Blue side
چشماتو ببند، چی می بینی؟ برف میاد؟ نه! برف نیست، شکوفه های سفید رنگ درخت گیلاسه. دستات رو بده تا با
#ناشناخته
https://eitaa.com/blue_side/86 من نمیخوام چیزایی بشنوم که دوستش داشته باشم . این تقلبه . فقط چیزایی رو بگو که تو دوست داری بگیشون
احتمالا پاسخگو: بدون تقلب اینا رو گفتم. چطورن؟
گرمای دستات رو امیدوارم به عنوان هدیه بپذیری🌱
Blue side
چشماتو ببند، چی می بینی؟ برف میاد؟ نه! برف نیست، شکوفه های سفید رنگ درخت گیلاسه. دستات رو بده تا با
#ناشناخته
https://eitaa.com/blue_side/87 زیبا ترین صحنه ی جهان رو پشت پلکام تصور میکنم . شکوفه های گیلاس باشکوهن . دستات به خوبی دست سرد روحم رو گرم کرده . میشه به این زودیا رهاش نکنی ؟ مزه کافی رو میتونم حس کنم . تو شیرین میخوری یا تلخ ؟ قلب تو چی ؟ قلب تو هم گرمه ؟
احتمالا پاسخگو:
قبوله، دستات رو محکم نگه می دارم و تا وقتی که بخوای رهاش نمی کنم.
من آرزو کردم کافی من خیلی تلخ نباشه و البته خیلی شیرین هم نه.
امیدوارم طعم کافی تو هم باب میلت باشه.
سرمو تکون میدم و میگم: آره قلب من گرم شده، چون تو اینجایی. 🌱
ممکنه بدونم اسمت چیه؟
بارون می بارید و چتری نداشتم.
شبیه یه لشکر شکست خورده به نظر می اومدم؟ شبیه یه کشتی که داره غرق میشه؟ نمی دونم..
اما یادمه غمگین بودم.
اومدی جلو و یه چتر دستت بود.
دستامو با دستات گرفتی و چترت رو توی یکی از دستام جا دادی و با دستت دیگت، دست دیگه ی منو گرفتی و من رو از زمین سرد و خیس جدا کردی.
بهم لبخند زدی و دوباره دستامو گرفتی و بعد آروم موهای خیسمو از رو شونه هام کنار زدی و نوازششون کردی.
چند ثانیه بعد رفتی.
اما انگار لبخندت باقی مونده بود.
انگار من مسخ شده بودم.
شاید برای من دنیا رنگ دیگه ای به خودش گرفت.
بارون بند نیومده بود اما رنگین کمون داشت بهم لبخند می زد؟
نمی دونم.
واقعا نمی دونستم.
از اون روز گذشته، مدت زیادیه. اما گرمای دستات، لبخندت، هنوز از بین نرفته.
ممکنه یه روزی دوباره باعث لبخند رنگین کمون بشی و من بتونم ازت بپرسم: ممکنه بدونم اسمت چیه؟
yaghmaدانلود-دکلمه-محبوب-من-شما-نیستید-پنجره_ها-بسته_اند-از-محمدصالح-اعلاء.mp3
زمان:
حجم:
4.3M
کاش می دانستم کدام روز را باید فراموش کنم..
Blue side
#ناشناخته https://eitaa.com/blue_side/87 زیبا ترین صحنه ی جهان رو پشت پلکام تصور میکنم . شکوفه های
#ناشناخته
https://eitaa.com/blue_side/90 منم احتمالا نگاهت میکنم . بازم نگاهت میکنم . به دست هامون نگاه میکنم . وقتی قشنگ توی ذهنم نقش بستن ، روی دستت بوسه میکارم و فرار میکنم
احتمالا پاسخگو:
از چشمات رفتنت رو می خونم، پس دستات رو محکم تر می گیرم و به آغوش می کشمت.
با گرمامون وجودمون حل میشه، روح هامون یکی، با عشق و قدرت بیشتر و تبدیل میشم به روح محافظ درختای گیلاس و ابدی میشیم.
کجاییم؟
سرمو بالا میارم و به منظره نگاه می کنم.
