شهید رضا چراغی از نگاه شهید حسین همدانی:
آقا چراغی مجسمه خونسردی، اعتماد به نفس و شخص متینی بود. در صورت لزوم و در مواقع دشوار بلد بود با مزاح و بگو و بخند به جنگ #اضطراب برود.
همین خصوصیات شخصی، در کنا رتجارب رزمی درخشان و برش عملیاتی اش، باعث شده بود که در جمع دوستانی که از سپاه مریوان به تیپ 27 آمدند، حاج احمد بیش از همه به رضا چراغی اتکا داشته باشد.
#شهید_رضا_چراغی
#شهید_حسین_همدانی
#از_نگاه_دیگران
#مدیریت_بحران
#کتاب_راز_آن_ستاره ؛ صفحه 51.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇)
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
شهید همت:
برادر رضا چراغی از مزدان نیکی که اصلا ما شرمنده ایم چه طور در در خدمت شان هستیم، به عنوان معاون تیپ انجام وظیفه می کنند.
ایشان یکی از کادرهای ورزیده و بسیار مقاوم و هم پا و هم رزم شهید قجه ای هستند. خدا به ایشان توفیق بدهد و ما از وجود ایشان استفاده کنیم.
#شهید_رضا_چراغی
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#از_نگاه_دیگران
#کتاب_راز_آن_ستاره ؛ صفحه 69-70.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
رضا در بازسازی روحیه نیروها در بحران های شدید خبره بود.
در مرحله بازسازی پس از عملیات فتح المبین گردان تیچ ۲۷ با کمبود شدید مهمات مواجه یودند.
آن روز هم موقعی که داشتم به موقعیت گردان انصار می رفتم، سر راه دیدم بسیجی های گردان حمزه دور رضا جمع شده اند و از خنده ریسه می روند.
رضا موضوع نرسیدن مهمات را سوژه خنده کرده بود و داشت با خنده و لطیفه گویی به آنها روحیه می داد:
در زمان های قدیم قرار شد مردان یکی از دهات های قزوین بروند جنگ ملحدین. روز اعزام قشون کمانداری را دیدند که فقط با کمان؛ آن هم بدون تیر عازم جنگ است.
پرسیدند: بدون تیردان کجا انشاء الله.
گفت: عازم جهادم. مترصد خواهم بود دشمن ما را تیرباران کند، تا با استفاده از تیرهای خودشان با آنها بجنگم.
گفتند: اگر تیرباران نکرد چه؟
گفت: خوب بر می گردم.
گفتند: پس جهاد چه می شود؟
گفت: جایی که در آن تیری انداخته نشود، جهادی در کار نیست.
#شهید_رضا_چراغی
#سیره_مدیریتی_شهدا
#قدرت_مدیریت_بحران
راوی: #شهید_حسین_همدانی
#کتاب_راز_آن_ستاره ؛ سرگذشت نامه شهید رضا چراغی؛ نویسنده: گل علی بابائی، ناشر: نشر صاعقه، نوبت چاپ: دوم: ۱۳۹۳؛ صفحه ۵۱-۵۲.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
لشکر 27 بعد از #عملیات_رمضان، روی منطقه سومار متمرکز شده بود. رضا پایش در عملیات قبلی مجروح شده بود و خوب نمی توانست راه برود.
برای عملیات بعدی نیاز به شناسایی داشتیم. سعید قاسمی که مسئول اطلاعات و عملیات لشکر بود، به همراه شهید همت و حاج حسین الله کرم سخت مشغول شناسایی بودند. با این همه رضا دلش آرام نمی گرفت که بنشیند و از دور ناظر امور باشد.
صبح بعد از نماز رضا را با موتور تا #روستای_بابکان می رساندم. از آنجا تا خرابه های میان تنگ روی کول خودم می گرفتم. آنجا با دوربین و نقشه و دیدگاه مشغول شناسایی می شد.
گاهی جلوتر هم می رفت که مجبور می شدم بهش بگم: «رضا جان؛ اینجا را بگذار برای نیروهای اطلاعات». می گفت: «نه محسن؛ باید جلو برویم».
یک روز در میان همین خرابه ها مشغول شناسایی بودیم رضا گفت: محسن بدو که عراقی ها آمدند.
سریع انداختمش روی کولم و رساندمش به موتور. عراقی ها هم به خرابه رسیده بودند و گلوله هایشان از کنار گوشمان رد می شد. با بالاترین سرعت ممکن در بین چاله ها حرکت می کردم.
یک آن احساس کردم موتور سبک شده. به عقب که نگاه کردم دیدم رضا نقش زمین شده و نای حرف زدن هم ندارد.
دوباره سوار موتورش کردم و رساندمش به بهداری. با تزریق دو آمپول مسکن کمی حالش به جا آمد.
#شهید_رضا_چراغی
#سیره_مدیریتی_شهدا
#همراهی_با_نیروها_در_سختیها
راوی: محسن کاظمینی
#کتاب_راز_آن_ستاره؛ سرگذشت نامه شهید رضا چراغی؛ نویسنده: گل علی بابائی، ناشر: نشر صاعقه، نوبت چاپ: دوم: ۱۳۹۳؛ صفحه 85-87.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/