eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
346 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
#مهریه ازدواج شان یک جلد #قرآن، یک جلد #نهج_البلاغه و 27 تومان پول بود. بعد از #مراسم_عقد آمدند خانه ما. چه آمدنی. داخل اتاق نشسته بودند. ساعت یازده شب بود. صدای #گریه ابراهیم بلند شد. طاقت نیاوردم رفتم از لای در نگاه کردم. رختخواب را جمع کرده بود و سجاده اش پهن بود. خانمش هم قرآن یا مفاتیحی دستش بود. تا ساعت پنج صبح ناله #الهی_العفو ش بلند بود. صبح هم که آمدند صبحانه بخورند، چشم هایش قرمز و متورم بود. بعد از صبحانه رفتند زیارت #مزار_شهدا ی شهرضا. بعد از زیارت قم به پاوه بر گشتند. #شهید_محمد_ابراهیم_همت #سیره_خانوادگی_شهدا #برنامه_های_معنوی_شب_عروسی راوی: مادر شهید #کتاب_برای_خدا_مخلص_بود ؛ خاطراتی از شهید محمد ابراهیم همت، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یاز رهرا (س)، نوبت چاپ: یازدهم- زمستان ۹۵ ، صفحه 33. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید همت: برادر رضا چراغی از مزدان نیکی که اصلا ما شرمنده ایم چه طور در در خدمت شان هستیم، به عنوان معاون تیپ انجام وظیفه می کنند. ایشان یکی از کادرهای ورزیده و بسیار مقاوم و هم پا و هم رزم شهید قجه ای هستند. خدا به ایشان توفیق بدهد و ما از وجود ایشان استفاده کنیم. ؛ صفحه 69-70. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
تاریخ دقیق شهادت شهید محمد ابراهیم همت تاریخ شهادت یک شهید، بخشی از هویت اوست که هیچ دل بسته به انقلاب، نباید به خود اجازه دهد دانسته یا نادانسته در آن تشکیک نماید. به یقین این اقدام گام اول در تخریب فرهنگ جهاد و مقاومت خواهد بود. اگر ما امروز از مردم عصر اهل بیت (ع) گله مندیم که چرا تاریخ ولادت ها و شهادت های آن بزرگواران را به درستی ثبت نکرده و دست ما نرسانده اند، فردا هم ما به خاطر این اهمال در پیشگاه تاریخ محاکمه خواهیم شد. درباره تاریخ دقیق شهادت شهید همت چند نکته را به عرض می رسانم. یک: در منابع فعلی در دسترس عموم تاریخ شهادت شهید همت 17 اسفند ثبت شده است. از جمله این منابع سایت بنیاد شهید که اطلاعات اکثر شهیدان را در خود گرد آورده است و همچنین سامانه گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران و از جمله منابع سنگ مزار شهید در اصفهان و سنگ یاد بود آن در تهران است که همگی 17 اسفند را نشان می دهد. به تبع این منابع بقیه پایگاه هایی که درباره زندگی نامه این شهید بزرگوار چیزی نوشته اند همین تاریخ را ثبت کرده اند. دو: اما آن چیزی که با واقعیت سازگاری دارد 22 اسفند ماه می باشد. جالب توجه اینکه تصویری که در پایگاه سامانه شهدای تهران ثبت شده، 22 اسفند را نشان می دهد اما تاریخ مذکور در سایت 17 اسفند می باشد. این تغییر و تحول در مزار اصلی شهید همت در شهرضای اصفهان نیز صورت گرفته است. سه: از مسلمات تاریخی این است که شهید سید حمید میر افضلی همراه با شهید همت شهید شده اند. زیرا هر دو سوار بر یک موتور سیکلت بوده اند که هدف قرار می گیرند. بر روی سنگ مزار شهید میر افضلی تاریخ 22 اسفند ثبت شده است. در نتیجه یکی از این دو تاریخ قطعا اشتباه است. در روز شهادت شهید میر افضلی کسی تشکیک نکرده، هم نوشته روی مزارش گواهی می دهد و هم گزارش های کتاب های "سید پابرهنه" و "اینجا مجنون است به گوشم". آنچه مشکوک است تاریخ شهادت شهید همت می باشد. چهار: روایت همسر شهید این چنین است: یک روز در میان زنگ می زد. آخرین بارش سه شنبه بود؛ شانزدهم اسفند. ساعت چهار و نیم عصر. چند بار گفت: «خیل یدلم برات تنگ شده» گفت: «می خواهم ببینم تان». گفتم: می آیی؟ گفت: اگر شد بیست و چهار ساعته می آیم می بینم تان و بر می گردم. اگر نشد یکی ار می فرستم دنبال تان.... یک هفته گذشت. نه از خودش خبری شد و نه از تلفنش... شبی حدود نصف شب، احساس کردم طوفان شده. ..شب بعد خواب دیدم رفته ام جلوی آینه ایستاده ام و دو طرف فرق سرم دو موی کلفت سفید هست... صبح بلند شدم. بچه ها را برداشتم راه افتادم. جایی کار داشتم.، خانه خاله ام نجف آباد. رادیوی مینی بوس روشن بود. زنگ اخبار ساعت دو بعد از ظهر را که زد گوش هایم تیز شد. گوینده خبرها را خواند یکی از خبرها بند دلم را پاره کرد... کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب همت؛ صفحه 62-64. هم چنان که مشاهده می فرمایید این روایت اصلا با 17 اسفند سازگاری ندارد و با 22 اسفند تناسب بیشتری دارد. سؤال اصلی از مسئولین و متولیان امر تاریخ شهدا این است که مگر چند سال از شهادت این رادمردان گذشته است که تاریخ دفاع مقدس این چنین گرد فراموشی و بی اعتنایی را به خود می بیند. اگر این اسطوره های ملی را ملت های دیگر داشتند همین طور از روی شکم سیری با آن برخورد می کردند؟ نکند سازمان های عریض و طویلی چون حفظ و نشر آثار و ارزش های دفاع مقدس به تبدیل شده اند؟ امیدواریم تا دیر نشده مسئولین امر به رسالت شرعی، ملی و تاریخی خود توجه کرده و به اسلام و انقلاب رجوع کنند. اگر دوستان برگوار اشکالی را در این نوشته می بینند، ما را از نظرات اصلاحی خود بی نصیب نفرمایند. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از 
🔺ما در قبال تمام کسانی که راه کج می روند مسئولیم. حق نداریم باهاشان تند برخورد کنیم. از کجا معلوم که توی انحراف اینها تک تک ماها نقش نداشته باشیم. 📚کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب همت صفحه 41. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران https://eitaa.com/joinchat/1348665433C2abac165d0
زندگی ما طول چندانی نداشت اما عرض بی انتهایی داشت. بودنش خیلی کم بود؛ اما خیلی با کیفیت بود. هیچ وقت نشد زنگ در خانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می کردم. می خندید. خنده ای که همه مشکلات و غم و غصه اش پشتش بود؛ اما خودنمایی نمی کرد. تا بود نود و نه درصد کارهای خانه با او بود. آن قدر غرق محبتم می کرد که یادم می رفت از مشکلات جبهه اش بپرسم. تا از راه می رسید حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. اگر می خواستم دست بزنم، گاهی تشرم می زد. خودش شیر بچه ها را آماده می کرد، جای شان را عوض می کرد. با من لباس ها را می شست و می برد پهن شان می کرد و خودش جمع شان می کرد. خودش سفره را پهن می کرد و خودش جمع می کرد. می گفتم: تو آنجا خیلی سختی می کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟ می گفت: تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل های معصوم را ادا کنم. می گفتم: ناسلامتی من زن خانه تو هستم و باید وظیفه ام را عمل کنم. می گفت: من زودتر از جنگ تمام می شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم. راوی: ژیلا بدیهیان؛ همسر شهید ؛ کتاب همت صفحه 51-52. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
پاسداشت شهید بیست و دوم اسفند ماه سرلشکر شهید حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (استان اصفهان، شهرستان شهرضا) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید سیدغلامرضا (حمید) میرافضلی مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه کربلا (استان کرمان، شهرستان رفسنجان) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محمدحسین بصیر فرمانده گردان کوثر لشکر ۵ نصر (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید ابوالفضل فقیهی‌فرد فرمانده گردان روح‌الله لشکر ۵ نصر (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید جواد شابلی؛ مسئول توپخانه تیپ 18 الغدیر (استان یزد، شهرستان اردکان) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید قاسم الله‌وردی؛ معاون اطلاعات و عملیات لشگر بیست و هفت محمّد رسول الله ص (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید حجت­‌الله سلیمانی؛ فـرمانـده گـردان پـدافند هـوایی لشگر 11 امیرالمومنین ع (استان ایلام، شهر صالح آباد) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید حسن عامل‌گوشه‌نشین فرمانده گردان زرهی لشکر ۵ نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید صادق سمیعی‌دلوئی فرمانده گردان جندالله لشکر ۵ نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید سیدخلیل بهشتى مساله‏‌گو مسئول محور اطّلاعات و آموزش اطّلاعات لشکر ۵ نصر (خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید قلی اکبری لفوری؛ فرمانده گردان (مازندران، شهرستان سوادکوه شمالی) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید عباسعلی دهنوی؛ فرمانده گردان سیف الله لشکر 5 نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید علیرضا تقدسی‌کارگر (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید محمد حصاری؛ فرمانده گردان