمیترین دو بیسر را
به شانههای خمیده نمیتوانم بُرد
به خاک میکشم و میبرَم دو اکبر را
به رنگِ خون شدم از بس کشیدم از تنشان
چقدر نیزهشکسته چقدر خنجر را
شکستن پَر و بالِ کبوتران دیدم
ندیدهام غمِ پَر کندن کبوتر را
شکسته است غرورم برابر زینب
خدا کند که بگیرند چشم مادر را
خدا کند که نمیرد اگر به نِی بیند
سرِ دو کودکِ خود با سرِ برادر را
خدا کند که پس از ما کسی نسوزاند
نخی زِ چادر او یا نخی زِ معجر را
به نیزهای که نظر میکنید بر سرِ او
دعا کنید نیاُفتید در برابرِ او
شاعر : آقای #حسن_لطفی
[شب چهارم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۰۸]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه #مقتل
#امام_حسین_ع
استاده بود لحظهی ولی آخرش گذشت
وقتی که زینب از همهی باورش گذشت
سرزد به عمق فاجعه تا زنده بیندش
از فکر وذکر معجر خود خواهرش گذشت
لبتشنه بود و ماند و در آخر شهید شد
آب آنقدر نخورد که آب از سرش گذشت
قبل از شکستن قفس سینه گاه شمر
با پا ز روی چادریِ مادرش گذشت
لنگ محیط بوسهی خود بود زینب
ناگاه اسب آمد و از پیکرش گذشت
فهمید ناامید شده ساربان و آه
انگشت راندید و ز انگشترش گذشت
شاهی که آسمان و زمین بود سائلش
تقسیم شد میان اراذل وسائلش
شاعر: آقای #حسین_واعظی
[شب چهارم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۰۸]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#امام_حسین_ع
زندگی چیز دیگری شده است، تا به نامت رسیدهایم حسین
عشق سوغاتِ کربلاست اگر، مزهاش را چشیدهایم حسین
هر دلی را به دلبری دادند، هر سری را به سَروری دادند
ما که هر وقت گفتهایم خدا، از خدایت شنیدهایم؛ حسین
از خدایت شنیدهایم که گفت؛ نقشها ما کشیدهایم اما
«حَسنُ الخالِقین» از آن روییم که تو را آفریدهایم حسین
زینت شانههای پیغمبر، تا شنیدیم ساعت آخر؛
دل چگونه بُریدی از اکبر، دل از عالم بُریدهایم حسین
این عَلَمها و این علامتها این چنین بیدلیل خَم نشدند
همهی ما شریک غمهای خواهری قدخمیدهایم حسین
تن بیدست ماندهی سقا دیدهای، وای از دلت آقا
در عوض ما کنار هر آبی عکس دستی کشیدهایم حسین
بین شرم نگاه عباس و آن دل نازک شما چه گذشت؟!
از حرم تا حرم نفهمیدیم ما که هر چه دویدهایم حسین
روضههای مدینه میخوانیم اول کربلا و میدانیم
از دعاهای مادرت بوده که به این جا رسیدهایم حسین
شاعر: آقای #قاسم_صرافان
[شب پنجم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۰۹]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_قاسم_س
هر که از عاشقی خبر دارد
در دلش میل تَرک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پَرکشیدنهاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد او
همنشینی گُل اثر دارد
سیزده ساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر «احلی من العسل» به لبش
پیش او مرگ هم شِکر دارد
بیزره آمده، عدو میگفت؛
چقدر این پسر جگر دارد
آمده مثل شیر میغرد
نسل حیدر عجب ثمر دارد
یاد صفین زنده شد امروز
بس که او جلوهی پدر دارد
زادهی یوسف است و یوسفروی
جلوههایی چنان قمر دارد
نور چشم حسن نظر نخوری
چشم این گرگها خطر دارد
تو برای حسین یک حَسنی
با تو انگار بال و پَر دارد
هم برایت عمو و هم پدر است
نشده چشم از تو بردارد
مجتبای حسین صبری کن
که عمو چشمهای تَر دارد
قول داده مراقبت باشد
چه کند؟! کربلا خطر دارد
تو برای حسین یک حسنی
گر چه مثل حسین بیکفنی
زادهی مجتبی زمین افتاد
ناگهان، بیهوا، زمین افتاد
فرق او تا شکافت دشمن گفت؛
آفرین، مرحبا، زمین افتاد
نالهاش بین هلهله گم شد
گر چه او با صدا زمین افتاد
مثل حیدر شهید شد قاسم
«یا علی» گفت تا زمین افتاد
پیش قاسم رسید و از گریه
حضرت کربلا زمین افتاد
یادش آمد مدینه مادر هم
وسط کوچهها زمین افتاد
بر زمین خوردن ارث مادریست
هر که از نسل ما، زمین افتاد
آنطرفتر کنار علقمه هم
ساقی باوفا زمین افتاد
بر زمین پای میکِشد از درد
صورتش گاه سرخ و گاهی زرد
شاعر: آقای #حسین_ایزدی
[شب ششم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۱۰]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه #زمزمه
#حضرت_علیاصغر_ع
درسته واسه جنگیدن، یهکم سِنت کمه مادر
بابات تنهاس توی میدون، الآن تکلیفمه مادر
از اول هم دلم میخواست، منم مادر شهید باشم
پیش زهرای مرضیه، توو محشر رو سفید باشم
دلم میخواد توی میدون، نترسی از صداهاشون
یهجوری سربازی کن که، بلرزه دستوپاهاشون
تو از نسل علی هستی، باید جنگو بلد باشی
علی شیر خدا بوده، تو هم باید اسد باشی
نِمیری واسه آب خوردن، میری واسه رجز خونی
حواست باشه دور لب، زبونت رو نچرخونی
زبونت رو بچرخونی، بابات شرمندهتر میشه
زبونم لال زحمتهام، تماماً بیاثر میشه
تو هم مثل علیاکبر، میری توو لشکر بابات
حواست باشه یک مو هم، نشه کم از سر بابات
اگه تیری اومد باید، گلوت واسش سپر باشه
اگه حتی از این تیرای، سمی و سهپَر باشه
دیگه باید بری مادر، دیگه وقت رجزهاته
برو کاری بکن عالم، بفهمن حق با آقاته
منم توو خیمه میمونم، نخواد شرمنده شه بابات
سفارشهام یادت باشه، برو دست علی همرات
شاعر: آقای #رضا_شریفی
[شب هفتم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۱۱]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه #زمزمه
#حضرت_علیاکبر_ع
دل حرم میشود سحرگاهی
که شود صحن دیدهتر گاهی
قطر؟ آب در مرور زمان
میکند در حجر اثر گاهی
دل من سختتر ز سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پسمانده را بخر گاهی
یعنی آن قدر بیبها هستم
نیستم لایقِ نظر گاهی
بین سجاده دیده بر راهم
نیمهشب میشود خبر گاهی
بندهای را که دستوپاگیر است
همرهت تا خدا ببر گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر ازین جا کنی گذر گاهی
پسری که کریم زاده بود
می کند جلوهی پدر گاهی
تاج اصحاب یا علیاکبر
یابن ارباب یا علیاکبر
تو مطهر شدی ز هر چه بدی
تا بگوئی ز نسل «لم یلدی»
صد و ده بار هو کشم ز جگر
که تو با کعبهزاده هم عددی
همه دلگرمیام محبت توست
یابن لیلا «علیک معتمدی»
گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمیرود احدی
ناز تو فاطمیتر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نوهی ارشد دو دریایی
موجی از عشق گاه جذر و مدی
جای مادربزرگ تو خالی
زود پَر زد به وادی ابدی
تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پسهنزدی
تا خدا پرده از رخ تو کِشید
چشم عباس مرتضی را دید
تا که بابا تو را صدا میکرد
محشری در حرم به پا میکرد
با نگاهی به قد و بالایت
یاد پیغمبر خدا میکرد
تو که هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا میکرد
ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا میکرد
آتش روی بام خانه تو
کوچهها را پُر از گدا میکرد
هر کسی داشت نذر پیغمبر
به در خانهات ادا میکرد
دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا میکرد
بوسهای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا میکرد
گوشهای مینشست و با زینب
نظری سوی مجتبی میکرد
بعد میگفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست
تو ز اجداد خود چه کم داری؟!
نسبی پاک و محترم داری
وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مُرده دم داری
گشته ششگوشه این حرم یعنی
تو جداگانه یک حرم داری
تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری
ما به نام تو سینهزن شدهایم
حق شاهیِ بر عجم داری
تو که باب الحوائجی بیشک
بس که آقایی و کَرم داری
یک قدم تو عقبتر از عباس
بر سر دوش خود علم داری
شانههایت ز بس مؤدب بود
دومین تکیهگاه زینب بود
خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بر دل کفار
زره مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پابگذار
نعرهای زن؛ منم علیاکبر
نوهههی حق حیدر کرار
همچو شیری بزن به قلب سپاه
تا بریزی به هم یمین و یسار
ضجهی کوفه را در آوردی
ای ابر مرد عرهی پیکار
هر طرف تاب میدهی تیغت
پشته سازی ز کشتهی بسیار
تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار
لب نهادی بر آن لبان خشک
گفتی آهسته این سخن با یار
کی محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار
تا که دل کنده از تو بابا شد
بالهای شهادتت وا شد
ناگه از دشت یک صدا آمد
نالهی «ای پدر بیا» آمد
پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد
پیرمردی کنار نعش جوان
با سر زانو از قفا آمد
روضهات گشته شرح موت حسین
وسط هلهله نوا آمد
آن چنان نعره زد «علی ولدی»
نالهاش بین که تا کجا آمد
دست خود را گرفته روی سر
زینب از سوی خیمهها آمد
شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد
با تن ریختهبههم چه کند؟!
نوبت یاری عبا آمد
شب جمعه است بس کن ای شاعر
چون که مادر به کربلا آمد
هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضهخوان کربوبلاست
شاعر: آقای #قاسم_نعمتی
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۱۲]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_علیاکبر_ع
با سر نیزه تنت را چه بهم ریختهاند
ذرهذره بدنت را چه بهم ریختهاند
سنگها روی لب خشک تو جاخوشکردند
این عقیق یمنت را چه بهم ریختهاند
وسط معرکهای رفتی و گیرافتادی
سر فرصت بدنت را چه بهم ریختهاند
تابه حالا نشده بود جوابم ندهی
وای بر من دهنت را چه بهم ریختهاند
چشم من تار شده به چه مداواش کنم؟!
یوسفم پیرهنت را چه بهم ریختهاند
عمهات آمده تا دست به معجر ببرد
پدر بیکفنت را چه بهم ریختهاند
اَبروان تو حسینیست و چشمت حسنیست
این حسین و حسنت را چه بهم ریختهاند
شاعر: آقای #علیاکبر_لطیفیان
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۱۲]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه
#روضه
#حضرت_علیاکبر_ع
بلندمرتبه شد هرکه بر تو اشکی ریخت
بلند گریه نموده به این مقام رسیده
کسی کنارت تنت داد میکِشد که خودش
به داد مردم دنیا علی الدوام رسیده
پس از جان به لب شاه تشنگان رسیده
گریهکنها بلند گریه کنید
که به آقا بلند خندیدند
لب ترکترک را بهم بزن امّا
تکان نخور که نپاشد جهان علیاکبر
عصای پیری بابا مقابلم نشکن
دیگه این بدن نیست شبیه بدن
تو رو تنها دیدن توو کوچه زدن
تووجمع کردنت کارمون سخت شده
یهدونه عبا و هزار تیکه تن
تا تنها شدی گیرآوردن تو رو
به سر نیزههاشون سپردن تو رو
گمونم تبرک میخواستن ازت
دیدم با نوک نیزه بردن تو رو
بر لبان دشمنت دیدم تبسم آمده
اوّلین بار است زینب بین مردان آمده
سایهی خواهر من را زن همسایه ندید
خیز از جا آبرویم را بخر
عمّه را از بین نامحرم ببر
صد پسر خواسته بودم ز خدا آخر داد
صد علی داد به من تا که سرم را ببرن
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
در این عبا جگر پارهپارهی حسن است
که روی هم همگی میشود جا حسین
بنا نبود که آفت به باغ ما بزند
پسر بزرگ نکردم که دستوپا بزند
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۴.۰۴.۱۲]
کانالمتناشعارمداحیهایحاج #ابوذر_بیوکافی
▫️ Biukafi_Matn