به خاطر نمیارم که اینجا بوده باشیم.
نور خورشید به چشمام می خوره. چند بار پلک می زنم و صحنه ی محو رو به روم شفاف تر میشه.
درخشش موج های دریا رو می بینم.
اینجا چیکار می کنم؟ ازت می پرسم.
بهم میگی باید فرار می کردیم از خستگی هامون...
از داشتنت خوشحال میشم. لبخند می زنم.
از ماشین پیاده میشیم و روی شن های سبک و روان نزدیک ساحل قدم برمیداریم. به دریا نزدیک تر میشیم.
من احساس سبکی می کنم، مثه سبکی کف های روی آب دریا.
ممکن بود این حس به اندازه ی همون کف ها شکننده باشه؟
جلو تر میریم. موج ها دور مچ پاهامون می گردن.
جلو میریم و دریا بیشتر ما رو احاطه می کنه.
توی یه نقطه بی اراده متوقف میشم. به موج ها نگاه می کنم، به خورشید، به ابر های پراکنده، خونه هایی که تو دور دست دیده میشن.
هنوزم سبکم و حالا خستگی جاشو به شادی میده.
می خوام که جلوتر برم، تا سبک تر بشم. این حس رو دوست دارم.
جلو میرم. آب بالا تر میاد و یه موج ناگهانی انگار منو بغل می کنه.
به زیر آب کشیده میشم و ناخودآگاه چشمام بسته میشه.
چند ثانیه بعد چشمام رو باز می کنم.
دنیا تاریکه، دریایی نیست و تو هم نیستی.
آره، بازم محو شدی...
palletpallet.Az.Sarzaminhaye.Sharghi(128).mp3
زمان:
حجم:
2.8M
بیا بار سفر بندیم از این دشت...
فنجون رو پر می کنم.
باهم دور یه میز از ستاره می شینیم.
طعم گس ابر ها میره زیر دندونانم.
آسمون تیره ست و تو با لباس تیره ات، با آسمون یکی شدی.
همیشه با آسمون یکی بودی ولی حالا بیشتر به چشم می اومد.
از فنجونت می نوشی و لبخند می زنی. چرا به نظر میاد برای تو شیرین تره؟
به مغزم فشار میارم تا علتش رو پیدا کنم.
آها، یادم اومد.
لبات آبنباتی بود.
اینو هر رهگذری از برقی که لبات می زد، می فهمید.
قرار بود تا ابد نگاهت کنم؟
نمیشد، زمان بهم اجازه شو نمیداد و وقت رفتن خیلی زود فرا می رسید.
با نگاه کردن بهت، توی چشمات حل شدم و دنیام شیرین شد.
طعم ابرای توی فنجون دیگه گس نبود، مزه ی بهشت میداد.
بهشت توی فنجونم حل شده بود. اینا معجزه ی تو بود.
به آیه های چشمات ایمان آوردم و قلبم از روشنی پر شد.
می دونستم هر چی بیشتر کنارت بمونم، از خودم خالی میشم و پر از تو میشم.
رایحه ی وجودت اونقدر دوست داشتنی بود که نمی تونستم اون رو از وجودم محروم کنم.
داشتم زیاده روی می کردم؟
مجازات زیاده روی چیه؟
نمی دونستم، پس بیشتر غرق شدم.
اما چند لحظه بعد، یه ستاره از آسمون افتاد و منم باهاش سقوط کردم.
Blue side
#ناشناخته میشه بگی باید چی صدات بزنیم؟🙂 احتمالا پاسخگو: بهش فکر کردم اما شاید هنوزم مطمئن نیستم.
سرقت ادبی به نظر نمیاد اگه حتی بگم blue?
خندیدن*
Blue side
#ناشناخته میشه بگی باید چی صدات بزنیم؟🙂 احتمالا پاسخگو: بهش فکر کردم اما شاید هنوزم مطمئن نیستم.
این اسم طولانیه
بنابراین هر کدوم از بخش هاش که باهاش ارتباط برقرار می کنید
Chaartaar ~ UpMusicChaartaar - Baaraan Toee (128).mp3
زمان:
حجم:
3.7M
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو...