وقتی #هور_العظیم بودیم ،خواب دیده بودم محمد حسین شهید می شود. از آن زمان به بعد هر وقت می دیدمش بی اختیار اشکم جاری می شد.
خودم را برای #عملیات_والفجر_هشت رساندم منطقه. با مهدی پرنده غیبی باهم بودیم که محمد حسین با موتور از راه رسید. باز اشکم جاری شد.
محمد حسین دل ا زدنیا کنده بود. خطاب به مهدی گفت: «شما کاری ندارید. من هم دارم می روم». شهادتش را می گفت. مهدی شروع کرد به گریه کردن و گفت: «محمد حسین! تو اهل این حرف ها نبودی. تو که #رفیق با معرفتی بودی».
محمد حسین گفت: «به خدا قسم! دو سال است که به خاطر #رفاقت با شما مانده ام. بعد از شهادت اکبر شجره این دو سال را فقط به هوای شما صبر کردم. دیگر بیش از این #ظلم است. انصاف بدهید. آن طرف هم کسانی هستند که منتظرم هستند».
همان طور که می خندید سوار موتورش شد و رفت.
#شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی
#عنایات_و_کرامات_شهدا
#مرگ_آگاهی
راوی: حمید شفیعی؛ هم رزم
#کتاب_حسین_پسر_غلام_حسین ؛ زندگی نامه و خاطرات از شهید محمد حسین یوسف الهی، نویسنده: مهری پور منعمی، ناشر: مبشر، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۶؛ صفحه 230-231.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
https://eitaa.com/boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/