✳️ روایتی از بی پولی #رضاخان در ایام تبعید
درروزهای آخر سلطنت پهلوی اول، که رضاشاه توسط متفقن تبعید و محکوم به اخراج از کشور شده بود به گوش درد عفونی شدیدی مبتلا شده بود و پزشک محلی در کرمان نیز دستور چند روز استراحت داده بود. ولی کنسول انگلیس در کرمان و ماموران انگلیسی که شاه سابق را همراهی می کردند اصرار می وزدیدند که رضاخان باید هرچه زودتر به بندرعباس عزیمت نماید. رضاشاه بشدت خشمگین شد و گفت «کجا بروم؟ من در جیبم حتی پنج ریال هم ندارم باید به من وقت بدهید، از پسرم پول خواسته ام و هر وقت پول رسید به بندرعباس خواهم رفت.» به او گفتن دولت انگلیس کلیه مخارج را خواهد پرداخت و بعد از دولت ایران وصول خواهد نمود. رضا پهلوی هنور نفهمیده بود که همانند دوران به قدرت رسیدن خود حاکم برسرنوشت خود نیست و می گفت قصد دارد چند هفته در بمبئی بماند و سپس با کشتی به امریکای جنوبی برود و در آنجا اقامت گزیند.
منبع: ریچادرا. استورات، در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، انتشارات معین،1370، ص 245
آدرس کانال ما در ایتا 👇👇👇
https://eitaa.com/cafetarikh
کافه تاریخ
✳️ اعتراض مردم کردستان به #مهندسی_انتخابات در ایام #پهلوی
استشهادنامه عده ای از رعایای کردستان مبنی بر شکایت از سوءاقدام نایب حسین خان معاون نظمیه در انتخابات کردستان بدلیل عدم ارائه اوراق تعرفه و ممانعت از شرکت در انتخابات افراد مخالف اسدالله خان کردستانی ، سالارسعید و سردارمکرم از طریق جلوگیری از ورود آنان به داخل حیاط انجمن
https://eitaa.com/cafetarikh
✳️ رفتار نواب صفوی در کانون خانواده
#شهید_نواب_صفوی فردی بود که رفتار او آیینه تمام نمایی از یک شخصیت مبارز و معتقد بود. فردی که همچنان که فکر می کرد می زیست و می توانست رفتار خود را در خانه و جامعه به شکلی درست تنظیم کند. او در محیط خانواده خود نیز فردی مثال زدنی بود:
«خانم رضوی در مورد خانوادگی و رفتار عمومی شهید نواب صفوی خاطرات جالبی دارد او می گوید: نواب هیچ گاه در زندگی شخصی و خانوادگی خشونت نداشت. در حالی که در مسائل و صحبت از شاه و دولت در نهایت عصبانیت و تندی صحبت می کرد، گاهی او را صدا می زدم برای کاری، او در نهایت ملاطفت سخن می گفت و چون از این تغییر ناگهانی اخلاق سوال می کردم می گفت: من که نباید عصبانیتم را بر سر شما خالی کنم! انسان نباید برای زن و فرزندش خشونت به خرج بدهد. او به من می گفت: کوچکت هستم، خادم تو هستم. خلاصه صفاتی که حضرت علی(ع) در نهج البلاغه برای مومن فرموده همه را در ایشان می دیدم....»1
1-محمد جواد حجتی کرمانی، آموزگار من نواب: چگونه با نواب صفوی آشنا شدم؟، تهران، اطلاعات، 1385، ص 60
https://eitaa.com/cafetarikh
✳️ مبارزات #آقا_نجفی با فرق ضاله
یکی از وظایف روحانیت اصیل مبارزه با هرگونه انحرافی است که ممکن است جامعه شیعی را مورد حمله و هجمه قرار دهد. از این روست که شخصیت های برجسته تشیع همیشه مبارزه با انحراف را که به نوعی مبارزه با استعمار نیز بود در صدر رسالت های خود می دادند:
«چرچیل (دبیر امور شرقی سفارت انگلیس) در گزارش خود به لندن در صدر مشروطه، با اشاره به ماجرای کشتار جمعی از فرق ضاله به دست مردم اصفهان در 1889-1890 م (1307 قمری)، حاج شیخ محمد تقی نجفی (آقا نجفی) را محرک این امر شمرده و می نویسد: پس از آن واقعه «به درخواست وزیر مختار اعلی حضرت پادشاه انگلیس وی به تهران فراخوانده شد، ولی این اقدام باعث افزایش شهرت و قدرت وی گردید و مدتی بعد با غرور و افتخار به اصفهان بازگشت.» پیدا است که سفارت انگلیس دلش برای پیروان مسلک باب و بهاء نسوخته بود، بلکه در آنان به چشم ستون پنجم خویش می نگریست که باید حمایت و تقویت می شدند تا در نخستین فرصت مطلوب به ایفای نقش مهم خویش در تضعیف باورها و شعائر دینی ملت ایران و ترور شخص و شخصیت رهبران مذهبی آن (روحانیت شیعه) بپردازند...»1
1-علی ابوالحسنی، شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1385، چاپ سوم، ص 185-186
https://eitaa.com/cafetarikh
تصویری دیده نشده و تاریخی از وزیر خارجه وقت #ترکیه در حرم مطهر امام رضا (ع)
آدرس کانال ما در ایتا 👇👇👇
https://eitaa.com/cafetarikh
👇 #کافه_تاریخ را به دوستانتان معرفی کنید👇
@cafetarikh
کافه تاریخ
✳️ دست و دلبازی #مظفرالدین_شاه از خزانه ملی
برداشتهای غیرقانونی از خزانه ملی و حاتم بخشی نسبت به نزدیکان و دوستان یکی از ویژگیهای مشترک شاهان #قاجار ی و پهلوی بود. در این سند رونوشت دست خطهای مظفرالدین شاه به مشیرالدوله صدراعظم مبنی بر دستور ثبت ملک اعطائی بلوک بابل کنار به مفتاح الدوله در دفتر اسناد و عدم دریافت وجه مرسوم از نامبرده و اعطای یکصد اشرفی با تصویب صدراعظم و برقراری مقرری مشاهده می شود.
https://eitaa.com/cafetarikh
✳️ اغتشاش در تهران در جریان #جنگ_جهانی_اول
ایران در جریان جنگ جهانی اول کشوری به شدت به هم ریخته بود. این مسئله را می توان با نفوذ گسترده آلمان، انگلیس، روسیه و عثمانی نشان داد. نفوذ این کشورها عملا سبب می شد تا وضعیت زندگی بر عموم ایرانیان سخت و دشوار شود:
«تهران فوق العاده مغشوش بود. خبر پیشرفت قوای عثمانی به فرماندهی صاحب منصبان آلمانی ساعت به ساعت به تهران می رسید و یک نوع اضطراب و نگرانی عجیب ایجاد می کرد. ماژور ابوالحسن خان پورزند که گفتیم همراه مهاجران بود، به نفع متحدین به همدان حمله کرد و قوای ساخلوی همدان که تحت فرماندهی سرهنگ جعفرقلی آقا بود تسلیم شدند. سفرای خارجی در تهران هر کدام به نفع کشور خود مشغول تبلیغات بودند. سفرای روس و انگلیس و فرانسه، احمدشاه و نایب السلطنه را تحت فشار گذاشته بودند که پایتخت را به اصفهان منتقل کند، و از سوی دیگر سفرای آلمان و اطریش و عثمانی می کوشیدند که شاه را از این خیال منصرف سازد. بالاخره مستوفی الممالک، رئیس دولت وقت، تصمیم خود را گرفت و بدین عنوان که ایران یک کشور بی طرف است، از انتقال پایتخت به اصفهان جلوگیری کرد.»1
1-صادق ادبی، سی سال با رضاشاه در قزاقخانه و قشون، به کوشش: خسرو معتضد، تهران، نشر البرز، 1385، ص 78-79
https://eitaa.com/cafetarikh
✳️ نابودی سه چهار جمعیت گیلان بر اثر طاعون
در زندگی سده های گذشته بیماری های همه گیر می توانست یک جامعه را به سوی نابودی ببرد. این مسئله سبب می شد تا امید به زندگی و سبک و سیاق زیستن شکلی متفاوت به خود بگیرد. به گونه ای که ممکن بود ناگهان شهری به خانه ارواح تبدیل شود. اتفاقی که در رشت افتاد و این شهر بخش عمده جمعیت خود را دویست سال پیش از دست داد:
«در سال های 1822 هنگامی که فریزر به این جا آمده بود، رشت شهری آباد و رو به رشد بود و او جمعیت رابین 60 هزار تا 80 هزار نفر تخمین زده بود. بازارهای وسیعش چیزی حدود ششصد باب مغازه داشت و همه چیز به شهری تجاری و پر رونق دلالت داشت. در سال های 1830-1831 طاعون وحشتناکی در گیلان شیوع پیدا کرد که سه چهارم جمعیت آن را نابود کرد و سبب کاهش جمعیت شهر شد. همه آنهایی که به کوه های مجاور فرار نکرده بودند نابود شدند و اگرچه سال بعد برخی از نجات یافتگان بازگشتند اما شمار آنها از یکصد نفر تجاوز نکرد. پس از آن رشت دوباره به عنوان یک شهر بازرگانی مطرح شد و به سرعت بر اهمیت و رونق افزوده گشت. این شهر در حال حاضر حدود 20 هزار نفر سکنه دارد و بازارهای آن دوباره محل تجارتی پر رونقی شده اند.»1
1-ویلیام ریچارد هولمز، سفرنامه ساحل خزر، ترجمه: شبنم حجتی سعیدی، رشت، فرهنگ ایلیا، 1390، ص 82
https://eitaa.com/cafetarikh
✳️ ماجرای ژنرال شدن آشپزهای شخصی #استالین!
سراسر تاریخ حاکی از آن است که جباران خودکامه و ستمگر همه مردمی بدخیال، شکاک و ترسو بودند و همواره درگرد خویش احساس توطئه و سوء قصد می کردند. اینان خود بغرنج ترین شویه های را برای حفظ جان خویش ابداع می نمودند و شگردهای فراوان به کار می بردند تا از این رهگذر به میزان صداقت و وفاداری اطرافیان خویش پی ببرند. این همان چیزی است که بیماری روانی احساس تعقیب نام دارد. استالین در میان ستمگران جهان تنها فرمانروای خودکامه و جباری بود که شبها نمی خوابید. او شبها یا کار می کرد و یا دوستان و یاران خویش را به میهمانی نزد خود فرا می خواند. استالین همواره ساعت چهار و پنج بامداد به خواب می رفت و حدود ساعت 11 و 12 روز از خواب بر می خاست. همه دستگاه عظیم حزب کمونیست و دولت در سراسر کشور نیز رژیم کار پیروی می کردند و زمان کار خود را با ساعات کار استالین انطباق می دادند. در جهان هیچ دستگاه حفاظتی به اندازه دستگاه حفاظتی استالین نسبت به ارباب و مخدوم خویش وفادار نبود از اینرو آشپزهای بی سواد او به درجه ژنرالی ارتقاء رتبه می یافتند و نگهبان شخصی وی به مقام وزارت می رسیدند. هرکس هم که با استالین قرار ملاقات داشت صرف نظر از مقام و درجه باید از سوی گارد محافظ استالین مورد بازجویی بدنی قرار می گرفتند.
منبع: ع. آوتور خانوف، اسرار مرگ استالین، ترجمه دکتر عنایت الله رضا، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1390، ص 197
https://eitaa.com/cafetarikh