eitaa logo
برش‌ ها
384 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
348 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از وصیت نامه شهید عباس کردانی: آنانکه از روی بی بصیرتی و #دنیا خواهی سخن گزاف می گویند و ولایت مقام معظم رهبری #امام_خامنه_ای را قبول ندارند و شهادت مدافعان حرم این امت حزب الله را زیرسوال می برند در تشییع (اگرجنازه ایی بود) و تدفین و یا مراسمات ختم حضور پیدا نکنند و همینطور می خواهم برایم گریه نکنند. #وصیت_نامه_شهدا #شهید_عباس_کردانی #وصیت_نامه_موضوعی #دفاع_از_ولایت_فقیه #وصیت_نامه_فاطمی این وصیت انسان را یاد وصیت نامه حضرت زهرا (س) می اندازد که فرمود: اُوصِیکَ اَنْ لایشْهَدَ اَحَدٌ جِِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الَّذینَ ظَلَمونِی وَ اَخَذوا حَقِّی فَاِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُکْ اَنْ یصَلِّی عَلَی اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی الَّیلِ اِذا هَدَأت الْعُیونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ. (ای علی) تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
قال رسول الله (ص): هر کس صدای فریاد خواهی مظلومی را بشنود و به یاری او نشتابد، مسلمان نیست...با در راه خدا قدم نهادم و برای خدا از سرزمینم نمودم تا جهاد در راه خدای تبارک وتعالی را به جای بیاورم و به فریاد خواهی بشتابم و به ندای حسین زمانم امام خامنه ای لبیک گفته باشم . ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید مدافع حرم عباس کردانی (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۹۴ ه.ش) وفات حضرت ام البنین (ع)؛ .
فرازی از وصیت نامه شهید عباس کردانی: پلاکم را همراه خود نمی برم از خداوند می خواهم جنازه ای از حقیر باز نگردد و همچون حضرت زهرا (س) بی قبر و نشان باشم و امیدوارم کسی برای به وطن بازگرداندن جنازه ام به وطن، تلاشی نکند. (س) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام https://eitaa.com/boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از از خواهرانم می خواهم با حجابشان ،اخلاق و رفتارشان الگوی فاطمی باشند برای دیگران. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مرد کارهای سخت بود. اصلا حوصله این رو نداشت که هر چی دستور باشه. می گفت: برای کار با کسی دو شرط دارم هر جا سختی و خطر باشه اولینم و هر جا راحتی باشه آخرین. شرط دومم اینه که اومدن با خودمه ولی برگشتم خدا. ؛ صفحه 40 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مناظره با مریدان عباس به علوم غریبه مسلط بود؛ اما ازش استفاده نمی کرد. می گفت: «زندگی باید به اسباب طبیعی بره جلو. نباید دخل و تصرف کرد». می گفت: رفته بودم اربعین. جلوی موکب احمد الحسن یمانی ایستاده بودم، داشتم روایتی را می خواندم. یکی از افراد موکب آمد و اصرار که بیا داخل شاید هدایت شدی. گفتم: من هدایت شده ام. بالاخره وارد موکب شدم. شروع کردند به تبلیغ از احمد الحسن و اینکه از کراماتش یکی این که با امام زمان (عج) رابطه دارد و طی الارض دارد. گفتم: طی الارض که چیزی نیست. آیا می تواند زمان را متوقف کند یا به عقب برگرداند؟ که حرفی برای گفتن نداشتند. گفتند: ما اذکار و اورادی داریم که می توانیم رؤیای صادقه ببینیم. گفتم: چیزی نیست. من هم دارم. ادامه دارد ...👇
ادامه مطلب قبلی گفتم: شما از چه می دانید؟ چیزهای ابتدایی را می دانستند. کتابی از احمد الحسن آوردند در زمینه استخراج حروف. گفتم: من اینها را قبول ندارم. احمد الحسن فقط الفبای علوم غریبه را بلد است. من می توانم ۱۱۰ صورت حروفی از خارج کنم. گفتند: اگر راست می گویی ثابت کن. قلم و کاغذی آوردند و شروع کردم. ابجد صغیر را از کبیر استخراج کردم که بعضی هاشان بلد بودند. بعد از آن شروع کردم به ابجد اختصار که هیچ کدام شان بلد نبودند. در این میان اتفاقی افتاد که مریدان یمانی به شک افتادند که نکند من از یاران امام زمان (عج) باشم. خودم را اهل یمن و بزرگ شده ایران معرفی کرده بودم. یکی از آنها به عربی از من آدرسم در ایران را پرسید. خدا زبانم را به عربی باز کرد و جوابش دادم. چند لحظه بعد یک بوشهری وارد شد و آدرسی را می خواست. من به لهجه بوشهری جوابش را دادم و راهنمایی اش کردم. یکی دو نفر دیگر هم با لهجه های مختلف. وقتی برگشتیم به بحث. گفتند: ما نمی توانیم جواب تو را بدهیم؛ اما بزرگانی داریم که می توانند پاسخ شما را بدهند. گفتم: من اصلا مرام شما را قبول ندارم که بخواهم با بزرگان تان بحث کنم. خداحافظی کردم و از خیمه آمدم بیرون و سریع خودم را مخفی کردم. آنها داشتند دنبال من می گشتند. داشت باورشان می شد که فردی عادی نیستم. راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی ؛ خاطرات و یادداشت های شهید مدافع حرم عباس کَردانی. نویسنده: حمید داود ابادی. نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-۱۳۹۶٫؛ صفحات ۲۳-۲۹. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
رفته بودم . کربلا بودم. موکبی زده بودند به اسم «شبکه مقدس اهل بیت». خدا لعنت شون کنه. یه روحانی افغانی هست به اسم "اللهیاری" که عکسش را بنر کردند و سر تا سر عراق زدند. یه مرد نبود که این بنر را بکشه پایین. از بس که این ها مخ سیاسی شون تعطیله. ؛ صفحه 22. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : خواهران و برادرانم به تسلیت گویندگان تبریک و تهنیت گویند چرا که من شهیدم و امیدوارم هنگام و قیام حجت ابن الحسن (ع) بیایم با سپاهی از شهیدان بازگردم. عج ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔺شفا یا شفاعت! 🔷مادرم به شدت مریض شده بود. خیلی هم انسان با خدایی بود. برای تشییع جنازه اش پنج هزار نفر آمده بودند. خیلی برای شفایش دعا کردم. نه تنها من، خیلی ها دعا می کردند. هر چه از امام رضا (ع) خواستم حالش بدتر می شد. با خودم گفتم: نکند مادرم گناه کبیره ای کرده که دعاها در حقش اثر نمی کند. 🔶یک شب در خواب امام رضا (ع) را در صحن گوهر شاد دیدم که بالای تختی نشسته بود. با گلایه گفتم: آقا! چرا مادرم را شفا ندادی؟ ▪️گفت: بیا بالا. رفتم کنارش. ▫️گفت: تو شفای مادرت را می خواستی یا شفاعتش را؟ یک لحظه ماندم چه بگویم. تا آخر قضیه را گرفتم. ▪️گفتم: نه شفاعتش را می خواهم. ▫️اشاره کرد به مادرم که در صحن بین دو زن نشسته بود، فرمود: برو مادرت را ببین. دیدم مادرم بین دو خانم نشسته بود. یکی (س) بود و دیگری . گفت: این دو نفر مرا شفاعتم کردند. 🔻بهم گفت: به بچه ها بگویید برایم گریه نکنند. چیزی هم برایم نفرستند، من این قدر وضعم خوب است که نمی دانم آن خیرات را چه کارشان کنم. دیگر راحت شدم. راحت راحت. ▫️راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی 📚 ؛ صفحه 16-18. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir