مقام معظم رهبری:
گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند.
۷۶/۰۲/۱۷
#فرهنگ_جهاد_و_شهادت_در_کلام_امامین_انقلاب
#زنده_نگه_داشتن_یاد_شهدا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
مصطفی از همه چیزش در این دنیا می گذشت. از هیچ کس هدیه ای قبول نمی کرد. یک بار مقام معظم رهبری به ایشان پانصد هزار تومان هدیه داده بود. پول در حساب بانک مرکزی بود. یک روز مرا با خودش برد. رفتیم داخل بانک. کارت شناسایی اش را جا گذشته بود. به ضمانت من توانست آن مبلغ را از حسابش بردارد.
پول را داد به من و گفت: این همون پولی است که آقا به من داده اند. می خواهم بدهم به #سیل_زده های زابل. زحمتش با شما.
گفتم: شما تنها ترین هذیه تان را هم دارید می بخشید؟
گفت: تعارفات را بگذار کنار. دعا کن شهید شوم.
#شهید_مصطفی_اردستانی
#سیره_اقتصادی_شهدا
#انفاق_و_دست_به_خیری
#کمک_به_سیل_زده_ها
راوی: برادر مشکاتی
#کتاب_ستاره_دنباله_دار ؛ روایاتی از زندگانی شهید مصطفی اردستانی، باز نویسی: هادی علیی، نشر فاتحان/چاپ اول-1388؛ صفحه 50.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#شهید_امروز
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
محمود رضا تعریف می کرد در دوره دانشکده یکی از مقامات مهم #حماس آمده بود برای مان سخنرانی کند. نوبت به تحلیل جنگ 33 روزه #حزب_الله_لبنان که رسید، گفت:
ما با آنکه سال ها در برابر اسرائیلی ها مقاومت کرده ایم اما پیروزی که حزب الله در این جنگ 33 ورزه به دست آورد، ما هرگز نتوانسته ایم به دست بیاوریم. علتش این است که آنها یا زهرا (س) دارند و ما مانداریم.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهدا_و_حضرت_زهرا (س)
#کارکرد_محبت_حضرت_زهرا(س)
راوی: احمد رضا بیضاوی؛ برادر شهید
#کتاب_تو_شهید_نمی_شوی ؛ حیات جاودانه شهید محمود رضا بیضایی به روایت برادر، نشر معارف، نوبت چاپ: سوم-زمستان ۱۳۹۶؛ صفحه 29.
پ.ن: این مطلب را به نقل از #شهید_فتحی_شقاقی هم از زبان استاد مهدی تائب شنیده ام.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
گرمای #تابستان بود. داشتیم با حسین علی می رفتیم مسجد. توی لباس هایم نازک ترین اش را پیدا کردم و پوشیدم. وقتی نگاهش کرد خیلی تعجب کردم. یک اورکت زمستانی پوشیده بود و یک کلاهی هم کشیده بود شرش.
گفتم: برادر! زمستان را با با خودت آورده ای؟! این چه تیپی است؟
هر چه پرسیدم طفره رفت. توی راه مسجد بهش گفتم: تا به عقلت شک نکردم، بگو این چه تیپی است؟
گفت: این طوری لباس پوشیدم تا برای خانم های نامحرم جلوه نداشته باشم. همان طوری که ممکن است ما از دیدن خانم های #نامحرم تحریک بشویم، آنها هم ممکن است چنین شوند. ما نباید با پوشیدن لباس های نازک و بدن نما باعث تحریک نامحرم شویم.
در حالی که به سختی حرف هایش را در ذهنم جا می دادم، داغ کرده بودم. پیراهنم را تکان دادم تا هوا زیرش جریان پیدا کند.
#شهید_حسین_علی_نوری
#سیره_تهذیبی_شهدا
#مبارزه_با_نفس
راوی: حسن نوری؛ برادر شهید
#کتاب_من_شهید_می_شوم ؛ خاطرات شهید حسین علی نوری. نوشته رضا عنبری .ناشر: نشر یا زهرا (س). چاپ: اول- زمستان 94. صفحه 68.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#شهید_امروز
#شهید_اسماعیل_دقایقی
فرمانده لشکر 9 بدر
#شهید_جهاد_مغنیه
فرزند فرمانده شاخص حزب الله لبنان #شهید_عماد_مغنیه
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
اکبر نسبت به #ازدواج جوانان آماده ازدواج مجرد خیلی اهتمام داشت. بعضی مواقع به شوخی می گفت: من چهل تا #داماد دارم. چون واسطه ازدواج چهل نفر شده بود. با خانمش صندوق خیریه ازدواج تشکیل داده بودند تا ازدواج های آسان را ترویج کنند.
برش اول:
یک روز بهش گفتم: حاجی! بهتر نیست اسم دفت رمحل کارمان را به سر دفتر عقد و ازدواج تغییر بدهیم. خیلی کم اتفاق می افتاد که د ردفتر مان عقد ازدواج بچه های سپاه برگزار نشود. یک بار که آقای ناطق نوری وزیر کشور وقت به دفتر مان آمد ، سه خطبه عقد برگزار شد.
برش دوم:
یک شب #دختر_فراری را گرفته بودیم.حاج اکبر وقتی سادگی و خامی دختر را دید. او را تحویل همسرش داد و گفت: تا من پدرش را پیدا کنم ازش خوب مراقبت کن. می ترسم بفرستیم #زندان آلوه شود و کارهایی را هم که بلد نیست یاد بگیرد. پس از چند روز پدرش را پیدا کرد و تحویلش داد.
بعد از چند وقت اطلاع پیدا کردیم منزل حاجی عروسی است. دیدیم با وساطتت او همان دختر به عقد یکی از رزمندگان سپاهی در آمده است. آن برادر بعدها به شهادت رسید و دو فرزند ازش باقی ماند.
برش سوم:
در زمانی که ایشان معاون عملیات #سپاه قم بودند، به من گفتند: «می آیی برویم مجلس عقد کنان؟» با شناختی که ازش داشتم همراهش شدم. رفتیم منزل #شهید_اکبر_یزدی .
اکبر یزدی که شهید شده بود، یک فرزند ازش باقی مانده بود. با پیگیری های مجدانه حاجی، برادر شهید متقاعد شده بود که با همسر برادر شهیدش ازدواج کند.
مجلس عقد، اتاقی محقر و 12 متری در زیر زمین یک خانه قدیمی بود. تمام پذیرایی این مجلس چند خوشه انگور و گز خشک شده در یک بشقاب ملامینی بود.
ادامه مطلب در پست بعدی👇
.
ادامه از پست قبلی👆
بعد از جاری شدن خطبه عقد چند حبه انگور به عنوان شرینی خوردیم.
برش چهارم:
در وصیت نامه اش آورده بود از ثلث مالم 25 هزار تومان به دختری در فامیل که قصد ازدواج دارد بدهید. اگر کسی در فامیل نبود، آن را به غیر فامیلی که قصد ازدواج دارد بدهید.
#شهید_اکبر_خردپیشه_شیرازی
#سیره_فرهنگی_شهدا
#ترویج_ازدواج_آسان
#واسطه_گری_در_ازدواج
راوی: حسین علی امینی، سید عباس میر احمدی، محمد رضا رضوان طلب، ابوالفضل جعفری و خواهر شهید.
کتاب امیر دریا دل صفحات 96 و 98 و 78 و 68 و 165.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/