فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ره توشه زوار قسمت 8
👈افزایش رزق از برکات زیارت امام حسین علیه السلام ...
🔸با ارسال این پست برای دوستان، شما هم سهیم باشید.
#رهتوشه_زوار
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت
حکایت عباس چایی خور
چای روضهات غوغا میکند حسین جانم
#اربعین
#امام_حسین
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان کجای کارته؟
#امام_زمان
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#حکایت
چند نفری که در جستجوی آرامش و رضایت درون بودند ،نزد یک استاد رفتند و از او پرسیدند:"استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و به نظر ما خیلی ارام و خشنود به نظر میرسی لطفا به ما بگو که راز خشنودی شما چیست؟"
استاد گفت:" بسیار ساده من زمانی که دراز میکشم ، دراز میکشم.زمانی که راه میروم ، راه میروم.زمانی که غذا میخورم ، غذا میخورم."آن چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آنها را جدی نگرفته به او گفتند که تمام این کارها را ما هم انجام !میدهیم, پس چرا خشنود نیستیم و آرامش نداریم؟
استاد به آنها گفت:"زیرا زمانی که شما دراز میکشید به این فکر میکنید که باید بلند شوید ،زمانی که بلند شدید به این فکر میکنید که بایدکجا بروید ،زمانی که دارید میروید به این فکر میکنید که چه غذایی بخورید.فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستیدبه این علت است که از لحظه هاتان ، لذت واقعی نمیبریدزیرا همیشه در جای دیگر سیر میکنید و حس میکنید زندگی نکرده اید و یا نمی کنید
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
عبادت بىزحمت
قحطى، همه جا را گرفته بود. قرصى نان يافت نمىشد. در آن حال، مردى از بنىاسرائيل به كوهى از ريگ در بيابان رسيد. پيش خود انديشيد كه كاشكى اين كوه ريگ، كوه گندم بود و من آن را پيش قومم مىبردم و آنان را از رنج گرسنگى مىرهاندم. به شهر بازگشت.
پيامبر آن روزگار نزدش آمد و گفت: در بيرون شهر چه ديدى و چه خواستى؟ گفت: كوهى ديدم كه از سنگهاى خرد (ريگ) انباشته بود، در دلم گذشت كه اگر اين همه، گندم مىبود، همه را صدقه مىدادم و قحطى را بر مىانداختم.
پيامبر فرمودند: بر تو بشارت باد كه ساعتى پيش، فرشته وحى بر من نازل شد و گفت كه خداى تعالى صدقه تو پذيرفت و تو را چنان ثواب داد كه اگر تو آن همه گندم مىداشتى و به صدقه مىدادى، ثواب مىداد.
به نقل از حكايت پارسايان، رضا بابايى
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#تلنگر
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند
اگر خوب پیش می رود،ازش لذت ببر
و اگر بد پیش می رود،نگران نباش
برای همیشه دوام نخواهد داشت
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستانک
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است.
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است،لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید.
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
سوره واقعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱.mp3
11.67M
#سوره_واقعه
آرامش شبـــــ♡ـــانه
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈ره توشه زوار قسمت 9
❌به هیچ عنوان از دست ندین
🚩 زائر امام حسین چند نفر و چگونه افرادی رو میتونه شفاعت کنه؟!
✅با ارسال پست برای دوستان، شما هم سهیم باشید.
#رهتوشه_زوار
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
💚 دلت میخواهد وارد بهشتی شوی که مخصوص انبیاست؟! 😍
▪️امام صادق علیهالسلام:
🔸️خدا به زائر حسین علیهالسلام افتخار میکند
و فرشتگان مقرب و حاملان عرش بر او وارد میشوند (و به استقبال او میآیند)
تا آنجا که خدا به فرشتگان میگوید:
آیا زائران قبر حسین علیهالسلام را نمیبینید که به اشتیاق او و فاطمه دختر پیامبر به کربلا آمدهاند؟!
آگاه باشید!
به عزت و جلال و عظمتم سوگند!
احترام آنها را (بر خودم) واجب میکنم
و آنها را وارد بهشت خودم خواهم کرد،
همان بهشتی که برای اولیا و انبیا و فرستادگانم مهیا کردهام!
🔹️إِنَّ اللَّهَ لَيُبَاهِي بِزَائِرِ الْحُسَينِ وَ الْوَافِدُ يَفِدُهُ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ حَمَلَةُ عَرشِهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيَقُولُ لَهُمْ أَ مَا تَرَوْنَ زُوَّارَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ أَتَوْهُ شَوْقاً إِلَيْهِ وَ إِلَى فَاطِمَةَ بِنتِ رَسُولِ اللَّهِ أَمَا وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي لَأُوجِبَنَّ لَهُمْ كَرَامَتِي وَ لَأُدخِلَنَّهُمْ جَنَّتِيَ الَّتِي أَعْدَدتُهَا لِأَوْلِيَائِي وَ لِأَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي
📚كامل الزيارات، ص۱۴۳.
#امام_حسین_علیه_السلام
#زیارت_کربلا_به_نیت_فرج
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙مداحی فوق العاده امام زمانی مربوط به ایام اربعین حسن عطایی
👌خدا خیر کثیر به چنین مداح هایی بدهد که مبلغ امام زمانشان هستن به خصوص در ایام اربعین
#زیارت_کربلا_به_نیت_فرج
❌لطفا در حد توان نشر دهید
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈ره توشه زوار قسمت 10
❌ با وجود اینهمه یار، چرا ظهور نمی کنید؟
✅با ارسال پست برای دوستان، شما هم سهیم باشید.
#رهتوشه_زوار
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#اربعین
مردی روی دوش، مادرش را به کربلا میبرد و مردی با ماشین آخرین مدل، مادرش را به خانه سالمندان میبرد و جالب است که آن مرد به این مرد کربلایی میگوید عقب مانده و مرده پرست!
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
شبکه ی ضریح تو...
تلویزیون و آنتن نمی خواهد !
یک دل میخواهد و... یک سلام !
حتی از راه دور...
سلام آقای دلتنگی های من !
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #اربعین چگونه میتواند به حادثه باشکوه ظهور کمک کند!
#امام_زمان_عج
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستانک
🔹خانواده ای چادر نشین در بیابان زندگی میکردند.
روزی روباهی، خروسشان را خورد و آنها محزون شدند، پس از چند روز ، سگ آنها مُرد، باز آنها ناراحت شدند.
طولی نکشید که گرگی الاغ آنها را هم درید.
🔹روزی صبح از خواب بیدار شدند، دیدند همه ی چادر نشین های اطراف، اموالشان به غارت رفته و خودشان اسیر شده اند و در آن بیابان، تنها آنها سالم مانده اند، مرد دنیا دیده ای گفت: راز این اتفاق، این است که چادرنشینانِ دیگر، بخاطر سر و صدای سگ و خروس و الاغهایشان در سیاهیِ شب شناخته شده اند و به اسارت در آمده اند.
پس خیر ما در هلاک شدن سگ و خروس و الاغ بود.
☀️چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است، و خدا مى داند، و شما نمى دانید .
( بقره / 216 )
در تمام مشكلات و حوادث زندگی صبر پيشه كنیم و به خدا اعتماد کنیم.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan