eitaa logo
کافه تاریخ
292 دنبال‌کننده
162 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ عبدالحسین ، غلام حلقه به گوش چرایی ساخت کاخهای پهلوی اول در زمینهای مفت فرمانفرما عبدالحسین میرزا فرمانفرما در کودتای 1299 در زمره رجالی بود که به بند و زنجیر کشیده شد و در تمام دوران حکومت سید ضیاء در زندان به سر می برد. روزی که سید ضیاءالدین از ایران رفت و احمدشاه کلیه زندانیان سیاسی را در کاخ فرح آباد به حضور پذیرفت و نخست وزیری قوام السلطنه را به آنها مژده داد هر یک از رجال و معاریف در حضور شاه سخنی گفتند. عین الدوله و سپهسالار تنکابنی و فرمانفرما از سخنگویان آن جمع بودند. فرمانفرما سخن خود را با تجلیل از سردار سپه آغاز کرد و شمه ای از صفات عالیه و وطن پرستی او را ستود. وی از قدیم با رضاخان دوستی و آشنایی داشت. زمانی هم که والی کرمانشاهان بود رضاخان جزء محافظین منزل والی بود و در دستگاه فرمانفرما رفت و آمدی داشت. وی بعد از رهایی از زندان روابط خود را با سردار سپه حفظ کرد و جزء محارم او شد. کاخهایی که رضاخان درست می کرد همه زمینهای آن متعلق به فرمانفرما و فرزندانش بود. باقر عاقلی، نصرت الدوله فیروز، از رویای پادشاهی تا زندان شاهی، تهران، نشر نامک، 1373، ص 28 👇 را به دوستانتان معرفی کنید👇 www.cafetarikh.com @cafetarikh
✳️ شهادت درباره رابطه با پس از کودتای سوم اسفند و تمرکز قدرت در دست سید ضیا و رضا میرپنج شرایط به گونه ای رقم خورد که پس از چندی رضا خان از کسوت نظامی گری به تخت پادشاهی نشست. درباره رابطه او با بریتانیا و نقش انگلیس در تثبیت پایه های حکومت پهلوی اول مطالب متنوعی مطرح شده است. دکتر مصدق با تصدیق رابطه مستحکم رضا خان با در این باره می گوید: « . . . خاطر دارم سردار سپه رئیس الوزرای وقت در منزل من و در حضور مرحوم مشیرالدوله و مستوفی الممالک و دولت آبادی و مخبرالسلطنه و تقی زاده و علا اظهار داشت که مرا انگلیس آورد و ندانست که با کی سر و کار پیدا کرد. آن وقت نمی شد در این باب حرفی زد ولی روزگار آن را تکذیب کرد و به خوبی معلوم شد همان کسی که او را آورد چون دیگر مفید نبود او را برد» منبع: به نقل از مذاکرات مجلس شورای ملی، کتاب سیاست موازنه منفی، جلد اول صفحه 34 👇 را به دوستانتان معرفی کنید👇 www.cafetarikh.com @cafetarikh
✳️ وقتی چشم طمع با مرگش هم سیر نمی شود! در این سند، فهرست بلند بالایی از هدایای ارسالی به دفتر اموال منقول اداره آرامگاه رضاشاه مشاهده میشود. رضاخان پادشاه معزول، در ژوهانسبورگ آخرین ماههای زندگی خود را با اندوه و تلخکامی سپری کرد و با بیماری قلبی که عارض او شده بود بالاخره در 4 مرداد ماه 1323 درگذشت. تصمیم گرفته شد جنازه وی مومیایی شود و به جای ایران به مصر انتقال یابد. بدین ترتیب جنازه وی مدتی در خاک مصر به صورت امانت نگهداری شد و در اردیبهشت 1329 به تهران انتقال یافت و در مقبره‌ای که در جوار حضرت عبدالعظیم شهرری احداث گردیده بود دفن شد. 👇 را به دوستانتان معرفی کنید👇 www.cafetarikh.com @cafetarikh