امام حسین (ع) لشگر 5 نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید محمدباقر حصاری؛ فرمانده گروهان یکم گردان سیف‌الله از لشکر 5 نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید فریدون تیموریان؛ فرمانده گردان (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید ابراهیم جعفرزاده؛ فرمانده تیپ مستقل 18 پیاده الغدیر (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید نعمت‌الله غریب بلوک؛ فرمانده گروهان پیاده (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید ابوالفضل غفورزاده ؛ فرمانده گردان (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید علیرضا جبلی قائم مقام فرمانده گردان حضرت علی اکبر (ع) لشکر مکانیزه ۳۱ عاشورا (استان آذربایجان‌شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۳ ه.ش) جانباز شهید احمد پاریاب فرمانده شهید گردان شهادت لشکر ۲۷ محمد رسول الله (۱۳۹۱ ه.ش) شهید مدافع حرم سیدمحمدمهدی هاشمی‌نژاد (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید داود سرلک؛ شهید فتنه 88 (استان تهران) (۱۳۸۹ ه.ش) (22 اسفند) (22 اسفند) (22 اسفند) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
چند شب بود که نیرووهای لشکر 27 به خط دشمن می زدند تا به عبور از موانع به نیروهای مستقر در ملحق شوند. اما این کار عملی نمی شد. در همین ایام را دیدیم که مشغول هدایت نیروهای خودش بود. ایشان را دعوت کرد به داخل چادر فرماندهی شدند. همانجا هم که نشسته بود، مدام از پشت بی سیم به هدایت نیروها و یا ارائه وضیعت به آقارحیم مشغول بود. بی سیم چی اش می گفت: در این چند شبانه روز گذشته حاجی نه توانسته یک ساعت بخوابد و نه یک لقمه غذا بخورد. املتی آماده کردیم. ایشان سر سفره نشست و اولین لقمه را برداشت. قبل از اینکه لقمه به دهانش برسد خوابش گرفت به طوری که لقمه از دستش افتاد توی سفره. قبل از اینکه لقمه ای غذا در دهانش بگذارد، آقا رحیم از پشت بی سیم به بی سیم چی حاجی گفت: به همت بگو توی جزیره پاتک شده سریع خودش را برساند. ایشان با تن رنجور و شکمی به سمت جزیره حرکت کرد و بعدا فهمیدیم آن روز آخرین روز حیات حاج همت بود. راوی:جواد کمالی اردکانی ؛ خاطرات جواد کمالی اردکانی. ناشر: انتشارات ورای دانش. نوشته: سید علی اکبر خدایی. نوبت چاپ: اول-1388. صفحه 59-60. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹سالروز شهادت سردار پرآوازه سپاه اسلام؛ گرامی باد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺یه وجب روغن! 🔹سرلشکر ناجی فرمانده پادگان بود. وقتی فهمید که سیصد نفر از بچه ها سحری خورده اند که بگیرند، کفری شده بود. صبح همه را در حیاط پادگان جمع کرد و دستور داد همه آب بخورند. می خواست روزه همه را بشکند. 🔸ابراهیم آرام و قرار نداشت. می دانست که ناجی آن شب برای اینکه مطمئن شود که پخت و پزی صورت نمی گیرد، حتما به آشپزخانه سرکشی می کند. دستور داد کف آشپزخانه را شستند و سپس روغن ریختند. ناجی آمد. موقع برگشت پایش لیز خورد و چنان زمین خورد که پایش شسکت و تا پایان در بیمارستان بستری بود و همه سربازها یک ماه رمضان بدون ناجی را تجربه کردند. ▫️راوی: پدر شهید. 📚، صفحه ۱۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پهلوی می‌خواست اعدامش کند، ولی ماند تا الگو شود! 🔹 به مناسبت سالروز ولادت فرمانده با اخلاص دفاع مقدس، ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺مجاهد فی سبیل الله و سیگار؟! 🔹ابراهیم از بس پشت موتور توی سرما نشسته بود، سینوزیت گرفته بود و سرش درد می گرفت. برای آرامش سردردش گاهی سیگار می کشید. 🔸وقتی که رفتیم خواستگاری، بعد از اتمام شرط و شروط، مادرم گفت:«یک شرط دیگر هم اینکه که ابراهیم قول بدهد که دیگر سیگار نمی کشد». 🌀همسرش با شنیدن این شرط گفت:«مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار بکشد. دور از شأن و منزلت شماست که سیگار بکشید». ⚡️در راه برگشت ابراهیم نارحت بود. گفت:«مگر شما نمی دانید که من فقط برای سردرد سیگار می کشم؟». ☄مادرم گفت:«لازم بود که همه چیز را درباره ات بدانند». 🍁وقتی رسیدیم خانه ابراهیم همه سیگارهایش را از جیبش در آورد و زیر پا له کرد و گفت:«بعد از این کسی دست من سیگار نخواهد دید». ▫️راوی: ولی الله همت؛ برادر شهید 📚 ؛ صفحه ۲۹. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir