✳️ شاه به اندازۀ یک سگ هم برای سپهبدش ارزش قائل نیست!
#محمدرضا_شاه مانند #رضاخان پایه اصلی قدرت خود را بر ارتش گذارد و همان رویه پدرش را انتخاب نمود. فرماندهی کل قوا شاید مهم ترین شغل او محسوب می شد. اما در عین اینکه محمدرضاشاه قدرت خود را از ارتش میگرفت و خود را بزرگ ارتشتاران لقب میداد،همواره سعی می نمود با تحقیر افسران و امرای ارتش، روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را از آنها بگیرد. از اینرو رفتارش بـا نـظامیان خـاص بود،به آنان اهمیتی نمیداد و آنان را مثل پیشخدمت و نوکرخود میدانست. محمدرضا پهلوی کمترین توجهی به نظامیان نداشت مثل اینکه اصـلا وجود ندارند. در این خصوص احسان نراقی خاطره جالبی را روایت می نماید:« در زندان که بودم با سپهبد نجیمی نائینی آشنا شدم.ایشان تـعریف میکرد که من بـا درجۀ سـپهبدی افسر کشیک کاخ بودم.روزی شاه درحالیکه خودش پشت ماشین نشسته بود وارد کاخ شد. من تا جلو پلهها به استقبالش رفتم؛در ماشین را باز کردم،همین که بیرون آمد سگ معروف دانماریک او به طـرفش دوید و شروع به لیسیدن پایش کرد. شاه دقیقهای نشست و او را نوازش کرد و سپس برخاست و رفت، در تمام این مدت حتی یک نگاه هم به من نکرد. شب که به خانه آمدم خود گفتم مرگ ازایـن زنـدگی بهتر است که شاه به اندازۀ یک سگ هم برای سپهبدش ارزش قائل نیست.»
منبع: «گفتگو و خاطرات: ساختار ارتش و ساواک و ناکار آمدی رژیم پهلوی از زبان دکتر احسان نراقی»، مجله تاریخ معاصر ایران ، زمستان 1381 ، شماره 24 ، ص230
👇 #کافه_تاریخ را به دوستانتان معرفی کنید👇
www.cafetarikh.com
@cafetarikh
✳️ #محمدرضا_شاه در جایگاه اسب شرط بندی امریکاییها!
تصویری که #اسدالله_عـلم از #محمدرضا_پهلوی در یادداشت های خود نشان می دهد، دقیقا همان یـک نفری است که جز او، کس دیگری در کشور منشأ اثر نیست ؛ نه مجلس ، نه دولت و نه هیچ چیز دیگری قدرتی نـدارند. عـلم ضـمن بیان گفتگوی خصوصی خود و شـاه بـه نـکتـه مهمـی در ایـن مورد اشاره کـرده اسـت :
امـروز بـه مـن فرمودنـد، کـسی چـه مـی دانـد؟ اگـر موفقیت های من نبود (و نمی خواهم خودستایی کـنم ، فـقط بـه تو می گـویم )، نـه تنهـا از خـانواده #پهلوی و تـمام زحـمات و مشقات پدر من اسمی نبود... و من اینجا باید به تو بگویم که آن قـدر امریکایی ها و انگلیسی ها با من [دودوزه ] بـازی کـردند کـه صدمه این کار هزاران بار عظـیم تـر از حمله مستقیم شوروی بـه من بود. این ها به خیال خودشان روی چند اسب شرط بندی می کننـد و با این اطلاع ناقص آن ها از کشور، بـخصوص از امـریکایی هـا، کشنده است ». نشانه شناسی تحولات آینده حکومت پهلوی به ویژه در سالهای دهه 1350 نشان داد که شاه در این گفتگو اعتراف بزرگی کرده است ؛ چـون در آینـده ای نه چندان دور برای نزدیکـی بـه آمریکایی ها او می خواهد همان اسب موردنظر آن ها باشد.
منبع: گفتگوهای من با شاه: خاطرات محرمانۀ امیر اسد اللّه علم،گـروه مترجمان، تهران، انتشارات طرح نو،1371،ص ٢٥٦-٢٥٥
www.cafetarikh.com
@cafetarikh
✳️ مشاوری از جنس #اشرف برای #محمدرضا_شاه
مشاوران فکری شاه از نظر تعداد بسیار اندک بودند و این خود نشانهای از دیکتاتوری وی و عدم بهرهگیری از آرا مردم در تصمیمات مهم کشور بود. اشرف یکی از معدود مشاوران شاه بود که نفوذ و دخالت فراوانی در بسیاری از مسائل کشور داشت و به یکی از بازیگران مهم سیاسی کشور در دوران پهلوی دوم تبدیل شده بود: «مشاوران شاه اسداله علم، اشرف پهلوی، اردشیر زاهدی، فرح پهلوی، از زمره مشاوران اصلی شاه و از منابع قدرت او محسوب میشدند. اشرف، گذشته از پیوند خانوادگی، از یاران وفادار شاه بود و در همه بحرانهای دوران سلطنت شاه برخلاف دیگر برادران و خواهران، به یاری او شتافت. کوچک اندام، ظریف، با موهای سیاه، که از زیبائی بهره چندانی نداشت، ولی بسیار جسور و بیپروا بود و این جسارت را در عاشق پیشگی به حد ابتذال کشانید و در میان درباریان به فساد اخلاق شهرت یافت. وی با چنین خصوصیاتی، به یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران تبدیل گردید. اشرف نه تنها در امور مملکت و عزل و نصب مقامات مهم سیاسی مداخله میکرد، بلکه اعضای خاندان سلطنت و حتی همسران شاه از مداخلات او در امان نبودند.»1
1-غلامرضا نجاتی، تهاجم، مروری بر پاسخ به تاریخ و نقدی بر ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، انتشارات رسا، 1372، صص 40- 41
cafetarikh.com
@cafetarikh
✳️هنگ گارد چگونه شکل گرفت؟
#محمدرضا_شاه برای حفاظت از خود، یک گارد ویژه تشکیل داد که دارای تشکیلات گستردهای بود. این گارد از تشکیلات و مزایای مالی بسیاری برخوردار بود و با هزینه بالایی اداره میشد: «محوی نگهبانی مدام یک گروهان را، که برای افراد خسته کننده بود، صحیح ندانست و لذا با تصویب محمدرضا سه گروهان را به کار گرفت، که هر روز یک گروهان نگهبانی میداد. بدین ترتیب، یک گردان مأمور حفاظت محمدرضا شد که نام آن را «گردان گارد» نهادند و با محاسبه عوامل پشتیبانی حدود ۳۵۰ نفر را در بر میگرفت. این «گارد» از تابعیت دو لشکر نیز مستقل شد و مستقیما تحت امر محمدرضا قرار گرفت و محل اسکان آن باغشاه بود. باز در زمان محوی (که سرتیپ شده بود) او یک گردان را کافی ندانست و با تصویب محمدرضا آن را به «هنگ گارد» تبدیل کرد، که شامل سه گردان به اضافه یک گروهان تانک میشد، ولی سربازان آن همه وظیفه بودند. این هنگ گارد به سازمان ارتش اضافه شد و هزینه آن به اضافه پاداشها و مخارج قابل ملاحظه فوقالعاده به هزینه ارتش افزوده گردید.»1
1-حسین #فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 135
cafetarikh.com
@cafetarikh