سید اهل #فوتبال حرفه ای بود؛ اما کاملا سیاسی.
در جوانی عضو رسمی #تیم_ابو_مسلم_خراسان بود. در یکی از مسابقات تیم شان مقام اول را کسب کرد و قرار شد که از طرف #رضا_پهلوی ولی عهد شاه معدوم، مورد تقدیر قرار بگیرند.
روز تقدیر، وقتی پهلوی خواسته بود با او دست دهد، دستانش را پش سرش قرار داده بود و از دست دادن #امتناع کرده بود. موقع انداختن مدال به گردن هم اجازه نداده بود. خودش مدال را گرفته و به گردنش انداخته بود.
برخی از بازیکنان هم از او تقلید کرده بودند.
روز بعد برخی مجلات ورزشی عکس سید را منتشر کرده بودند.
#شهید_سید_محمد_تقی_رضوی
#سیره_ورزشی_شهدا
#فوتبال_سیاسی
راوی: سید آبادی؛ همسر شهید
کتاب سیرت رضوانی؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمد تقی رضوی، نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی و همکاران، ناشر: انتشارات سلمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه ۱۷
با همه #کشتی می گرفت و همه را زمین می زد. محمود به او گفت: با من کشتی می گیری؟
طرف که محمود را عددی نمی دید، بهش خندید.
وقتی کشتی شروع شد محمود بر زمین زدش؛ اما سریع بغلش کرد و گفت: نمی خواستم زمینت بزنم، می خواستم بگویم:
مردی نبود فتاده را پای زدن/ گر دست فتاده ای بگیری مردی
بعد آرام بهش گفت: دوباره کشتی می گیریم جلوی همه. این بار تو برنده ای.
نمی خواست زمین خوردن کسی را ببیند.
#شهید_محمود_اخلاقی
#سیره_ورزشی_شهدا
#اخلاق_ورزشی_شهدا
راوی: حسین مختاری
کتاب نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه ۱۱، خاطره شماره ۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
اسم تیم محله حصیر آباد، شهباز بود و علی کاپیتانش. فوتبالش حرف نداشت؛ اما #فوتبال هدف اول زندگی اش نبود.
هر وقت موقع بازی به لحظات #اذان برخورد می کرد، بازی را تعطیل می کرد و خودش کنار زمین فوتبال اذان می گفت.
#شهید_علی_هاشمی
#سیره_ورزشی_شهدا
#اولویت_دادن_به_نماز
راوی: مادر شهید
کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۴ و ۱۵.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
در مرحله دوم عملیات #والفجر_هشت، قرار بود در جاده #ام_القصر حوالی رأس البیشه کار شناسایی انجام بدهیم. ما جلوتر بودیم و منتظر علی آقا. عراق معرکه ای بر پا کرده بود. زمین مثل طبل زیر پای مان می لرزید.
علی آقا وقتی رسید، گفت: بچه ها! می بینید دشمن چه معرکه ای گرفته؟ کسی چیزی نگفت.
تا روحیه ها را احیا نمی کرد نمی شد کاری انجام داد.
ادامه داد: «اینجا گود #زور_خانه است؛ پس اول گود می زنیم. سر یک ساعت بچه ها با گونی سنگری میدان زو رخانه را بر پا کردند. علی شد میان دار و بچه های واحد اطلاعات عملیات حلقه زدند. میل و تخته نداشتیم. با #کلاش میل گرفتیم و نوار #شیر_خدا هم مثل همیشه دم دست بود.
روحیه ها شد توپ و آماده عملیات.
#شهید_علی_چیت_سازیان
#سیره_ورزشی_شهدا
#ورزش_باستانی_زورخانه_ای
#خاطرات_مناسبتی (روز ورزش زور خانه ای)
راوی: کریم مطهری؛ هم رزم شهید
#کتاب_دلیل ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۱۴۱.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
وقتی با حاج حسن در هیئت مدیره تیم #صبا_باتری بودیم، رشته های ورزشی آن را از ده رشته به بیست رشته ارتقا دادیم. حسن بیش از کارهای فوتبالی روی #کار_فرهنگی تأکید داشت. می گفت: «کار فرهنگی باید تا بدان جا پیش رود که روی سکوهای #استادیوم صد هزار نفری آزادی، صد هزار نفر نماز بخوانند».
برای همین منظور رفتیم دیدار #علی_پروین . پروین آن زمان خانه نشین بود. کاپ های توی ویترین را نشان داد و گفت: «این ها را زمانی که در پرسپولیس بودم گرفتم».
شهید طهرانی گفت: «حاج علی آقا! برای آخرت تان چه به دست آوردید؟ آیا کارهای فرهنگی شما هم اندازه کاپ های تان هست؟ شما الگوی جوان ها هستید. اگر در نماز جمعه و جماعت شرکت کنید، جوان ها هم اهل جمعه و جماعت و کار خیر می شوند. بیایید کار فرهنگی و معنوی کنید. این ها دست شما را خواهد گرفت و گره گشای مشکلات خواهد بود».
علی پروین چشم هایش از اشک قرمز شده بود. گفت: «حاج حسن آقا! من رفیقی مثل شما نداشتم که چنین حرفهایی به من بزند و روشنم کند. همه آمدند به به و چه چه کردند و رفتند. اما شما چشم و دلم را روشن کردید و باعث افتخارم است که در خدمت شما باشم».
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#سیره_ورزشی_شهدا
#کار_فرهنگی_در_سیره_شهدا
#فوتبال_فرهنگی
راوی: ناصر شهسواری
#کتاب_با_دست_های_خالی ؛ خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم؛ نویسنده مهدی بختیاری؛ نشر یا زهرا (س)، چاپ سوم- پاییز ۱۳۹۵؛ صفحه ۸۵-۸۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
عماد عاشق #فوتبال بود. حتی در اوج احتیاط های نظامی اش فوتبال را رها نمی کرد. می آمد در کوچه پس کوچه های ضاحیه با ما فوتبال بازی می کرد. هیچ کدام مان هم نمی دانستیم او کیست.
بعد از فوتبال هم که از هیجان گُر می گرفت. می گرفتم چرا این قدر خوشحالی؟
می گفت: فوتبال بازی کردیم و تیم مان برد. تیم مقابل مان خیلی ضعیف بودند. انگار نان نخورده بودند.
این حرارت بعد از فوتبالش به نوجوان سیزده ساله می خورد نه فرمانده نظامی و فرد شماره دو #حزب_الله.
#شهید_عماد_مغنیه
#سیره_ورزشی_شهدا
#فوتبال
#کتاب_ابو_جهاد ؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول؛ ۱۳۹۶؛ خاطره شماره 61-62.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
از ویژگی های بارز شهید شهریاری التزام به #نماز_اول_وقت بود. فرقی نمی کرد خانه باشد یا دانشگاه شهر باشد یا بیابان و کوه.
برش اول:
سه شنبه ها همراه دکتر و برخی دوستان می رفتیم #فوتبال. یک بار موقع رفتن دکتر هندوانه ای را خرید تا بعد از فوتبال بخوریم. وقتی فوتبال تمام شد ما دویدیم سمت هندوانه. اما دکتر با همان لباس ورزشی در زمین چمن شروع کرد به نماز خواندن.
برش دوم:
بارها اتفاق افتاد بود که می رفتیم کوه. همین که وقت نماز می شد شروع می کرد به نماز خواندن. آن هم چه نمازی. تا ایشان نمازشان را شروع کنند ما نمازمان را تمام کرده بودیم. یادم هست اردوی خانوادگی بود. رفته بودیم منطقه سرسبز الموت قزوین. ما همه سرگرم زیبایی های طبیعت بودیم و دکتر منتظر وقت اذان تا
نمازش را بخواند.
#شهید_مجید_شهریاری
#سیره_عبادی_شهدا
#سیره_ورزشی_شهدا
#کتاب_شهید_علم؛ دانشمند شهید دکتر مجید شهریاری در آینه خاطرات؛ تهیه و تنظیم: دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. ناشر: دفتر نشر معارف. نوبت چاپ: نهم؛ صفحه ۳۴-۳۳٫
#کتاب_استاد؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری. نویسنده: فاطمه شایان پویا. ناشر: نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۹۸؛ صفحه ۱۰۱.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
علی عباس در ورزش مستعد بود و خوش می درخشید. در رشته #دومیدانی جوانان نائب قهرمان کشوری بود.
می گفت: من هم از نظر روحی باید پرورش پیدا کنم و هم از نظر جسمی تا انشاءالله بتوانم روی آن عقاید و نظریاتی که دارم به نتیجه برسم.
در زمان عملیات به جبهه اعزام می شد. وقتی بر می گشت نرمش و تمرین را فراموش نمی کرد. اتفاقا دو بار آن هم از ناحیه پاهایش مجروح شد. اما با وجود مجروحیت، در تمرین های مسابقه دو با مانع شرکت می کرد.
به شوخی بهش می گفتم: «اون پاهات که باهاش مانع ها رو رد می کردی چه کارشون کردی؟ تو دیگه باید تو مسابقات معلولان شرکت کنی».
اگر شبی را در پایگاه بسیج می گذراند، صبح اولین کسی بود که برای نماز بلند می شد و بعد از نماز صبح #ورزش می کرد و دیگران را هم به ورزش تشویق می کرد. می گفت: کمتر استراحت کنید و کمتر بخوابید و بیشتر به امورات معنوی بپردازید.
در اردوها و مسابقات وقتی که اذان می شد، مقید به #نماز_اول_وقت بود. می گفت: اگر برای نماز به مسجد نمی توانیم برویم؛همین جا توی #استادیوم نماز می خوانیم.
#شهید_علی_عباس_حسین_پور
#سیره_ورزشی_شهدا
#اخلاق_ورزشی
#کتاب_دلم_تنگه_براتون؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علی عباس حسین پور؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: دوم-۱۳۹۷٫ صفحه ۵۰-۵۳ و ۵۹.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/