هدایت شده از گُـل گــُلی جــان🌸🍃
#خبر_فوری
#انتشار_برای_اولین_بار
🚨 برگزاری دوره #تثبیت_تدبری_کل_قرآن از شهریور ۱۳۹۹ زیر نظر اساتید برجسته حفظ قرآن با 10 سال سابقه تدریس
📝 رشته تثبیت تدبری برای افرادی است که قبلا حافظ ۱ تا ۳۰ جزء بودهاند و اکنون به دلایل مختلف محفوظاتشان تضعیف شده است. با تدبر و مفاهیم نو میتوانید محفوظات خود را در #کمترین_زمان، تثبیت کنید.
💳 حق عضویت در کلیه کلاسها: هرماه 30 هزار تومان
📮 ورود به صفحه ثبتنام(تثبیت 30 جزء قرآن) 👇
https://survey.porsline.ir/s/OyH32sh
#ما_ملت_امام_حسینیم✊ #قرآن_و_عترت👌
°•⏳🕰•°
#دڪترعلےشریعتی :
قـࢪآن ڪتابـێ است ڪہ✨
نام بیش از ۷۰ سورهاش
از مسائل انسانی گرفتہ شده 🍃
و بیش از ۳۰ سورهاش
از پدیدههای مادے 🌧
و تنها ۲ سوره اش از عبادات!
آن هم حج و نماز...! :)
❤️⇨ @chaadorihhaaa|°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانی 🌙💕:)
ماه محرم,ماه وصل شدن به امام زمان عج💕
«اللهم عجل لولیک الفرج»💕💛
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══✼🌸✼══
رفقای جان سلام علیکم ☺️✋🏻
خوبین که الحمدلله !؟
رفقا همانطور که میدونید توی این ایام کرونایی خیلی حرف و حدیث ها در مورد برگزاری هیئت ها پیش اومد و الحمدلله ما همه ی سعی مون رو کردیم که به بهترین نحو و با پروتکل های بهداشتی برگزار بشه و همینطور هم شد
حالا باز هم میخواییم برای ماه صفر برنامه داشته باشیم و چون احتمالا اربعین برگزار نشه میخواییم توی شهر ها این کار رو انجام بدیم که این سنت قشنگ از بین نره 🥀
ولی خب برگزاری مراسم یه سری هزینه ها داره تهیه ماسک و الکل و وسایل برگزاری هیئت و این هزینه ها خیلی بالا هست خودتون دیگه خبر دارید
حالا ما میخواییم از شما کمک بگیریم برای برگزاری هرچه بهتر این مراسم
هرکس میتونه حتی در حد ۵ یا ۱۰ تومن هم کمک کنه بسم الله.....
اگه هم یه خیّر باشه که بتونه قسمتی از هزینه رو بده که چه بهتر
هر کس میخواد توی این کار خیر سهیم باشه بیاد اینجا
@rahmati_f
عکس های هیئت هم موجود هست برای اطمینان
.
.
پ.ن: شاید بگید خودمون فقیر داریم کمک اونا میکنیم هیئت چرا!!!
درسته ولی این کمکه هست که واست میمونه مطمئن باش امام حسین علیه السلام حتما جبران میکنه
.
هیئت مون هم استان لرستان شهرستان دورود هیئت ریحانه النبی
برای دیدن عکس های هیئت واسه اطمینان پی وی بنده می تونید بیایید
.
زیاد حرف زدم ✋🏻
حلال کنید
منتظر کمک هاتون هستم ♥️
•••
حواستون هست تبادلا چقدر کم شدن...
به فکرتونیم
به فکرمون باشین!♥️
فوروارد کردن مطالب صدقه جاریه است در این ثواب همراهیمون کنید.
#ادمین_نوشت
•∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_بیستونهم ••○🖤○•• .... حکایت غریبی اس
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیام
••○🖤○••
....
مگر نه حسین تو را به این کار ، فرمان داده است. از او هم مدد بگیر و بار این معجزه را به منزل برسان.
سکینه هم که حال پدر و استیصال تو را دریافته است، به یاوری ات ،خواهد آمد.