✳️ روایتی از بی پولی در ایام تبعید درروزهای آخر سلطنت پهلوی اول، که رضاشاه توسط متفقن تبعید و محکوم به اخراج از کشور شده بود به گوش درد عفونی شدیدی مبتلا شده بود و پزشک محلی در کرمان نیز دستور چند روز استراحت داده بود. ولی کنسول انگلیس در کرمان و ماموران انگلیسی که شاه سابق را همراهی می کردند اصرار می وزدیدند که رضاخان باید هرچه زودتر به بندرعباس عزیمت نماید. رضاشاه بشدت خشمگین شد و گفت «کجا بروم؟ من در جیبم حتی پنج ریال هم ندارم باید به من وقت بدهید، از پسرم پول خواسته ام و هر وقت پول رسید به بندرعباس خواهم رفت.» به او گفتن دولت انگلیس کلیه مخارج را خواهد پرداخت و بعد از دولت ایران وصول خواهد نمود. رضا پهلوی هنور نفهمیده بود که همانند دوران به قدرت رسیدن خود حاکم برسرنوشت خود نیست و می گفت قصد دارد چند هفته در بمبئی بماند و سپس با کشتی به امریکای جنوبی برود و در آنجا اقامت گزیند. منبع: ریچادرا. استورات، در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، انتشارات معین،1370، ص 245 آدرس کانال ما در ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/cafetarikh
✳️ شاه به اندازۀ یک سگ‌ هم‌ برای‌ سپهبدش ارزش قائل نیست! مانند پایه اصلی قدرت خود را بر ارتش گذارد و همان رویه پدرش را انتخاب نمود. فرماندهی کل قوا شاید مهم ترین شغل او محسوب می شد. اما در عین اینکه محمدرضاشاه قدرت خود را از ارتش میگرفت و خود را بزرگ ارتشتاران لقب میداد،همواره سعی می نمود با تحقیر افسران و امرای ارتش، روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را از آنها بگیرد. از اینرو رفتارش بـا نـظامیان خـاص بود‌،به‌ آنان اهمیتی‌ نمی‌داد‌ و آنان‌ را مثل پیشخدمت و نوکرخود می‌دانست. محمدرضا پهلوی کمترین توجهی به نظامیان نداشت مثل اینکه اصـلا وجود ندارند. در این خصوص احسان نراقی خاطره جالبی را روایت می نماید:« در زندان که‌ بودم‌ با سپهبد نجیمی نائینی آشنا‌ شدم‌.ایشان‌ تـعریف می‌کرد که‌ من‌ بـا درجۀ سـپهبدی افسر کشیک‌ کاخ‌ بودم.روزی شاه درحالی‌که خودش پشت ماشین نشسته بود وارد کاخ شد. من تا جلو‌ پله‌ها‌ به استقبالش رفتم؛در ماشین را‌ باز‌ کردم،همین‌ که‌ بیرون‌ آمد سگ معروف دانماریک‌ او به طـرفش دوید و شروع به لیسیدن پایش کرد. شاه دقیقه‌ای نشست و او را نوازش کرد‌ و سپس‌ برخاست و رفت، در تمام این مدت حتی‌ یک‌ نگاه‌ هم‌ به‌ من نکرد. شب‌ که‌ به خانه آمدم خود گفتم مرگ ازایـن زنـدگی بهتر است که شاه به اندازۀ یک سگ‌ هم‌ برای‌ سپهبدش ارزش قائل نیست.» منبع: «گفتگو و خاطرات: ساختار ارتش و ساواک و ناکار آمدی رژیم پهلوی از زبان دکتر احسان نراقی»، مجله تاریخ معاصر ایران ، زمستان 1381 ، شماره 24 ، ص230 👇 را به دوستانتان معرفی کنید👇 www.cafetarikh.com @cafetarikh
‍ ✳️ گاف رضاخان در ماجرای جمهوری خواهی پیش از آنکه به فکر تغییر سلطنت در ایران بیفتند، کوشیدند راهکارهای دیگر را برای انحلال قاجاریه امتحان کنند و طبیعتا بهترین راهکار ممکن، اعلام جمهوری در ایران بود. برای اینکار اذهان مردم می بایست اماده و مهیا می شد. امری که شکست خورد. روایت سفیر ترکیه در ایران از این شکست: اعلام با 21 مارس سال گذشته یعنی 21 مارس مصادف بود. رضاخان در اثنای اعلام جمهوریت تعهد کرده بود طرفدرانش در مجلس از عهده کار برمی آیند. از این رو در ترتیب آن چنان که باید دقت و بصیرت به خرج نداد. او به منظور آماده کردن اذهان مردم جلساتی ترتیب داده بود... میدان مجلس چراغانی و با پارچه های قرمز تزئین شده بود. سربازان سوار بر اتومبیل سراسر شهر را زیر پا گذاشتند. بعضی از روزنامه ها به رنگ قرمز چاپ شدند. شعار «جمهوری آری، قاجار نه» در همه جا سرداده شده بود. مسئله به صورت لایحه برای مذاکره در مجلس نیز مطرح شد. اما سرعت عمل لازم و بصیرت لازم در این کار وجود نداشت. به گونه ای که طرفداران شاه با کوشش فراوان اذهان مردم را در جهت خواست خود آماده کردند. روس ها هم مخالف جمهوری بودند. زیرا اعتراف باید کرد که روس ها همواره در صدد قطع نفوذ انگلیس در ایران بوده اند.   1-ممدوح شوکت بیگ، خاطرات تهران: یادداشت های سفیر ترکیه از ماجرای تغییر سلطنت، آبان- بهمن 1304، ترجمه: حسن اسدی، تهران، پردیس دانش، 1390، ص 57-58 آدرس کانال ما در ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/cafetarikh
❇️ نصیحت به فرزندش در دفاع از ملت و کشور در جریان اشغال ایران توسط متفقین در ، خبر نزدیک شدن قوای انگلیسی و با تلفن به اطلاع در کاخ سلطنتی رسید. رضاشاه با این اعتقاد که برای سرنگونی او می آیند نخست وزیر را به کاخ احضار نمود، محمدعلی فروغی با دقت پیش نویس استعفانامه را نوشت و به شاه داد، شاهی که در اثر فشارهای مستمر و زخم معده دردناکی که قیافه اش را بیش از 63 سال نشان می داد. چشمان رضاشاه به رنگ خون درآمده بود. در کاخ سلطنتی رضا شاه برای آخرین بار با پسرش محمدرضا پهلوی گفتگو کرد و از وی پرسید «آیا میتوانی تاج و تخت را حفظ کنی؟» محمدرضا ساکت ماند. رضاشاه در ادامه سخنان خود گفت «من در حفظ تاج و تخت سلطنت کوتاهی نکردم ولی نیروهایی قوی تر از من مرا شکست دادند. من سلطنت را برای تو حفظ کردم آیا قادر هستی آن را حفظ کنی؟» ولیعهد سرش را به عنوان تصدیق تکان داد و رضاشاه این نصحیت را به او نمود. «مواظب باش پسرم، مقاومت نکن ما و همه دنیا با طوفانی روبرو شده ایم که عظیم تر از هریک از ماست، سرت را خم کن و بگذار طوفان بگذرد.» رضاخان سپس درحالی که به سوی درب خروجی می رفت گفت «سعی کن پسردار شوی» و به سوی اتومبیل رولزرویس آماده حرکت گام برداشت. اندکی بعد از ساعت 7 بامداد رضاخان در راه اصفهان بود. منبع:ریچادرا. استورات، در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، انتشارات معین،1370، صص239-238 👇 را به دوستانتان معرفی کنید👇 www.cafetarikh.com @cafetarikh
✳️ ائئلاف مطبوعاتی تجددگرایان در یکی از سنگرهای نخبگان سیاسی که‌ در‌ روی‌ کار آمدن نقش به‌سزایی داشتند، مطبوعات بود. از نگاه‌ تجددگرایان‌، رضا خان مرد عمل و مظهر اقتدار و صلابت، نظامی خشن، میهن‌دوست و عاشق اصلاحات بود.البـته ضـعف عمده‌اش‌ بی‌سوادی‌، ناآشنایی‌ با تمدن غرب، عدم تسلط بر زبان‌های خارجی و فقدان نقشه و برنامه‌ای مدوّن‌ برای‌ نوسازی‌ ایران بود که پیوند وی با تـجدیدگرایان را ضـروری می‌ساخت. بنیان‌های‌ فکری‌ انـدیشه‌ تـجدیدطلبی، متأثر از نگرش‌های مجله کاوه بود و گردانندگان آن، پیشتازان اصلاحات و نوسازی غربگرایانه در‌ ایران‌ شمرده می‌شدند. سید حسن تقی‌زاده، کاظم‌زاده، محمد علی جمال‌زاده، محمد قزوینی و ابراهیم پورداوود‌، از‌ راه بررسی انتقادی ارزش‌ها، مواریث اجتماعی- دینی باورهای ملی و اندیشه‌های رایج در کشور، به طرح‌ لزوم‌ اتحاد و یکپارچگی ملی، ناسیونالیسم ایرانی، حفظ تمامیت ارضی و نوسازی کشور پرداخته و در این‌ راه‌، به‌ انتشار مقالات تحقیقی درباره گذشته تاریخی، ادبی و میراث علمی ایرانیان پرداختند. بیشتر نویسندگان و گردانندگان این‌ نشریات‌ و در رأس آنها ، به‌عنوان معماران فکری و سیاسی در خدمت رضا خان‌ قرار‌ گرفتند‌ و فرآیند نوسازی و شبه مدرنیسم ایران را سرعت بخشیدند. مجله کاوه در تحکیم پایه‌های فـکری و تـجددگرایی‌ دورۀ‌ 1307‌-1302 نقش مـستقیم و آشکار داشت. منبع:ملایی‌توانی،علیرضا، مشروطه و جمهوری،تهران،نشر گسترده،1381، صص 159-160 www.cafetarikh.com @cafetarikh
تلگراف علی اکبر افشار به مبنی بر اعلام خروج جنازه رابرت ایمبری از خاک ایران www.cafetarikh.com @cafetarikh
✳️ چشم ملل شرق به و برای ترکیه یک الگو بود. او بسیار مقلد راهی بود که آتاتورک پیموده بود. از همین رو بود که برای سفیر ترکیه در ایران احترام بسیاری قائل بود و او را در صدر مجالس می نشاند. با او در ارتباط بود و حتی مخفیانه با او دیدار می کرد: ملاقات من با رضاخان راس ساعت 3 انجام گرفت. رضاخان مرا بی آنکه در انتظار نگه دارد به حضور پذیرفت. از همان آغاز به ترکی سخن گفت. اظهار داشت که از مدتها پیش منتظر ملاقات با من بوده است. حال عصمت پاشا رئیس جمهورمان را جویا شد. من هم گفتم رئیس جمهور ما به شما سلام دارند. رضاخان گفت به وقتش در همه مسائل از او کمک خواهم گرفت و از محبت و توجه فوق العاده خود به او سخن گفت. من هم در جواب از صمیمیت و علاقه رئیس جمهورمان سخن گفتم. رضاخان با این جمله که «من در چشم ایشان اما ایشان در قلب من جای دارند» اظهار محبت کرد. در جواب گفتم من دوستی و محبت میان دو طرف را برای تمام ملل شرق به مثابه بشارتی بزرگ می بینم. در جواب پس از اظهار اطلاع از سرگذشت من در باکو گفت «اینک چشم تمام ملل شرق به دنبال من و جناب مصطفی کمال پاشا است.» 1-ممدوح شوکت بیگ، خاطرات تهران: یادداشت های سفیر ترکیه از ماجرای تغییر سلطنت، آبان- بهمن 1304، ترجمه: حسن اسدی، تهران، پردیس دانش، 1390، ص 37 www.cafetarikh.com @cafetarikh
✳️ وساطت نبود، این ازدواج سر نمی گرفت! سپهبد با معرفى رضاشاه به خانواده آقاى حسین پیرنیا مؤتمن الملک مراجعه کرد و خدیجه خانم - دختر آقاى مؤتمن الملک - را خواستگارى کرد. او در این زمان مانند چند تن دیگر از امیران قشون ژنرال آجودان رضاشاه هم شده بود و واکسیل آن را از شانه مىآویخت. حسین پیرنیا از رجال سیاسى سرشناس قاجاریه بود که بارها نماینده مجلس و رئیس مجلس شده بود. او و برادرش حسن مشیرالدوله پیرنیا تحصیلات خود را در اروپا گذرانده و از جوانى به مشاغل مهم سفارت و وزارت منصوب شده بودند. اگر نفوذ و قدرت رضاشاه و وابستگى زاهدى به او نبود، بعید به نظر مىآمد مؤتمن الملک پیرنیا، سرتیپ فضل الله خان را که چندان سابقه خوشى نیز در مسائل اخلاقى نداشت و معروف بود ده‌ها معشوقه دارد، به دامادى خود برگزیند. اما بالاخره فضل الله خان زاهدى موفق شد با دختر آقاى پیرنیا ازدواج کند. حاصل این ازدواج سه فرزند بود که یکى از آنها در سانحه هوایى درگذشت و اردشیر زاهدى و هما زاهدى فرزندان دوم و سوم فضل الله زاهدى و خدیجه پیرنیا بودند. این ازدواج در سال 1306 / 1927 روى داد و بر موقعیت و نفوذ و ثروت