علی برای خودش #لباس نمی خرید. هیشه آنچه که داش را مرتب و تمیز نگه میداشت.
یک بار برای مدرسه اش کت خریدم؛ اما علی آن را نپوشید. میگفت: مادر برایم #لباس_معمولی بخر. در مدرسه بعضی از بچههای یتیم هستند، خیلی ها فقیرند، دلم نمیآید من لباس نو بپوشم و آنان نداشته باشند.
#سیره_اقتصادی_شهدا
#شهید_علی_هاشمی
#همراهی_با_مردم_در_سیره_شهدا
#نوجوانی_شهدا
راوی مادر شهید
کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۱.
علی کبوتر جلد #مسجد بود. حضور در مسجد روحش را جلا می داد و حتی ناتوانی جسمی اش را هم بر طرف می کرد.
#ماه_رمضان بود و حالش بد شده بود. هر چه اصرار کردم روزه اش را افطار نکرد. بلند شد رفت مسجد. تا نیمه شب خبری ازش نشد. نگران شدم. چادرم را سر کردم و رفتم مسجد. دیدم مشغول شستن حیاط مسجد است.
گفتم: علی جان! حالت بهتر شد؟!
گفت: بله! آمدم مسجد نماز و قرآن و دعا خواندم و می بینی که خوب شدم.
#شهید_علی_هاشمی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#مسجد_محوری_در_سیره_شهدا
راوی: مادر شهید
کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
علی #کلاس_زبان می رفت. شاگرد اول مدرسه هم بود.
روی در خانه تابلویی نصب کرده بود. روی آن نوشته بود:
#درس_تقویتی زبان، در مسجد امام علی (ع) ساعت دو تا چهار. ساعتی ده تا صلوات؛ قبولی با خدا.
با این کلاس تقویتی خیلی از بچه های مسجد را جذب کرده بود.
#سیره_علمی_شهدا
#شهید_علی_هاشمی
#انفاق_علمی در #سیره_شهدا
راوی: مادر شهید
کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
اسم تیم محله حصیر آباد، شهباز بود و علی کاپیتانش. فوتبالش حرف نداشت؛ اما #فوتبال هدف اول زندگی اش نبود.
هر وقت موقع بازی به لحظات #اذان برخورد می کرد، بازی را تعطیل می کرد و خودش کنار زمین فوتبال اذان می گفت.
#شهید_علی_هاشمی
#سیره_ورزشی_شهدا
#اولویت_دادن_به_نماز
راوی: مادر شهید
کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۴ و ۱۵.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای دسترسی به #فهرست خاطرات #شهدای_تیر_ماه کانال می توانید از هشتگ های ذیل استفاده بفرمائید. (فهرست به تدریج به روز می شود).
پاسداشت 21133 شهید تیر ماه
✅#شهید_علی_هاشمی (4 تیر)
❌#شهید_رضا_ابوطالب_زاده سرابی (4 تیر)
✅#شهید_عبدالحمید_دیالمه (7 تیر)
✅#شهید_سید_محمد_حسینی_بهشتی (7 تیر)
✅#شهید_سید_رضا_پاک_نژاد (7 تیر)
✅#شهید_سید_محمد_ابراهیم_جنابان (10 تیر)
✅#شهید_تقی_رفیعی_مقدم (10 تیر)
✅#شهید_علی_اصغر_نایب_درودی (13 تیر)
✅#حاج_احمد_متوسلیان (14 تیر)
❌#شهید_عباس_علی_جابری (14 تیر)
❌#شهید_غلام_علی_قائد_رحمتی (15 تیر)
❌#شهید_نور_الله_ملاح (17 تیر)
❌#شهید_سعید_جان_بزرگی (21 تیر)
❌#شهید_حسین_مهدوی آرا (23 تیر)
✅#شهید_جلال_افشار (24 تیر)
✅#شهید_عباس_دوران (30 تیر)
https://b2n.ir/253821
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇)
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
قرار بود عملیات #شهید_چمران را انجام بدیم، فرماندهان در مقر لشکر ۱۶ زرهی قزوین در اهواز برای جمع بندی نهایی جمع شده بودند. برخی از فرماندهان با ادعای اینکه شناسایی کامل نیست، با اصل عملیات مخالفت می کردند. حاجی گوشه ای آرام نشسته بود. علی ناصری بهش گفت: بچه ها خیلی زحمت کشیده اند و شناسایی ها کامل است. حاجی گفت: کاری نداشته باش. بگذار به موقعش.
وقتی همه صحبت ها تمام شد، حاجی از جمع سه صلوات گرفت و شروع کرد به صحبت کردن.
«ما اینجا نیامده ایم که درباره انجام شدن یا نشدن عملیات صحبت کنیم. از نظر ما انجام عملیات قطعی است. ما برای انجام آخرین هماهنگی ها گرد هم جمع شده ایم. اگر فرماندهانی آمادگی ندارند من خودم با نیروهایم عملیات را انجام می دهیم».
و ادامه داد:«یکی از برادران مؤمن و مورد اعتماد، #امام_زمان (عج) را در خواب دیده است. ایشان فرموده اند که این عملیات باید انجام بگیرد و از شما بیش از یک نفر شهید نخواهد شد».
با صحبت های حاجی، جو عوض شد و فرماندهان با تکبیر موافقت خود را اعلام کردند. عملیات که انجام شد بسیار موفقیت آمیز بود و همان طور که حضرت فرموده بود، فقط “سید کریم مزرعه” به شهادت رسید.
#شهید_علی_هاشمی
#شهدا_و_امام_زمان
#سیره_مدیریتی_شهدا
#قاطعیت_در_تصمیمات
#کتاب_هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۳۷-۳۸.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
بعد از عملیات خیبر که منطقه کمی آرام شده بود، مادر علی اصرار کرد که باید برویم خواستگاری. علی سعی می کرد از زیر این اصرارها در برود و می گفت: من مرد جنگم. دوست ندارم دختر مردم را بی سرپرست رها کنم. بالاخره اصرارهای مادر جواب داد و علی برای ازدواج با دختر خاله اش اعلان موافقت کرد. قرار شد خواهرش، شرایط علی را به دختر خاله اش بگوید.
بالاخره قرار خواستگاری گذاشته شد. موقع رفتن علی یک کتابی درباره #حضرت_زهرا (س) با خود برداشت و رفتند.
بین مراسم گفتند که عروس و داماد بروند اتاق دیگری تا صحبت های شان را بکنند. وقتی نشستند علی کتاب را گذاشت جلوی عروس.:
«این کتاب را بخون. توی زندگی باید #حضرت_علی و حضرت زهرا (س) الگوی من و تو باشه. شغلم هم میدونی که خطرناکه. ممکنه فقط یک روز کنارت باشم و یا یک عمر. فکرهات رو بکن».
خیلی زود این وصلت سرگرفت و قرار بر جشن ازدواج ده روز بعد از مراسم عقد، در روز #مبعث رسول خدا (ص) گذاشته شد.
#شهید_علی_هاشمی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#مراسم_عروسی
#کتاب_هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه 170-167.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/