او که هم اکنون بیش از همه نیاز به آغوش پدر دارد، از خود گذشته است.به تمامی پدر شده است و کمر به سامان فرزندان بسته است.
این است که حسین وقتی به سر تا پای سکینه نگاه می کند و به رفتار و گفتار او، در دلش حضور این معنا را می بینی که:"سکینه هم دارد زینبی می شود برای خودش." اما بلافاصله این معنا از دلش عبور می کند و جای آن این جمله می نشیند که:"زینب یکی است در عالم و هیچکس زینب نمی شود."
با نگاهت به حسین پاسخ می دهی که :"اگر هزار هم بودم همه را پیش پای تو سر می بریدم."
و دست به کار می شوی؛ تو از سویی و سکینه از سوی دیگر.
یکی را به ناز و نوازش ، دیگری را به قربان و تصدیق، سومی را به وعده های شیرین ، چهارمی را به وعید های دشمن، پنجمی را به منطق و استدلال ، ششمی را به سوگند و التماس، هفتمی را و... همه را یکی یکی به زحمت ستاندن کودک از سینه مادر، از حسینشان جدا می کنی، به درون خیمه می فرستی و خود میان آنها و حسین حائل می شوی.
نفس عمیقی می کشی و به خدا می گویی:"تو اگر نبودی این مهم به انجام نمی رسید."
و چشمت به سکینه می افتد که شرار عاطفه دخترانه در وجودش شعله می کشد اما از جا تکان نمی خورد.
محبوب را در چند قدمی می بیند، تنها و دست یافتنی. بوسیدنی و به آغوش کشیدنی، سر بر شانه گذاشتنی و تسلی گرفتنی ، اما به ملاحظه خود محبوب با پیش نمی گذارد و دندان صبوری بر جگر عاطفه می فشرد.
چه بزرگ شده است این سکینه، چه حسینی شده است!
چه خدایی شده است این سکینه!
چشمت به حسین می افتد که همچنان ایستاده است و به تو و سکینه و بچه ها خیره مانده است.
انگار اکنون این اوست دل نمی کند. که نای رفتن ندارد ، که پای رفتنش به تیر مژگان بچه ها زخمی شده است.
یک سو تو ایستاده ای، سدی در مقابل سیل عاطفه بچه ها و سوی دیگر حسین ، عطشناک این زلال عاطفه ، حسین اگر دمی دیگر بماند این سد می شکند و این سیل جاری می شود و به یقین بازگرداندن آب رفته به جوی، غیر ممکن است.
دستت را محکمتر به دو سوی خیمه می فشاری و با تضرع و التماس به امام می گویی:"حسین جان! برو دیگر!"
و چقدر سخت است گفتن این کلام برای تو!
حسین از جا کنده می شود، پا بر رکاب ذوالجناح می گذارد، به سختی روی از خیمه بر نی گرداند و عزم رفتن می کند.
اما...اما اکنون ذوالجناح است که قدم از قدم بر نمی دارد و از جا تکان نمی خورد.
تو ناگهان دلیل سکوت و سکون ذوالجناح را می فهمی که دلیل را روشن و آشکار پیش ذوالجناح می بینی، اما نمی توانی کاری کنی که اگر دستت را از دو سوی خیمه رها کنی ...نه...به حسین وابگذار این قصه را که جز خود حسین هیچ کس از عهده این عمر عظیم بر نمی آید. همون که اکنون متوجه حضور فاطمه پیش پای ذوالجناح شده است و حلقه دستهای فاطمه را به دور پاهای ذوالجناح دیده است.
...
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_سیام ••○🖤○•• .... مگر نه حسین تو را ب
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیویکم
••○🖤○••
....
کِی گریخته است این دخترک! از روزن کدام غفلت استفاده کرده است و چگونه خود را به آنجا رسانده است؟
به یقین تا پدر را از اسب فرود نیاورد و به آغوش نکشد، آرام نمی گیرد.
گوارای وجودت فاطمه جان! کسی که فراستی به این لطافت دارد. باید که جایزه ای چنین را در بر گیرد.
هرچه باداباد هلهله های سعبانه دشمن!
اگر قرار است خدا با دستهای تو قدیر را به تاءخیر بیندازد، خوشا به سعادت دستهای تو!
نگاه اشکبار و التماس آمیز فاطمه، پدر را از اسب فرود می آورد. نیازی به کلام نیست، این دختر به زبان نگاه ، بهتر می تواند حرفهایش را به کرسی بنشاند، چرا که مخاطب حرفهای او حسینی است که زبان اشک و نگاه را بهتر از هر کس دیگر می فهمد.
فاطمه از جا بر می خیزد. همچنان در سکوت، دست پدر را می گیرد و بر زمین می نشاند. چهار زانو، و بعد خود بر روی پاهای او می نشیند. سرش را می چرخاند ، لب بر می چیند ، بغض کودکانه اش را فرو می خورد و نگاه در نگاه پدر می دوزد:
پدر جان! منزل زباله یادت هست؟ وقتی خبر شهادت مسلم رسید؟ پدر مهبوت چشمهای اوست:
تو یتیمان مسلم را بر روی زانو نشاندی و دست نوازش بر سرشان کشیدی!
پدر بغضش را فرو می خورد و از پشت پرده لرزان اشک به او نگاه می کند.
"پدر جان! بوی یتیمی در شامه جهات پیچیده است."
و ناگهان بغضش می ترکد و تو در میان هق هق های پنهان گریه ات فکر می کنی که این دخترک شش ساله این حرفها را از کجا می آورد، حرفهایی که این دم رفتن، آسمان چشم حسین را بارانی می کند:
بابا! این بار که تو می روی ، قطعا یتیمی می آید چه کسی گرد یتیمی از چهره ام بزداید؟ چه کسی مرا بر روی زانو بنشاند و دست نوازش بر سرم بکشد؟ خودت این کار را بکن بابا! که هیچ دستی به لطف دستهای تو در عالم نیست.
با حرفهای دخترک، جبهه حسین، یکپارچه گریه و شیون می شود و اگر حسین ، بغض خود را فرو نخورد و با دست و کلام و نگاهش، زنان و دختران را به آرامش نخواند، گذاره های جگر کودکان ، خیام را به آتش می کشد.
و حسین خوب می داند و تو نیز که این خواهش فاطمه ، فقط یک ناز کودکانه نیست، یک کرشمه نوازش طلبانه نیست، یک نیاز عاطفی دخترانه نیست.
او دست ولایت حسین را برای تحمل مصیبت می طلبد، برای تعمیق ظرفیت، برای ادامه حیات.
تو خوب می دانی و حسین نیز که این مصیبت ، فوق طاقت فاطمه است و اگر دست ولایت مدد نکند، فاطمه پیش از حسین، قلب تهی می کند و جان می سپارد.
این است که حسین با همه عاطفه اش، فاطمه را در آغوش می فشرد، بر سر روی و سینه اش می کشد و چشم و گونه و لبهایش را غرق بوسه می کند.
و تو انتقال آرامش را به وجود فاطمه، احساس می کنی. طماءنینه و سکینه را به روشنی در چشم های او می بینی و ضربان تسلیم و توکل و تفویض را از قلب او می شنوی .
حالا فاطمه می داند که نباید بیش از این پدر را معطل کند و آغوش استقبال خدا را گشاده نگه دارد و حسین می داند که فاطمه می ماند. شهادت را می بیند و تاب می آورد.
...
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
من براے رعایٺ حجاب خودم هزاران دلیل دارم؛
جلب رضایٺ خدا؛
آرامش روانے؛
انقراض بےبند و بارے؛
آرامش فردے و اجتماعے؛
تقویٺ تمرڪز؛
تحڪیم بنیان خانواده؛
ڪاهش خیانٺ و ناامنے؛
شڪر نعمٺ زیبایے؛
#پویش_حجاب_فاطمے
▪️[ @chaadorihhaaa]▪️
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📢📢📢📢📢📢📢🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی ذکر (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ) در کانال برگزار میشود
یک استاد حوزه علمیه با اشاره به سجده زیارت عاشورا که بیان میکنیم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ» در معنای یومالورود، اظهار کرد: مقصود از یومالورود از لسان اهل بیت(ع)، دستگیری هم در قیامت و هم شب اول قبر از سوی امام حسین علیه السلام است.
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️ فرصت خواندن و اعلام تا آخر هفته جمعه شب ، 21
شهریور
✳️ به نیابت از امام زمان (عج )هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران با فوایش و برآورده شدن حاجات افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد ذکر (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ) را که می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد ذکر درختم دسته جمعی👇👇
🆔 @ZZ3362
#خداےخوبمن :)💎
گـاهـے خـدا آنقدر
صدایٺ را دوست دارد
ڪہ سڪوٺ میڪندٺا ٺو
بارها بگویـے خـداے مـن....!ツ❤️
🌿💌°•| @chaadorihhaaa
•••
اَگر ڪربلا ڪسی رآ عَوض نَڪَرد،
دیگَر هیچڪَس وهیچجا و هیچ چیز
او رآ عوض نمیڪُند!🖤
#آیت_الله_حائری_شیرازی
▪️[ @chaadorihhaaa]▪️
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#امام_زمانی 🌙💕:)
چه کسی به امام زمان (عج) می رسد؟
«اللهم عجل لولیک الفرج»💕💛
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══✼🌸✼══
*
•
یڪےنوشتہبود؛
ســــهم ِمناز جنگ
پدرےبود
ڪه هیــچوقت
درجلسہےاولیا ومـربیان
شـرڪتنڪـرد...!
#وهمینقـدرغـریب💔...
╚ Eitaa.com/chaadorihhaaa ╝
چـــادرےهـــا |•°🌸
سرم را بلند میکنم
پرچم "یا حسین" را بالاے سرم میبینم
ڪه پسرڪی آن را می چرخاند؛
و با صداے بلند فریاد میزد : نداے ؛ لبیڪ یا حسین را ....
دلم به لرزه در می آید
و از پشت پردهے اشڪ دوباره به پرچم خیره می شوم
و زمزمه میکنم: صلیاللهعلیڪیااباعبدلله....
بغضم میشکند و اشڪانم جارے میشود
خانومے که ڪنارم نشسته بود و با گریهتکرار میکرد : مریض دارم آقا جان
دست رد به سینه ام نزن آقا.
نگاهی به دختر بچه اے می اندازم که لباس مشکی بر تن کرده است و سر بند " یا علی اصغر " را بر پیشانیاشبسته است
پا برهنه میدَوَد
و با لحن بامزه اش تکرار میکند: "حسین جان"
نفس عمیقی میکشم
رایحهی دلنشین اسفند زیر بینی ام میپیچید و وادارم میکند تا دوباره عمیق نفس بکشم ؛
با صدای طبل و سنج هق هقم شدت میگیرد.
آرامشی تماموجودمرا فرا میگیرد ؛
صدای " لبیک یا حسین ها " بلند میشود
و من با صدایی آرام و بی صدا زمزمه میکنم : لبیک یا حسین ...
نگاهم کشیده میشود به پوستر عکس حاج قاسم که زیرش با خطی خوش نوشته شده بود : " ما ملت امام حسینیم " ؛.
آری ما ملت امام حسینیم که تو اوج نا امیدی حسین(ع) امیدمان میشود ؛
تو اوج دلگرفتگی حسین(ع)مرحم دل هایمان میشود ؛
آری ما ملت امام حسینیم ...
ملتی که کرونا هم نمیتواند از عشقمان به #حسین(ع) کم کند ...
آری حسین اولین نامی بود که مادرم از کودکی زیر گوشم زمزمه کرده است ...
حسین اولین واژه ای بود که پدرم یادم داد و گفت که تو باید مریدش باشی ...
نمیدانست حب حسین خیلی وقت است در دلم جوانه زده است...
نمیدانست روی سینه ام حک شده است نام زیبای #حسین
نمیدانست من خیلی وقت است میان روضه هایش جان گرفتهام ...
و من و تمام دلتنگی های هر شبم
در این ماه و در این اسم خلاصه میشود ...
#حسین
#میمتاجافروز
#کپیباذکرنامنویسنده
#چادریها
@chaadorihhaaa🌙
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_سیویکم ••○🖤○•• .... کِی گریخته است ا
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیودوم
••○🖤○••
....
فاطمه بر می خیزد و حسین نیز، اما تو فرو می نشینی. حسین می ایستد اما تو فرو می شکنی، حسین بر می نشیند اما تو فرو می ریزی.
می دانی که در پی این رفتن، بازگشتی نیست. و می دانی که قصه وصال به سر رسیده است و فصل هجران سر رسیده است. و احساس می کنی که به دستهای حسین از فاطمه کوچک، نیازمند تری و احساس می کنی که بی رهتوشه بوسه ای نمی توانی بار بازماندگان را به منزل برسانی.
و ناگهان به یاد وصیت مادرت می افتی : بوسه ای از گلوی حسین آنگاه که عزم را به رفتن بی بازگشت جزم می کند .
چه مهربانی غریبی داشتی مادر! که در وصیت خود هم، نیاز حیاتی مرا لحاظ کردی.
برخیز و حسین را صدا بزن ! با این شتابی که او پیش می راند، دمی دیگر ، صدای تو، به گرد گامهایش هم نمی رسد .دمی دیگر او تن خود را به دست نیزه ها می سپارد و صدای او در چکاچک شمشیر ها گم می شود.
اما با صلابتی که او پیش می رود، رکاب مردانه ای که او می زند ، بعید...
نه، محال است خواهش خواهرانه تو بتواند عنان رفتنش را به سستی بکشاند ، اینهمه تلاش کرده است برای کندن و پیوستن، چگونه تن می دهد به دوباره نشستن؟!
پس چه باید کرد ؟ زمان دارد به سرعت می گذرد و تو چون زمین ایستاده ای، اگر چه داری از سر استیصال ، به دور خودت می چرخی.
یا به زمان بگو که بایستد یا تو راه بیفت.
اما چگونه؟
اسم رمز! نام مادرتان زهرا! نتها کلامی که می تواند او را بایستاند و تو را به آرزویت برساند:
مهلا مهلا! یا بن الزهرا ! قدری درنگ...مهلتی ای فرزند زهرا!
ایستاد! چه سر غریبی نهفته است در این نام زهرا!
حالا کافیست که چون تیر از کمان رها شوی و پیش پایش فرود بیابی:
بچه ها؟
بسپارشان به امان خدا.
احترام حضور توست یا حرمت نام زهرا که حسین را از اسب پیاده کرده است و بوسه گاه تو را دست یافتنی تر.
نه فرصت است و نه نیاز به توضیح واضحات که حسین ، هم وصیت مادر را می داند و هم نیاز تو را می فهمد ، فقط وقتی سیراب ، لب از گلوی حسین بر می داری، عمیق نفس می کشی و می گویی:"جانم فدای تو مادر!"
و چه کسی می داند که مخاطب این"مادر" فاطمه ای است که این بهانه را برای تو تدارک دیده است یا حسینی است که تو اکنون او را نه برادر که پسر می بینی و هزار بار از جان عزیز تر، یا هر دو؟!
تو همچنان و هنوز در خلسه این بوسه ای که صدای زخم خورده حسین را از میانه میدان می شنوی.
خوبی رمز"لا حول و لا قوه الا بالله "به همین است، تو می توانی از لحن و آهنگ کلام حسین، در بیان این رمز ، حال و موقعیت او را دریابی.
با شنیدن آهنگ کلام حسین می توانی ببینی که اکنون حسین چه می کند، اسب را به سمت لشکر دشمن پیش می راند. یا شمشیر را دور سرش می گرداند و به سپاه دشمن حمله می برد یا ضربه های شمشیر و نیزه را از اطراف...
....
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_سیودوم ••○🖤○•• .... فاطمه بر می خیز
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیوسوم
••○🖤○••
....
خویش دفع می کند ، یا سپر به تیر های رعد آسای دشمن می ساید ، یا در محاصره نامردانه سپاهدلان چرخ می خورد ، یا ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده ای، از اسب فرو می افتد...
آری، لحن این لا حول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است.
تو ناگهان از زمین کنده می شوی و به سمت صدا پر می کشی و از فاصله ای نه چندان دور، ذوالجناح را می بینی که بر گرد سوار فرو افتاده خویش می چرخد و با هجمه های خویش، محاصره دشمن را باز تر می کند.
چه باید بکنی ؟ حسین به ماندن در خیمه فرمان داده است اما دل، تاب و قرار ماندن ندارد. و دل مگر حسین است و فرمان دل مگر غیر فرمان حسین است؟
اگر پیش بروی فرمان پیشین را نبرده ای و اگر باز پس بنشینی ، تمکین به این دل حسینی نکرده ای.
کاش حسین چیزی بگوید و به کلام و حجتی تکلیف را روشنی ببخشد.
این صدای اوست که خطاب به تو فریاد می زند :"دریاب این کودک را!"
و تو چشم می گردانی و کودکی را می بینی که بی واهمه از هر چه سیاه و لشکر و دشمن به سوی حسین می دود و پیوسته عمو را صدا می زند.
تو جان گرفته از فرمان حسین ، تمام توانت را در پاهایت می ریزی و به سوی کودک خیز بر می داری، عبدالله صدای تو را می شنود و حضور و تعقیب را در می یابد اما بنا ندارد که گوش جز دلش و سر جز به حسینش بسپارد.
وقتی تو از پشت ، پیراهنش را می گیری و او را بغل می زنی، گمان می کنی که به چنگش آورده ای و از رفتن و گریختن بازش داشته ای. اما هنوز این گمان را در ذهن مضمضه نکرده ای که او چون ماهی چابکی از تور دستهای تو می گریزد و خود را به امام می رساند .
در میان حلقه دشمن، جای تو نیست.این را دل تو و نگاه حسین هر دو می گویند ، پس ناگریزی که در چند قدمی بایستی و ببینی که ابجر بن کعب شمشیرش را به قصد حسین فرا می برد و ببینی که عبدالله نیز دستش را به دفاع از امام بلند می کند و بشنوی این کلام کودکانه عبدالله را که:
تو را به عموی من چه کار ای خبیث زاده ناپاک!
و ببینی که شمشیر ، سعبانه فرود می آید و از دست نازک عبدلله عبور می کند ، آنچنانکه دست و بازو به پوست ، معلق می ماند.
و بشنوی نوای "وا اماه" عبدالله را که از اعماق جگر فریاد می کشد و مادر را به یاری می طلبد.
و ببینی که چگونه حسین او را در آغوش می کشد و با کلام و نگاه و نوازش تسلایش می دهد :
صبور باش عزیز دلم! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودی با پدرت دیدار خواهی کرد و آغوش پیامبر را به رویت گشاده خواهی یافت و...
و ببینی ....نه....دستت را به روی چشمهایت بگذاری تا نبینی که چگونه دو پیکر عمو و برادر زاده به هم دوخته می شود .
حسین تو اما با این همه زخم ، هنوز ایستاده مانده است. نای دوباره بر نشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه کرده است تا همچنان بر پا بماند.
آنچه اکنون برای تو مانده، پیکر غرق به خون عبدالله است و جای پای خون آلوده حسین.
...
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
#فریاد_فطرت🌱
خانم ایوان ردلی، نویسنده و خبرنگار معروف انگلیسی که اسلام آورده و محجبه شده است، می گوید: "#حجاب در زندگی من و حفظ امنیت من نقش بسیار بزرگی را ایفا نمود و من با پناه آوردن به حجاب، خود را در امنیت احساس می کنم."
منبع: http://basirat-14.blogfa.com/post-23.aspx
#پویش_حجاب_فاطمے
•∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانی 🌙💕:)
برای امام زمان چه کار کنیم !؟
«اللهم عجل لولیک الفرج»💕💛
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══✼🌸✼══
✨﷽✨
منبر کوتاه🌈
بعضی از گناهان مثل نفت
هستند و بعضیها هم مثل بنزین..!
قرآن درباره گناههای نفتی میگه
👈«انجامش ندین»
درباره گناههای بنزینی میگه
👈«نزدیکش هم نشید» ' لاتقربوا '
چون بنزین، بر خلاف
نفت از دور هم آتیش میگیره.
رابطه با نامحرم و شهوت جز گناهان
بنزینیه و شیطان قسم خورده هرجا زن
و مردی تنها باشن، نفر سومش خودم هستم
#استاد_محسن_قرائتی
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══ ❃🌸❃ ═══