eitaa logo
برش‌ ها
384 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
331 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن خیلی به امام زمان (عج) ارادت داشت و نشانه ای از آن حضرت در زندگی اش مشهود بود. 🔹بالای همه هایش می نوشت: به نام خدا و به یا حضرت مهدی (عج). 🔸وقتی هم که می خواستیم بچه دار شویم. حسن خیلی مایل نبود. کردیم، آیه ای در مورد اعطای حضرت موسی (ع) به مادرش آمد. گفت: اگر فرزندمان پسر باشد، موسی و اگر دختر باشد سوسن بگذاریم. در آن زمان سوسن نام خواننده ای مشهور بود. گفتم: نه. گفت: پس . 🔹در هنگام شهادت هم اسم امام زمان (عج) از زبانش نمی افتاد. (ع) (عج) راوی همسر شهید ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه 36 و 298 و 309. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
یک شب در پشت سر شهید مدنی نماز خواندنم. وقتی مسجد خلوت شد، دیدم شروع کرد به گریه کردن. چون به من اظهار لطف داشتند، به خودم جرأت دادم و نزدیک شدم و علت گریه شان را جویا شدم. ایشان گفتند: یک نفر (که بعدا فهمیدم خودشان هستند) بعد از نماز (عج) را دیده است. امام زمان به او گله کرده اند که: «می بینی شیعیانم را. همه وقتی نماز تمام شد، بلافاصله پی کارهای خود رفتند و هیچ کدان برای من دعا نکردند». تا شنیدم خیلی متأثر شدم. ع عج (جمعه ها) راوی: آیت الله مجتهدی تهرانی . نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: دوم-1397. صفحه 20. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مبارک باد میلاد امامی که با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.
شهید آوینی: با بهاران روزی نو می رسد و ما هم چنان چشم به راه روزگاری نو. اکنون که جهان و جهانیان مرده اند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟ و یحی الارض بعد موتها. ؛صفحه 299.
قرار بود عملیات را انجام بدیم، فرماندهان در مقر لشکر ۱۶ زرهی قزوین در اهواز برای جمع بندی نهایی جمع شده بودند. برخی از فرماندهان با ادعای اینکه شناسایی کامل نیست، با اصل عملیات مخالفت می کردند. حاجی گوشه ای آرام نشسته بود. علی ناصری بهش گفت: بچه ها خیلی زحمت کشیده اند و شناسایی ها کامل است. حاجی گفت: کاری نداشته باش. بگذار به موقعش. وقتی همه صحبت ها تمام شد، حاجی از جمع سه صلوات گرفت و شروع کرد به صحبت کردن. «ما اینجا نیامده ایم که درباره انجام شدن یا نشدن عملیات صحبت کنیم. از نظر ما انجام عملیات قطعی است. ما برای انجام آخرین هماهنگی ها گرد هم جمع شده ایم. اگر فرماندهانی آمادگی ندارند من خودم با نیروهایم عملیات را انجام می دهیم». و ادامه داد:«یکی از برادران مؤمن و مورد اعتماد، (عج) را در خواب دیده است. ایشان فرموده اند که این عملیات باید انجام بگیرد و از شما بیش از یک نفر شهید نخواهد شد». با صحبت های حاجی، جو عوض شد و فرماندهان با تکبیر موافقت خود را اعلام کردند. عملیات که انجام شد بسیار موفقیت آمیز بود و همان طور که حضرت فرموده بود، فقط “سید کریم مزرعه” به شهادت رسید. ؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۳۷-۳۸. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
صیاد در شروع همه کلاس ها، بعد از تلاوت و تفسیر آیاتی از ، دعای فرج (عج) را می خواند. حتی در زمان حکومت ستمشاهی بر این عهدش استوار بود. در همه تنگناها توسل به امام زمان (عج) را از دست نمی داد. در آن روزی هم که خبر انتصابش به را شنید، اولین کارش (عج) بود. عج ؛ صفحات 40-41 و 57. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🍀عمريست كه از حضور او جا مانديم 🍀در غربت سرد خويش تنها مانديم 🍀او منتظر است تا كه ما برگرديم 🍀ماييم كه در غيبت كبري مانديم ✨میلاد امام زمان ارواحنا فداء بر منتظران آن حضرت مبارک باد✨ خاطرات ارادت شهدا به امام زمان (عج) را با هشتگ زیر دنبال بفرمائید. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید نیری ارتباط خاصی با (عج) داشت. یک بار یکی از خواب هایش را داشت تعریف می کرد: «چند نفر پشت ماشینی سوار شده بودیم. ماشین در جاده ای بسیار خراب و با سرعت زیاد حرکت می کرد و حفاظی هم نداشت که بچه ها آن را محکم بچسبند. سر هر پیچی که می رسیدیم یکی دو نفر از پشت ماشین زمین می افتادند. یک باره به اطراف خودم نگاه کردم. جز من کسی پشت ماشین نمانده بود. سر پیچ بعدی ماشین آن قدر تند رفت که من هم دستم کنده شد. نزدیک بود از پشت ماشین پرت شوم. در آن لحظه فریاد زدم: «یا صاحب الزمان». در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم. من به سلامت توانستم آن گردنه ها را طی کنم. در همین لحظه از خواب پریدم و فهمیدم باید در سخت ترین شرایط هم دست از دامن امام زمان (عج) برنداریم وگرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد. ع عج ؛ خاطرات شهید احمدعلی نیری؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. صفحه 36. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : خواهران و برادرانم به تسلیت گویندگان تبریک و تهنیت گویند چرا که من شهیدم و امیدوارم هنگام و قیام حجت ابن الحسن (ع) بیایم با سپاهی از شهیدان بازگردم. عج ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔺 به مناسبت سالروز تأسیس مسجد مقدس جمکران: 🔹محمد رضا تازه به گردان ما آمده بود. شده بود بی سیم چی خودم. گذاشتمش مسئول دسته. بعد از چند روز که کارش را دیدم، گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. زیر بار نمی رفت. 🌀 گفت: به شرطی قبول می کنم که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه کاری به کارم نداشته باشی. قبول کردم. 🔸بعد از مدتی می خواستم فرمانده گروهانش کنم. واسطه آورد که زیر بار نرود؛ اما قبول نکردم. آخرش گفت با همان شرط قبلی. ▪️پاپیچش شدم که باید بگویی کجا می روی؟ ▫️ گفت: تا زنده ام به کسی نگو. می روم زیارت . ⚡️۹۰۰ کیلومتر را هر هفته از دارخوین تا را عاشقانه طی می کرد. ☄یک بار همراهش رفتم. نیمه شب دیدم سرش را به شیشه گذاشته و مشغول نافله اشکی است. 🌦در مسیر برگشت می گفت: یک بار برای رسیدن یه جمکران ۱۴ ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. تا رسیدم نماز را خواندم و سریع برگشتم. ◽️راوی: سردار علی مسجدیان؛ فرمانده وقت گردان امام حسن (ع) 📚 سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، صفحه ۸۳-۸۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir