#خرده_روایت_ها
شب عروسیش بود. اذان که شد، همه را بلند کرد که #نماز بخوانند. یکی را فرستاد جلو، بقیه هم پشت سرش، #نماز_جماعت خواندند.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
#سیره_خانوادگی_شهدا
#نگاه_توحیذی_به_زندگی_مشترک
#کتاب_یادگاران، جلد 16؛ صفحه 48.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/