شخصى فضل الله زاهدى افزود. زاهدى پس از ازدواج همسرش را با خود به گیلان مقر فرماندهى اش برد و یکى دو سال در آنجا به سر بردند. اما ناگهان به دلیل گزارش اخبار بی بندوباریهای زاهدی و در نتیجه نارضایتی عموم از این امر، باعث شد که رضاشاه خود به گیلان عزیمت کرد و زاهدى را از فرماندهى تیپ مستقل شمال خلع کرده، به تهران آورد. منبع:خسرو معتضد، سپهبد زاهدی: سیمای بدون روتوش، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1394، ص 64 cafetarikh.com @cafetarikh
✳️ #عبدالرضا_پهلوی و همسرش پری سیما زند در حال شکار عبدالرضا پهلوی (۱۳۰۳ - ۱۳۸۳) هفتمین فرزند و چهارمین پسر #رضاشاه پهلوی و نخستین فرزند وی از #عصمت_دولتشاهی بود. عبدالرضا پهلوی درمهرماه ۱۳۰۳ به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و مقدمات نظام را در تهران سپری کرد. سپس به همراه برادرش محمدرضا برای تحصیل به مدرسه «انستیتو لو روزه» سوییس فرستاده شد. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۵ وارد مدرسه نظام و دانشکده افسری شد. او پس از برکناری و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ #رضاخان در سال ۱۳۲۳ برای ادامه تحصیل در رشته اقتصاد در دانشگاه هاروارد به آمریکا رفت. او پس از اتمام تحصیلات در سال ۱۳۲۶ به ایران بازگشت و علی‌رغم داشتن تحصیلات عالیه در رشته اقتصاد تنها سمت تشریفاتی ریاست افتخاری برنامه هفت ساله دولت به او سپرده شد. نامبرده در سال ۱۳۲۹ با پری‌سیما زند دختر ابراهیم زند (وزیر و استاندار دوره پهلوی) ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند به نام‌های کامیار و سروناز پهلوی شد. دوستان نزدیک شاهپور عبدالرضا ابوالقاسم امینی مجدی و منوچهر ریاحی بودند. او به دلیل مسایل خانوادگی و شخصی و اختلاف همسرش پری سیما زند با محمدرضا شاه پهلوی از دربار دوری می‌جست و بیشتر خود را صرف شکار و تاکسیدرمی حیوانات و کشاورزی مکانیزه و رسیدگی به زمین‌های کشاورزی ۳۷۰۰ هکتاری خود در دشت ناز ساری می‌کرد. عبدالرضا پهلوی همچنین چندین دوره ریاست مجمع جهانی حفاظت از حیات وحش را به عهده گرفت. #شرح_عکس : عبدالرضا پهلوی و همسرش پری سیما زند هنگام شکار حیوانات مختلف در یک کشور آفریقایی cafetarikh.com @cafetarikh
✳️ اخباری مخوف از دیکتاتوری #رضاخان پس از #اشغال_ایران توسط #متفقین در شهریور 1320 و تبعید رضا خان درباره قتل های صورت گرفته در دوران زمامداری دیکتاتور اخبار متنوعی منتشر شد که برخی از آنها حکایت از جنایتهای مهلکی دارد که جز در زندانهای مخوف استالین نمی توان نمونه های آن را یافت. در یکی از اخبار مربوط به این موضوع که در 12 دی ماه سال 1320 شمسی در «ستاره هفتگی» منتشر شده بود می خوانیم: «چندی قبل در عمارتی که تا سه ماه پیش در اجاره بهداری شهربانی در خیابان سوم اسفند بود بقایایی از اسکلت انسانی که مربوط به سه نفر می باشد در یکی از باغچه ها پیدا کردند. این بقایای استخوانهای که بوده است؟ چرا در آنجا چنین چیزی پیدا گردید؟ مگر بهداری شهربانی در عین حال قبرستان مجرمین هم بوده است؟ آیا این بقایای استخوانهای فرخی و امثال اوست که در آن محل نابودشان می کردند و برای اختفای جنایات در باغچه دفن می نمودند؟» cafetarikh.com @cafetarikh