eitaa logo
برش‌ ها
386 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
340 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
#پوستر | باغبان امید ⚪ دوازدهم خردادماه سالروز درگذشت آزاده‌نستوه سیدعلی‌اکبر ابوترابی #بازنشر ◽ خانه‌طراحان‌انقلاب‌اسلامی ◽ طراح: پویا سرابی @khattmedia
#پوستر | شرحه‌شرحه ⚪ شرحه‌شرحه نام‌زیبایت به آب افتاده‌است، ماه گویی بایتیمان بی‌قراری می‌کند #بازنشر ◽ خانه‌طراحان‌انقلاب‌اسلامی ◽طراح: دانیال‌فرخ @khattmedia
بخاطر فرازی از : خداوندا! از سویی باید امروز شویم تا آینده بماند و از سویی باید امروز بمانیم تا آینده شهید نشود... عجب دردی است. خدایا! چه می شد اگر امروز شهید می شدیم و باز زنده می شدیم تا در آینده شهید شویم... به راستی همه آنان که رفتند نگران آینده بودند. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
تاریخ دقیق شهادت شهید محمد ابراهیم همت متن کامل به همراه مستندات در پایگاه برش ها https://b2n.ir/365455 👇👇👇
با هم قرار گذاشته بودیم، هر کس شد، از آن طرف خبر بیاورد. خوابش را دیدم با التماس و قسم (س) نگهش داشتم. گفتم: جعفر! مگر قرار مان یادت رفته؟ گفت: مهدی اینجا قیامتی است. خبرهایی است که شما ظرفیتش را ندارید. گفتم: به اندازه ظرفیت پائینم بگو. گفت: امام حسین (ع) وسط می نشیند و ما دورش حلقه زده و خاطره تعریف می کنیم. گفتم: چه کار کنیم که حضرت ما را هم در جمع شهدا راه دهد؟ گفت: همه چیز دست امام حسین (ع) است. بروید دامن او را بچسبید. وقتی پرونده ای می آید، اگر امام حسین (ع) آن را بپسندد، امضائی سبز پای آن زده، آنگاه او شهید می شود. ع ع راوی: مهدی سلحشور ، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم 1395، ص 117. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔺 به مناسبت سالروز تأسیس مسجد مقدس جمکران: 🔹محمد رضا تازه به گردان ما آمده بود. شده بود بی سیم چی خودم. گذاشتمش مسئول دسته. بعد از چند روز که کارش را دیدم، گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. زیر بار نمی رفت. 🌀 گفت: به شرطی قبول می کنم که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه کاری به کارم نداشته باشی. قبول کردم. 🔸بعد از مدتی می خواستم فرمانده گروهانش کنم. واسطه آورد که زیر بار نرود؛ اما قبول نکردم. آخرش گفت با همان شرط قبلی. ▪️پاپیچش شدم که باید بگویی کجا می روی؟ ▫️ گفت: تا زنده ام به کسی نگو. می روم زیارت . ⚡️۹۰۰ کیلومتر را هر هفته از دارخوین تا را عاشقانه طی می کرد. ☄یک بار همراهش رفتم. نیمه شب دیدم سرش را به شیشه گذاشته و مشغول نافله اشکی است. 🌦در مسیر برگشت می گفت: یک بار برای رسیدن یه جمکران ۱۴ ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. تا رسیدم نماز را خواندم و سریع برگشتم. ◽️راوی: سردار علی مسجدیان؛ فرمانده وقت گردان امام حسن (ع) 📚 سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، صفحه ۸۳-۸۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir