eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
346 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سال ۱۳۵۱ در قم ساکن بودیم. پدر و مادرم را که خانه ما را بلد بودند، دستگیر کرده بودند و آنها بالاجبار خانه ما را معرفی کرده بودند. ساعت ۱۲ شب بود که آقا دل دردی داشت و رفت درمانگاه. زنگ خورد رفتم دم در. دیدم خانه تحت نظر است. ساعتی بعد آقا با همان لباس به خانه آمدند. خیلی تعجب کردم. گفتم: مگر خانه تحت نظر نبود؟ گفت: وقتی که می آمدم مأموران جلوی در خانه بودند. «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» (سوره یس آیه ۹) را خواندم. آنها مرا نمی دیدند و وارد خانه شدم. غروب روز بعد وسایل خانه را جمع کردیم و رفتیم. راوی: کبری سیل پور؛ همسر شهید ؛ مصاحبه هایی د رمورد شهیدان طیب، اندرزگو و رجایی، نویسنده: حمید داود آبادی، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۷۶. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مهدی انس خاصی با کریم داشت. همیشه قبل از خواب و نماز صبح قرآن می خواند و به دوستانش هم توصیه می کرد قرآن بخوانند. یک داشت که تا لحظه شهادت از خودش جدا نکرد. برش اول: با یکی از بچه ها بحثش شده بود و خیلی عصبانی بود. فورا از سر جایش بلند شد و قرآنش را برداشت و از چادر زد بیرون. تا دو سه ساعت ازش خبر نداشتیم. رفته بود توی بیابان های اطراف خودش را با قرآن آرام کند. وقتی برگشت خیلی آرام شده بود. با اینکه مقصر نبود؛ اما از آن شخص مقابل عذرخواهی کرد. برش دوم: مهدی در گرماگرم آتش و خون هم انس با انس داشت. گاهی که آتش دشمن به طرف بچه های خودی زیاد می شد، با دست به بچه ها اشاره می کرد و «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» را می خواند. زمانی هم که بچه ها می خواستند سمت دشمن سلاح سنگین به کار ببرند، «فَلَمْ‌ تَقْتُلُوهُمْ‌ وَ لٰکِنَ‌ اللَّهَ‌ قَتَلَهُمْ‌ وَ مَا رَمَيْتَ‌ إِذْ رَمَيْتَ‌ وَ لٰکِنَ‌ اللَّهَ‌ رَمَى‌ وَ لِيُبْلِيَ‌ الْمُؤْمِنِينَ‌ مِنْهُ‌ بَلاَءً حَسَناً إنَ‌ اللَّهَ‌ سَمِيعٌ‌ عَلِيمٌ‌» را می خواند و با دست به سمت دشمن اشاره می کرد. ؛ خاطرات شهید مهدی توسن. نوشته حسین فاطمی نیا. ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان.نوبت چاپ:اول-۱۳۸۸٫ صفحات ۲۴-۲۵ و ۴۸. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/