eitaa logo
برش‌ ها
382 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
350 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
«من فردی بودم مستضعف که در دوران گذشته حتی نمی توانستم به مدرسه بروم. در 9 سالگی پدر خود را از دست دادم. دو برادر دارم که یکی از آن ها دو سال از من بزرگتر است و دیگری کوچکتر. بعد از اینکه پدرم را از دست دادم، با برادر بزرگ ترم مشورت کردم، به او گفتم: «برادر! یا تو به مدرسه برو و من کار کنم یا من به مدرسه میروم و تو کار کن» برادرم گفت: «فکر دیگری دارم» گفتم: «چه فکری؟» گفت: «ما که نصف روز بیشتر به مدرسه نمی رویم، نصف دیگر روز را کار می کنیم» قبول کردم، ولی با آن قد کوچکی که داشتم هر کجا می رفتم کسی به من کار نمی داد، هر روز فقر و تنگدستی ما بیشتر می شد. تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد و پس از مدتی کمیته و سپاه پاسداران تشکیل شد. برادر بزرگم علی با شور و شوق فراوان به سپاه رفت و در آنجا مشغول حفاظت از دین و قرآن شد». دست نوشته ای از ؛ خاطرات شهید عبد العلی مرادی. نویسنده: انجمن فرهنگی هنری شهید بهروز محمدی. ناشر: دفتر نشر معارف. نوبت چاپ: اول-1392. صفحات 71. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مرد کارهای سخت بود. اصلا حوصله این رو نداشت که هر چی دستور باشه. می گفت: برای کار با کسی دو شرط دارم هر جا سختی و خطر باشه اولینم و هر جا راحتی باشه آخرین. شرط دومم اینه که اومدن با خودمه ولی برگشتم خدا. ؛ صفحه 40 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/