ادامه مطلب قبلی 👆👆👆
🔅میانه شب:
🔹همه بچه ها داخل اتاق مرتضی کریمی جمع بودند و به کرکر خنده مشغول. کسی نمی داند که چطور کشید به روضه و مرتضی شروع به خواندن روضه کرد و تنهاترین چیزی که احساس می شد صدای گریه مجید و صدای «لبیک یا زینب» او بود.
🔅آخر شب:
🔹می خواستند مجید را عملیات نبرند و قرار بود نگهبان خانه های محل سکونت باشد. وقتی گردان مرتضی کریمی به خط شد، ناگهان همه مجید را میان دسته دیدند، تا بخواهند برش گردانند صدای شلیک ها تمرکز را از فرمانده گرفت و مجید دوید میان بچه ها.
🌀مجید جزو نفرات اولی بود که می دوید و شلیک می کرد. چند تا از بچه ها همان اول درگیری زمین گیر شدند.
⚡️مجید می خواست از سنگر عقبی به سنگر جلوی خودش برود، که رد خون پشت سرش حکایت از عملیات پاکسازی و خاک سازی مجید داشت.
#شهید_مجید_قربان_خانی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#شرمساری_از_گناه
📚کتاب مجید بربری، صفحه 22-14.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام♡
🇮🇷@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/