eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
346 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب گویای فقط غلام حسین باش در قالب #روایی این کتاب تحول روحی «حسین رفیعی» پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علاقه او به سپاه پاسداران و حضورش در جبهه‌های نبرد، آشنایی‌اش با شهید علی هاها و شهید علی چیت‌سازیان و درنهایت، تغییر مسیر زندگیش را شرح می‌دهد.... علی چیت‌سازیان با تشکیل «لشکر انصارالحسین (ع)» در همدان، به عنوان «فرمانده اطلاعات و عملیات» این یگان برگزیده شد و در بیشتر عملیات‌هایی که برای مقابله با متجاوزان طراحی شد، شرکت کرد؛ ازجمله «والفجر۲»، «والفجر ۵» و «والفجر ۸». او چند بار مجروح شد، اما هربار با جدیتی بیشتر و عزمی راسخ‌تر، به جبهه برمی‌گشت. علی با وجود اینکه مسئولیت سنگین فرماندهی اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) را به عهده داشت، هیچ‌گاه از نیروهای مخلص بسیجی دور نمی‌شد. تأثیر شخصیت او بر نیروها به گونه ای بود که «حسین رفیعی» را از حسین غلام به غلام حسین تبدیل کرد. #قطعه_صوتی #کتاب_گویا #کتاب_فقط_غلام_حسین_باش #شهید_علی_چیت_سازیان 📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت 👇 @khateshahadat
برش اول: مصیب مجیدی معاون علی آقا بود که به تازگی شهید شده بود. تمام فکر و ذکر علی آقا شده بود مصیب. این ایام مصادف شده بود با ما. علی آقا جسمش با ما بود اما روحش جای دیگری بود. از پشت ویترین طلا فروشی حلقه ای ساده و ارزان قیمت را نشانش دادم و گفتم: نظرت چیه؟ گفت: مصیب. برش دوم: علی آقا بعد از شهادت برادرش امیر خیلی فرق کرده بود. دو هفته از شهادت امیر می گذشت. خانه پدر علی آقا بودیم. نیمه شب بود. علی آقا پاور چین پاور چین رفت طرف تراس. کنجکاو شدم رفتم دنبالش. سر به سجده گذاشته بود و زار زار گریه می کرد. وقتی فهمید پشت سرش نشستم، گفت: فرشته! برای من دعا کن که شهید بشم. امیر چهار ماهه اجر جهادش را گرفت، من روسیاه هفت سال است که معطلم. علی آقا پیش کسی گریه نمی کرد. اما این بار زد زیر گربه و با بغض و حسرت گفت: وقتی مصیب تازه شهید شده بود، توی خواب دیدمش. دستش را گرفتم و گفتم: مصیب! من و تو همه راهکارها را باهم قفل کردیم؛ تو را به خدا این راهکار اخری را به من بگو. نمی گفت. دستش را محکم چسبیدم و قسمش دادم. می دانستم اگر با مرده چنین کنی جواب می دهد. گفتم: تا جواب ندهی رهایت نمی کنم. گفت: راهکارش اشک است. دوباره دست هایش را به حالت دعا بالا گرفت و گفت: بار الها!اگه شهادت را با اشک م یدهی، اشک ها و گریه های من روسیاه را قبول کن. همین راهکار بود که علی آقا را آسمانی کرد. راوی: زهرا پناهی روا؛ همسر شهید چیت سازیان صفحه 219 . صفحه 223-226. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
علی آقا بعد از ، رسم سرکشی به را راه انداخت. دیگر همه بچه ها می دانستند بیشتر و پیشتر از خانواده خود، باید از خانواده شهدا دلجویی کنند. خودش با عصا جلو می افتاد و بقیه بچه ها پشت سرش. کلامش در خانه هر شهید تکراری بود: «شهادت حق شهید شما بود. اگر می ماند از عدل و فضل خدا دور بود. دعا کنید ما هم به راه آنها وفادار بمانیم». این سرکشی ها به همدان محدود نشد و به شهرهای دیگر استان سرایت پیدا کرد. برش اول: بعد از آماده رفتن به خانه شهدا شدیم. علی آقا گفت: اول خانواده شهدای متأهل. رفتیم خانه شهید احمدی پور. قنداقه فرزند شهید را دست علی آقا دادند. سرش را گذاشت روی قنداقه و آرام آرام شروع کرد به گریه کردن. وقتی سرش را برداشت، پارچه سفید قنداقه خیس اشک هایش بود. برش دوم: رفته بودیم شهر رزن. دیدار پدر و مادر شهید. در بین صحبت ها پدر شهید گفت: ما که توفیق دیدار امام خیمنی (ره) را نداریم. تلویزیونی هم نداریم که گه گاه چهره امام را از ببینیم. بعد از صحبت هایی پدر شهید علی آقا غیبش زد. می خواستیم از رزن خوارج شویم که علی آقا با تلویزیونی در دست برگشت. رفته بود تلویزیون خانه خودشان را از همدان آورده بود برای پدر شهید. رویان: ، اکبر امیر پور و قاسم بابا نظر نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحات ۹۴ و ۱۰۸-۱۰۹. @boreshha
فرازی از : از گروه بازي و خيانت به خون شهدا بايد دست برداريم. مسئولين شهر‌ها و ديگران به فكر كمك كردن به اين جنگ باشند نه به فكر مسئول بودن و غيره. در مسئوليتي كه به عهده ما مي‌گذارند به فكر كمك كردن به مستضعفان باشيم، نه به فکر كساني كه از زحمت و خون شهدا استفاده مي‌كنند و نفعي هم به انقلاب و جنگ نمي‌رسانند. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : - خداوند را سعي كنيد با حركات قلبي خود راضي نگهداريد. 2- براي شهادت يا بهشت رفتن تلاش نكنيد براي رضاي او كار كنيد بگويد خداوندا، نه براي بهشت نه براي شهادت و نه براي ترس از جهنم، فقط براي رضاي تو كار مي‌‌‌‌كنم و اگر چه جهنم هم بروم و تو راضي باشي براي من كافي است. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : خدمت همسر عزيزم : از اينكه مدت آشنايي ما كم بود و بيشتر آن را در منطقه بودم؛ از شما معذرت مي‌خواهم ولي از اين خوشحال هستم كه مهم اداي تكليف و رضايت خداوند بود كه بايد انجام مي‌دادم. از شما مي‌خواهم كه بعد از من همچو زينب محكم و استوار باشيد. اگر خداوند به من فرزندي داد در بزرگ كردن آن سعي و تلاش كن و در تربيت آن جدي باش. اگر خداوند به من دختر داد آن را يك مسلمان واقعي و خوب بزرگ كن و اگر پسر داد آن را طوري بزرگ كن كه نان را از راه حلال به دست بياورد و به مستضعفان كمك كند و از بچه گي آن را عاشق ابا‌عبدالله (ع) كن و تربت آن [حضرت] را در دهانش بگذار و آن را مانند مولايمان حسين(ع) آزاد مرد بزرگ كن و به آن بگو كه هيچ وقت جلوي زورگويان سر خم نكن و خداوند را براي رضاي آن عبادت كن. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : پيام به مردم حزب الله و زحمت كش البته اينجانب كوچكتر از آن بودم كه بعد از رفتن خود پيامي بدهم، خودم را در مقابل تمام موجودات خداوند كوچكتر مي‌دانم ولي گفتني هاي زيادي براي مردم دارم كه بعد از خاموش شدن عمرم، شما مقداري از آن را از روي كاغذ بخوانيد : اول اينكه امام عزيز را تنها نگذاريد و پيام هاي پدر گونه او را از ته قلب گوش فرا دهيد و مانند نباشيد كه اباعبدالله (ع) را تنها گذاشتند. اگر تا به الان در اين راه مقدس قدم نگذاشته‌ايد و به پابوس اسلام نيامده‌ايد، فرصت هست و هر وقت كه پيش خدا مي‌آييد خداوند شما را قبول مي‌كند و ديگر اينكه از راه هاي انحرافي كه انسان را از خط امام عزيز و بزرگوار دوري كند پرهيز كنيد. امام عزيز فعلاً فرموده است كه بايد در باشيم و را واجب دانسته‌اند. جبهه‌هاي گوناگوني براي خودمان درست نكنيم. جبهه فقط و فقط خط مقدم است و براي همه واجب است. نگذاريد امام عزيز پشت ميكروفن قرار گيرد و به ما براي چندين بار بگويد كه به جبهه برويد. اگر ما سرباز خوبي باشيم امام عزيز در چند سال پيش فرموده‌اند و ديگر كافي است. ما بايد به دنيا ثابت كنيم كه هر چه امام ما مي‌گويد ما از جان و دل خريداريم. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : خداوند در اين مدت انقلاب، يك نعمت بزرگي باز به ما بخشانيد و آن هم با كافران و خدانشناسان روي زمين تا بتوانيم خودمان را در صحنه عمل امتحان كنيم و براي رسيدن به جهاد مقدس(اصغر) بايد موانع بزرگي را از سر راه برداريم و آن هم و يا است. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن سوی معبر معاون علی آقا که را به عنوان باب شهادت به ایشان معرفی کرد، است که امروز سالروز شهادتش می باشد.
فرازی از : 🔺برادر عزيزم مي‌دانم ... خواهشي كه از شما دارم براي من نكنيد، ‌براي مظلوميت آقا ابا‌عبدا...(ع ) گريه كنيد و از خواهرم مي‌خواهم كه باشد و از خداوند مي‌خواهم كه به او هم صبر عنايت نمايد. 🔺همسر عزيزم ...اگر خداوند به من ... پسر داد آن را طوري بزرگ كن كه نان را از راه حلال به دست بياورد و به كمك كند و از بچگي آن را عاشق ابا‌عبدا...‌(ع) كن و تربت آن را در دهانش بگذار و آن را مانند مولايمان (ع) آزاد مرد بزرگ كن و به آن بگو كه هيچ وقت جلوي زورگويان سر خم نكن و خداوند را براي رضاي آن عبادت كن. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔺کفش های عید! 💢عید نوروز ۱۲ سالگی اش بود. پدرش برایش یک جفت کفش نو خریده بود. روز دوم فروردین بود که می خواستیم برویم عید دیدنی. خانواده شال و کلاه کرده بودند که علی غیبش زد. 💠نیم ساعت بعد خوشحال تر از قبل با یک جفت دمپایی پاره جلوی همه ظاهر شد. ▫️گفتم کفش هایت کو؟ داده بود به پسر سرایدار مدرسه. ▪️می گفت: بچه سرایدار مدرسه کفش نداشت. زمستان را هم با این دمپایی ها سر کرده بود. ▫️راوی: منصوره الطافی؛ مادر شهید 📚؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۲۴. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir