eitaa logo
برش‌ ها
409 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
452 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
برش‌ ها
#شهید_علی_چیت_سازیان
مصیب مجیدی معاون علی آقا بود که قبل از خودش شهید شده بود. در عالم رؤیا ملاقاتش کرد و با التماس به او گفت: دلم برای تو و بقیه شهدای واحد خیلی تنگ شده. از کدام راهکار فتی که به این مقام رسیدی؟ جواب مصیب دو کلمه بود: « » راهکاری که تا صبح شهادتش روز و شبی نبود که اشک توی چشمانش نباشد. به هر بهانه ای گریه می کرد؛ روضه، نماز شب، نماز و حتی توجیه نیروها. با صدای بلند بی ریای بی ریا. برش اول: سال ۱۳۶۶ توی عراق بودیم. یک باره همه را به خط کرد و دستور حرکت داد. آمدیم سر پل ذهاب، ساختمان بخشداری. همان جایی بود که سال ۱۳۶۱ کار اطلاعات و عملیات را از همان جا شروع کرده بود. تک و تنها رفت روی پشت بام بخش داری. الان دیگر صدای گریه اش بلند شده بود. ضجه می زد و برای ما هم دست و پا کرده بود. فریاد می کشید: «خدایا راضی نباش از رفقایم جا بمانم!». برش دوم: آخرین خداحافظی مان بود. می خواست نیمه شب حرکت کند. اما من اصرار داشتم که صبح حرکت کند. می گفتم: شب شگون ندارد. می گفت قول داده ام. گفت: بخوانیم تا خدا آرامش دهد. ساعت دو و نیم شب بود که علی مشغول نماز شد. او مشغول معشوق خودش بود و من هم. می دانستم که این نگاه ها آخرین بهره من از علی است.با یک دست قنوت گرفته بود و شانه هایش از گریه می لرزید. گریه اش تا عمق جانم می نشست و راه نفسم را می گرفت. قنوتش تمام شد؛ اما گریه اش نه. با اینکه زخم های تیر و ترکش نمی گذاشت به راحتی سجده کند؛ اما مشغول بود. هر دو گریه می کردیم. او و من گریه فراق. برش سوم: آخرین مان بود. علی آقا داشت می خواند. امام به رکوع رفت؛ اما علی آقا در قنوت مانده بود. گریه می کرد و با صدای بلند می گفت: «اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک». این آخرین نماز علی در این دنیا بود. روات: حسین رفیعی، محمد محمدی،زهرا پناهی روا(همسر شهید) و سعید یوسفی ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحات ۲۵۶، ۲۵۳-۲۵۴، ۲۴۹. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
پاسداشت شهید بیست و ششم اسفند ماه شهید مصیب مجیدی معاون اطلاعات عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) (استان همدان، شهرستان همدان، شهرستان دره مراد بیگ) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید محمود ستوده؛ جانشین فرمانده لشکر 33 فجر استان فارس (استان فارس، شهرستان فسا) (۱۳۶3 ه.ش) شهید حسن صوفی فرمانده بسیج سپاه همدان (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید علی‌اکبر حسین پوربرزشی جانشین مخابرات قرارگاه سوم قدس (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید حسینعلی فخری بیدگلی؛ مسئول تدارکات گردان (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید سید محمد میرقیصری؛ فرمانده گردان حضرت محمد رسول الله(ص) لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) قم (استان قم، شهرستان قم) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید علیرضا خیاط ویس؛ فرمانده گردان تخریب لشکر 7 ولیعصر استان خوزستان (استان خوزستان، شهرستان باوی، شهر ویس) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید میرزاعلی رستم خانی؛ جانشین محور تیپ در لشکر 31 عاشورا (استان زنجان، روستای علی آباد) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید یوسف سجودی؛ فرمانده تیپ سوم لشگر 17 علی بن ابی طالب (ع) (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۳ ه.ش) روحانی شهید مهدی فتح‌الله‌زاده (۱۳۶۳ ه.ش) ؛ معاون گردان امام حسن(ع) در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) قم ✂️برش ها @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
برش اول: مصیب مجیدی معاون علی آقا بود که به تازگی شهید شده بود. تمام فکر و ذکر علی آقا شده بود مصیب. این ایام مصادف شده بود با ما. علی آقا جسمش با ما بود اما روحش جای دیگری بود. از پشت ویترین طلا فروشی حلقه ای ساده و ارزان قیمت را نشانش دادم و گفتم: نظرت چیه؟ گفت: مصیب. برش دوم: علی آقا بعد از شهادت برادرش امیر خیلی فرق کرده بود. دو هفته از شهادت امیر می گذشت. خانه پدر علی آقا بودیم. نیمه شب بود. علی آقا پاور چین پاور چین رفت طرف تراس. کنجکاو شدم رفتم دنبالش. سر به سجده گذاشته بود و زار زار گریه می کرد. وقتی فهمید پشت سرش نشستم، گفت: فرشته! برای من دعا کن که شهید بشم. امیر چهار ماهه اجر جهادش را گرفت، من روسیاه هفت سال است که معطلم. علی آقا پیش کسی گریه نمی کرد. اما این بار زد زیر گربه و با بغض و حسرت گفت: وقتی مصیب تازه شهید شده بود، توی خواب دیدمش. دستش را گرفتم و گفتم: مصیب! من و تو همه راهکارها را باهم قفل کردیم؛ تو را به خدا این راهکار اخری را به من بگو. نمی گفت. دستش را محکم چسبیدم و قسمش دادم. می دانستم اگر با مرده چنین کنی جواب می دهد. گفتم: تا جواب ندهی رهایت نمی کنم. گفت: راهکارش اشک است. دوباره دست هایش را به حالت دعا بالا گرفت و گفت: بار الها!اگه شهادت را با اشک م یدهی، اشک ها و گریه های من روسیاه را قبول کن. همین راهکار بود که علی آقا را آسمانی کرد. راوی: زهرا پناهی روا؛ همسر شهید چیت سازیان صفحه 219 . صفحه 223-226. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
پاسداشت شهید بیست و ششم اسفند ماه شهید مصیب مجیدی معاون اطلاعات عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) (استان همدان، شهرستان همدان، شهرستان دره مراد بیگ) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید محمود ستوده؛ جانشین فرمانده لشکر 33 فجر استان فارس (استان فارس، شهرستان فسا) (۱۳۶3 ه.ش) شهید حسن صوفی فرمانده بسیج سپاه همدان (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید علی‌اکبر حسین پوربرزشی جانشین مخابرات قرارگاه سوم قدس (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید حسینعلی فخری بیدگلی؛ مسئول تدارکات گردان (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید سید محمد میرقیصری؛ فرمانده گردان حضرت محمد رسول الله(ص) لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) قم (استان قم، شهرستان قم) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید علیرضا خیاط ویس؛ فرمانده گردان تخریب لشکر 7 ولیعصر استان خوزستان (استان خوزستان، شهرستان باوی، شهر ویس) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید میرزاعلی رستم خانی؛ جانشین محور تیپ در لشکر 31 عاشورا (استان زنجان، روستای علی آباد) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید یوسف سجودی؛ فرمانده تیپ سوم لشگر 17 علی بن ابی طالب (ع) (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۳ ه.ش) روحانی شهید مهدی فتح‌الله‌زاده (۱۳۶۳ ه.ش) ؛ معاون گردان امام حسن(ع) در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) قم ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن سوی معبر معاون علی آقا که را به عنوان باب شهادت به ایشان معرفی کرد، است که امروز سالروز شهادتش می باشد.