eitaa logo
کانون اندیشه جوان
309 دنبال‌کننده
856 عکس
430 ویدیو
1 فایل
کانون اندیشه جوان پنجره‌ای به دنیای اندیشه www.canoon.org صفحه اینستاگرام: Http://Instagram.com/canoon_org ارتباط با ما: @canoonandishehjavan
مشاهده در ایتا
دانلود
42.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰حکایت قانون ما 🔶یکی از تحولات ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تحولات قانونی و حقوقی بوده است. روشنفکران و روحانیون دوران مشروطه چه تصویری از قانون و قانون خواهی در ذهن داشته‌اند؟ 🔷آیا قشر روشنفکر و علمای مشروطیت مفهوم قانون را از اندیشه‌های غرب اقتباس کرده‌اند؟ 💢در این میان، تاثیر انقلاب اسلامی بر نظام حقوقی چه بود و آیا می توان گفت فقه در نظام حقوقی پسا انقلاب برجسته شده است؟ 📌@canoon_org
🔶خداگرایی طبیعی بدیل خداگرایی وحیانی یا توحیدی است؛ به این معنا که گاه انسان، مستقل از هر گونه الهامات و اشراقات نوری، در اثر تجربه معنوی که خود به دست آورده، به خداگرایی نایل می گردد. این نوع خداگرایی نتیجه طبیعی تجربه دینی فرد است. در مقابل، خداگرایی وحیانی در اثر قرار گرفتن انسان در پرتو الهامات و اشراقاتی است که از سرچشمه وحی ناشی می شود؛ یعنی ایمان به خداوند سبحان از طریق مواجهه با سخن یا وحی الهی به دست می آید. 🔷میان این دو نوع خداگرایی، تفاوت های اساسی وجود دارد. در مسیر خداگرایی طبیعی ممکن است انسان هیچگاه با سخن خدا مواجه نشود. به علاوه ممکن است که خدای وحیانی همان خدای طبیعی نباشد. در این صورت، ممکن است میان این دو نوع از خداگرایی، منازعه و درگیری اتفاق بیفتد و هر یک دیگری را مورد اتهام قرار دهد. چنانکه خداگرایی طبیعی از دین علیه ایمان سخن می گوید و خداگرایی وحیانی از ایمان علیه دین. بدیهی است که خداگرایی طبیعی وقتی حقانیت دارد که هیچ تعارضی با خداگرایی وحیانی نداشته باشد. بنابراین، هرگونه معرفت شناسی مدرن درباره فقه اسلامی، خود به خود به سمت خداگرایی طبیعی سوق پیدا می کند؛ زیرا در معرفت شناسی های مدرن، متن به حاشیه رفته و برداشت مستقل مفسر، به جای آن می نشیند. با به حاشیه رفتن متن، مفسر، به تدریج از الهام گیری از متن وحیانی (متون فقهی) محروم می گردد و مستقل از سرچشمه وحی به باوری از خداوند می رسد که از متن توحیدی استخراج نشده است؛ یعنی به خداگرایی طبیعی می رسد. 📖کتاب نوشته ی 📌@canoon_org
🔶 تمامی ایدئولوژی های مدرن با گزارۀ پایۀ «انسانگرایی» بنیادگذاری شده اند. انسان گرایی انسان محوری یا اومانیسم مفهوم جدیدی است که انسان مدرن به منظور پایه ریزی تفکرات دانش سیاسی و اجتماعی خود برگزیده است. مطابق این برداشت عالمی فراتر از دنیایی که انسان در آن زندگی می کند انکار می شود یا به شدت مورد تردید قرار می گیرد در این جهان نیز تنها موجود فعال مايشا همانا انسان است زیرا تنها او است که می تواند سوژه یا فاعل شناسایی بشود. 🔷 از این رو، قدرت تصرف در امور عینی (ابژکتیویته) و امور ذهنی (سوبژکتیویته) را دارد. انسان مدرن با فرض این که جهانی فراتر از این دنیا برای زیستن وجود ندارد، در تکاپوی ساخت دنیای جدیدی (مدرن) بر مبنای اصالت انسان یا انسان محوری بر می آید. شالوده دنیای جدید انسانگرا را (ایدئولوژی) طرح ریزی می کند. زیرا دنیای جدید تنها به نیروی عقلانیت بشر قابلیت تحقق پیدا می کند و فاعل شناسایی و سوژه هم قبل از انجام هرگونه مهندسی اجتماعی شروع به ایده پردازی نموده تا از آن ایده برای مهندسی اجتماعی (ساخت جهان مدرن) الهام بگیرد بدین ترتیب پای ایدئولوژی در دنیای جدید به میان می آید. 🔻انسان مدرن ایدئولوژی های سیاسی را با همان گزارۀ پایۀ( انسانگرایی) پدید می آورد تا منبعی معرفت را برای مهندسی اجتماعی باشند. حال، دموکراسی یکی از آن ایدئولوژی های سیاسی مدرنی است که توسط انسان مدرن با معنا و مفهوم جدیدی بازخوانی و احیا شده است. مفهوم حکومت مردم یا دموکراسی در نظام معنایی جدید ایدئولوژیکی شده است. یعنی به ایده یا عنصر ذهنی الهام بخش تبدیل شده که بنیاد آن بر انسانگرایی است. دموکراسی در مفهوم جدید خود هیچ ارتباطی با دنیای عینی که یکی از موجودات آن مردم است ندارد مردم سالاری جدید از همان ایده ذهنی خود الهام می گیرد و به مردم عینی ساکن در کوچه و بازار کاری ندارد. 🔺مردم عینی انسانهای گوشت و خوندار کاملاً متکثر است و همۀ آنان انسانگرا نیستند کسانی از آنها به آدمیان و می ورزند و افرادی شرارت می کنند؛ برخی دیو خویند و برخی فرشته خو؛ عده ای بر پایه ایمان به خداوند عمل می کنند و تعدادی بر پایه کفر و الحاد زندگی می کنند؛ اشخاصی اهل ظلم و ستم هستند و برخی دیگر اهل آزادگی و کرامت انسانی می باشند. 🔘 بنابراین، مردم عینی لزوماً بر پایه انسان گرایی، رفتار فردی و جمعی خود را تنظیم نمیکنند. آری! از مردم ذهنی (سوبژکتیو) چنین توقعی میتوان داشت زیرا آنان بر پایه ایده ای تصویر شده اند که انسانگرایی آنان است. بدین ترتیب می توان گفت که دموکراسی در مفهوم جدیدش بدون التزام به انسانگرایی ممکن نیست اما دموکراسی به مثابه شیوه حکومتی چطور؟ آیا رویکرد دوم دموکراسی نیز ملتزم به انسانگرایی است؟ پاسخ این پرسش کاملاً روشن است. ◻️ باید ملاحظه کرد که دموکراسی شیوه حکومت داری چه نوع حکومتی است. اگر شیوه حکومتی دولتهای مدرن ایدئولوژیک باشد. طبعاً بدون التزام به انسانگرایی : پذیرفته نمی شود شدن دموکراسی دقیقاً به همین معنا است یعنی: شيوه حکومتی که مبنای انسان گرایانه پیدا کرده است. اما اگر دموکراسی شیوه حکومتی در نظام سیاسی اسلام باشد، بدون التزام به انسان گرایی ممکن می باشد. 💢لیکن به این نکته مهم میتوان اشاره کرد که به مثابه شیوهٔ حکومتی در نظام سیاسی معطوف به مردم عینی و در خدمت آن است، نه خدمت گزار و معطوف به مردم ذهنی که معلوم نیست ارزش واقعی آن تا چه اندازه می باشد خدای اسلام، خالق مردم عینی گوشت و استخوان دار است نه خالق مردم ذهنی شریعتی هم که از سوی خداوند سبحان نازل شده برای تنظیم نظام معیشتی و اخروی همین مردم عینی است شریعت اسلامی معطوف به مردم ساخته و پرداخته ذهن بشری نیست. 📖کتاب به کوشش 📌@canoon_org
🔶 همواره وام گیری های فکری از سوی وام دهنده بدون بهره نیست. این وضعیت در دو حالت ممکن است پیش آید؛ حالت اول آن جایی است که وام گیرنده فکری در ازای استفاده از انتقادات وارد بر تجدد، مبانی فکری خود را در رهن و گرو وام دهنده (تجدد) می گذارد. وقتی چیزی به عنوان وثيقه واگذار شود، مادامی که آن چیز در رهن دیگری است، از منشأ اثر بودن می افتد. 🔷 ممکن است وام گیرندگان فکری در ازای سود بردن از انتقادات پست مدرنیستی تجدد، مبانی خود را برای مدتی تعطیل کرده، در رهن وام دهندگان بگذارند. طبیعی است که در این شرایط، همواره مصرف کننده این انتقادات خواهند بود، نه تولید کننده آن؛ زیرا مبانی اسلامی را به منظور استفاده از انتقادات پست مدرنیستی تجدد در رهن گذاشته اند. ⭕️ در این شرایط برای تولید معرفت، چاره ای جز استفاده از مبانی تجدد غربی یا مبانی دیگر تمدنها نیست. لذا معرفتی که از این رهگذر تولید می شود، اسلامی نبوده که همان اندیشه مدرن و بسط آن خواهد بود. اما حالت دوم صورتی است که وام گیرنده فکری، مبانی تمدنی خود را در ازای استفاده از انتقادات پست مدرنیستی تجدد، تعطیل نکرده و در رهن تجدد نگذاشته است. 💢 ليکن این مبانی یا در نزد وام گیرنده خاموش است و هیچ التفاتی نسبت به آن نمی شود و یا اساسا توانایی هم آوردی با تجدد را ندارد. لذا به سادگی حاشیه نشین می شود و توليد معرفت غير مدرن، ناممکن است. بنابراین وام گیرندگان فکری باید به این نکته اساسی التفات کنند که نه مبانی خود را تعطیل کنند و نه آنها را به حال تعطیل واگذارند. باید مبانی خویشتن را فعال کرد تا شرایط تولید معرفت ممکن گردد. 📖 کتاب به قلم 📌@canoon_org