eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
346 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی باحیا بود. وقتی می خواست با کسی صحبت کند، به چشمان او نگاه نمی کرد. ؛ صفحه 27. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
ماشین لندکروز توی یک متر آب و گل گل گیر کرده بود. ده نفر هلش می دادیم؛ اما تکون نمی خورد. حسین که از راه رسید، گفت: وایسید کنار. کار خودمه. به آرامی ماشین را کشید بیرون. با تعجب گفتم: دعا خوندی؟ گفت: نه. فقط به ماشین گفتم برو بیرون. راوی: حمید شفیعی ؛ صفحه 160. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
عده ای از بچه ها نشسته بودند، مشغول دعا بودند. از حسین آقا پرسیدم: این ها وضع شون چه طوره؟ گفت: آنها که آن طرف نشسته اند، شده اند. آن ها که طرف دیگرند، در راه آدم شدن اند. ؛ صفحه 159. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
پیکر رضا را آورده بودند سردخانه. همه ایستاده بودند از پدر و بچه هام تا فامیل. رفتم جلو که صورتش را ببوسم. رضا لبخندی زد که دخترم هم متوجه شد. همین که خواست سر و صدا کند، آرامش کردم و گفتم: چیزی نگو دارم می بینم. ؛ صفحه 60. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
رفته بودم . کربلا بودم. موکبی زده بودند به اسم «شبکه مقدس اهل بیت». خدا لعنت شون کنه. یه روحانی افغانی هست به اسم "اللهیاری" که عکسش را بنر کردند و سر تا سر عراق زدند. یه مرد نبود که این بنر را بکشه پایین. از بس که این ها مخ سیاسی شون تعطیله. ؛ صفحه 22. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
صبح زود بیدار شدم. همه خواب بودند. روی تختش نبود. هر چه گشتم پیدایش نکردم. رفتم دستشویی. پاچه ها را داده بود بالا. فرچه هم توی دستش. چاه توالت گرفته بود. کتاب یادگاران؛ جلد 30؛ صفحه 53. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هر دویمان به این نتیجه رسیده بودیم که ما از آن خانواده هایی نیستیم که زیاد با هم زندگی کنیم. در بحبوحه جمع کردیم رفتیم اهواز پیش حمید. یکی از دوستان حمید تا ما را دید گفت: حمید برای حقانیت راهش، زن و بچه اش را مثل مولایش برداشته آورده پیش خودش. راوی: همسر شهید ؛ حمید باکری صفحه 12. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شب عروسیش بود. اذان که شد، همه را بلند کرد که بخوانند. یکی را فرستاد جلو، بقیه هم پشت سرش، خواندند. ، جلد 16؛ صفحه 48. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
عاشق کتاب های شهید دستغیب بود و توصیه به مطالعه شان می کرد. این مطلب را حتی در وصیت نامه اش هم ذ کرکرده است: «کتاب های شهید دستغیب را به عموم برادران توصیه می کنم». ؛ صفحه 107 و 124. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
در نامه اش به فرزندش نوشته بود: حدالامکان از مطالعه روزی یک حزب که فقط پنج دقیقه طول می کشد مضایقه نکن و ثوابش را هدیه به روح مبارک حضرت رسول اکرم (ص) بنما که موجب برکت عمر و موفقیت می شود انشاءالله. ص ؛ صفحه 55. .
صیاد در شروع همه کلاس ها، بعد از تلاوت و تفسیر آیاتی از ، دعای فرج (عج) را می خواند. حتی در زمان حکومت ستمشاهی بر این عهدش استوار بود. در همه تنگناها توسل به امام زمان (عج) را از دست نمی داد. در آن روزی هم که خبر انتصابش به را شنید، اولین کارش (عج) بود. عج ؛ صفحات 40-41 و 57. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/