📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📢📢📢📢📢📢📢🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی ذکر (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ) در کانال برگزار میشود
یک استاد حوزه علمیه با اشاره به سجده زیارت عاشورا که بیان میکنیم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ» در معنای یومالورود، اظهار کرد: مقصود از یومالورود از لسان اهل بیت(ع)، دستگیری هم در قیامت و هم شب اول قبر از سوی امام حسین علیه السلام است.
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️ فرصت خواندن و اعلام تا آخر هفته جمعه شب ، 21
شهریور
✳️ به نیابت از امام زمان (عج )هدیه به امام حسین علیه السلام و یاران با فوایش و برآورده شدن حاجات افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد ذکر (اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ) را که می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد ذکر درختم دسته جمعی👇👇
🆔 @ZZ3362
#خداےخوبمن :)💎
گـاهـے خـدا آنقدر
صدایٺ را دوست دارد
ڪہ سڪوٺ میڪندٺا ٺو
بارها بگویـے خـداے مـن....!ツ❤️
🌿💌°•| @chaadorihhaaa
•••
اَگر ڪربلا ڪسی رآ عَوض نَڪَرد،
دیگَر هیچڪَس وهیچجا و هیچ چیز
او رآ عوض نمیڪُند!🖤
#آیت_الله_حائری_شیرازی
▪️[ @chaadorihhaaa]▪️
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#امام_زمانی 🌙💕:)
چه کسی به امام زمان (عج) می رسد؟
«اللهم عجل لولیک الفرج»💕💛
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══✼🌸✼══
*
•
یڪےنوشتہبود؛
ســــهم ِمناز جنگ
پدرےبود
ڪه هیــچوقت
درجلسہےاولیا ومـربیان
شـرڪتنڪـرد...!
#وهمینقـدرغـریب💔...
╚ Eitaa.com/chaadorihhaaa ╝
چـــادرےهـــا |•°🌸
سرم را بلند میکنم
پرچم "یا حسین" را بالاے سرم میبینم
ڪه پسرڪی آن را می چرخاند؛
و با صداے بلند فریاد میزد : نداے ؛ لبیڪ یا حسین را ....
دلم به لرزه در می آید
و از پشت پردهے اشڪ دوباره به پرچم خیره می شوم
و زمزمه میکنم: صلیاللهعلیڪیااباعبدلله....
بغضم میشکند و اشڪانم جارے میشود
خانومے که ڪنارم نشسته بود و با گریهتکرار میکرد : مریض دارم آقا جان
دست رد به سینه ام نزن آقا.
نگاهی به دختر بچه اے می اندازم که لباس مشکی بر تن کرده است و سر بند " یا علی اصغر " را بر پیشانیاشبسته است
پا برهنه میدَوَد
و با لحن بامزه اش تکرار میکند: "حسین جان"
نفس عمیقی میکشم
رایحهی دلنشین اسفند زیر بینی ام میپیچید و وادارم میکند تا دوباره عمیق نفس بکشم ؛
با صدای طبل و سنج هق هقم شدت میگیرد.
آرامشی تماموجودمرا فرا میگیرد ؛
صدای " لبیک یا حسین ها " بلند میشود
و من با صدایی آرام و بی صدا زمزمه میکنم : لبیک یا حسین ...
نگاهم کشیده میشود به پوستر عکس حاج قاسم که زیرش با خطی خوش نوشته شده بود : " ما ملت امام حسینیم " ؛.
آری ما ملت امام حسینیم که تو اوج نا امیدی حسین(ع) امیدمان میشود ؛
تو اوج دلگرفتگی حسین(ع)مرحم دل هایمان میشود ؛
آری ما ملت امام حسینیم ...
ملتی که کرونا هم نمیتواند از عشقمان به #حسین(ع) کم کند ...
آری حسین اولین نامی بود که مادرم از کودکی زیر گوشم زمزمه کرده است ...
حسین اولین واژه ای بود که پدرم یادم داد و گفت که تو باید مریدش باشی ...
نمیدانست حب حسین خیلی وقت است در دلم جوانه زده است...
نمیدانست روی سینه ام حک شده است نام زیبای #حسین
نمیدانست من خیلی وقت است میان روضه هایش جان گرفتهام ...
و من و تمام دلتنگی های هر شبم
در این ماه و در این اسم خلاصه میشود ...
#حسین
#میمتاجافروز
#کپیباذکرنامنویسنده
#چادریها
@chaadorihhaaa🌙
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_سیویکم ••○🖤○•• .... کِی گریخته است ا
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیودوم
••○🖤○••
....
فاطمه بر می خیزد و حسین نیز، اما تو فرو می نشینی. حسین می ایستد اما تو فرو می شکنی، حسین بر می نشیند اما تو فرو می ریزی.
می دانی که در پی این رفتن، بازگشتی نیست. و می دانی که قصه وصال به سر رسیده است و فصل هجران سر رسیده است. و احساس می کنی که به دستهای حسین از فاطمه کوچک، نیازمند تری و احساس می کنی که بی رهتوشه بوسه ای نمی توانی بار بازماندگان را به منزل برسانی.
و ناگهان به یاد وصیت مادرت می افتی : بوسه ای از گلوی حسین آنگاه که عزم را به رفتن بی بازگشت جزم می کند .
چه مهربانی غریبی داشتی مادر! که در وصیت خود هم، نیاز حیاتی مرا لحاظ کردی.
برخیز و حسین را صدا بزن ! با این شتابی که او پیش می راند، دمی دیگر ، صدای تو، به گرد گامهایش هم نمی رسد .دمی دیگر او تن خود را به دست نیزه ها می سپارد و صدای او در چکاچک شمشیر ها گم می شود.
اما با صلابتی که او پیش می رود، رکاب مردانه ای که او می زند ، بعید...
نه، محال است خواهش خواهرانه تو بتواند عنان رفتنش را به سستی بکشاند ، اینهمه تلاش کرده است برای کندن و پیوستن، چگونه تن می دهد به دوباره نشستن؟!
پس چه باید کرد ؟ زمان دارد به سرعت می گذرد و تو چون زمین ایستاده ای، اگر چه داری از سر استیصال ، به دور خودت می چرخی.
یا به زمان بگو که بایستد یا تو راه بیفت.
اما چگونه؟
اسم رمز! نام مادرتان زهرا! نتها کلامی که می تواند او را بایستاند و تو را به آرزویت برساند:
مهلا مهلا! یا بن الزهرا ! قدری درنگ...مهلتی ای فرزند زهرا!
ایستاد! چه سر غریبی نهفته است در این نام زهرا!
حالا کافیست که چون تیر از کمان رها شوی و پیش پایش فرود بیابی:
بچه ها؟
بسپارشان به امان خدا.
احترام حضور توست یا حرمت نام زهرا که حسین را از اسب پیاده کرده است و بوسه گاه تو را دست یافتنی تر.
نه فرصت است و نه نیاز به توضیح واضحات که حسین ، هم وصیت مادر را می داند و هم نیاز تو را می فهمد ، فقط وقتی سیراب ، لب از گلوی حسین بر می داری، عمیق نفس می کشی و می گویی:"جانم فدای تو مادر!"
و چه کسی می داند که مخاطب این"مادر" فاطمه ای است که این بهانه را برای تو تدارک دیده است یا حسینی است که تو اکنون او را نه برادر که پسر می بینی و هزار بار از جان عزیز تر، یا هر دو؟!
تو همچنان و هنوز در خلسه این بوسه ای که صدای زخم خورده حسین را از میانه میدان می شنوی.
خوبی رمز"لا حول و لا قوه الا بالله "به همین است، تو می توانی از لحن و آهنگ کلام حسین، در بیان این رمز ، حال و موقعیت او را دریابی.
با شنیدن آهنگ کلام حسین می توانی ببینی که اکنون حسین چه می کند، اسب را به سمت لشکر دشمن پیش می راند. یا شمشیر را دور سرش می گرداند و به سپاه دشمن حمله می برد یا ضربه های شمشیر و نیزه را از اطراف...
....
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_سیودوم ••○🖤○•• .... فاطمه بر می خیز
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیوسوم
••○🖤○••
....
خویش دفع می کند ، یا سپر به تیر های رعد آسای دشمن می ساید ، یا در محاصره نامردانه سپاهدلان چرخ می خورد ، یا ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده ای، از اسب فرو می افتد...
آری، لحن این لا حول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است.
تو ناگهان از زمین کنده می شوی و به سمت صدا پر می کشی و از فاصله ای نه چندان دور، ذوالجناح را می بینی که بر گرد سوار فرو افتاده خویش می چرخد و با هجمه های خویش، محاصره دشمن را باز تر می کند.
چه باید بکنی ؟ حسین به ماندن در خیمه فرمان داده است اما دل، تاب و قرار ماندن ندارد. و دل مگر حسین است و فرمان دل مگر غیر فرمان حسین است؟
اگر پیش بروی فرمان پیشین را نبرده ای و اگر باز پس بنشینی ، تمکین به این دل حسینی نکرده ای.
کاش حسین چیزی بگوید و به کلام و حجتی تکلیف را روشنی ببخشد.
این صدای اوست که خطاب به تو فریاد می زند :"دریاب این کودک را!"
و تو چشم می گردانی و کودکی را می بینی که بی واهمه از هر چه سیاه و لشکر و دشمن به سوی حسین می دود و پیوسته عمو را صدا می زند.
تو جان گرفته از فرمان حسین ، تمام توانت را در پاهایت می ریزی و به سوی کودک خیز بر می داری، عبدالله صدای تو را می شنود و حضور و تعقیب را در می یابد اما بنا ندارد که گوش جز دلش و سر جز به حسینش بسپارد.
وقتی تو از پشت ، پیراهنش را می گیری و او را بغل می زنی، گمان می کنی که به چنگش آورده ای و از رفتن و گریختن بازش داشته ای. اما هنوز این گمان را در ذهن مضمضه نکرده ای که او چون ماهی چابکی از تور دستهای تو می گریزد و خود را به امام می رساند .
در میان حلقه دشمن، جای تو نیست.این را دل تو و نگاه حسین هر دو می گویند ، پس ناگریزی که در چند قدمی بایستی و ببینی که ابجر بن کعب شمشیرش را به قصد حسین فرا می برد و ببینی که عبدالله نیز دستش را به دفاع از امام بلند می کند و بشنوی این کلام کودکانه عبدالله را که:
تو را به عموی من چه کار ای خبیث زاده ناپاک!
و ببینی که شمشیر ، سعبانه فرود می آید و از دست نازک عبدلله عبور می کند ، آنچنانکه دست و بازو به پوست ، معلق می ماند.
و بشنوی نوای "وا اماه" عبدالله را که از اعماق جگر فریاد می کشد و مادر را به یاری می طلبد.
و ببینی که چگونه حسین او را در آغوش می کشد و با کلام و نگاه و نوازش تسلایش می دهد :
صبور باش عزیز دلم! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودی با پدرت دیدار خواهی کرد و آغوش پیامبر را به رویت گشاده خواهی یافت و...
و ببینی ....نه....دستت را به روی چشمهایت بگذاری تا نبینی که چگونه دو پیکر عمو و برادر زاده به هم دوخته می شود .
حسین تو اما با این همه زخم ، هنوز ایستاده مانده است. نای دوباره بر نشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه کرده است تا همچنان بر پا بماند.
آنچه اکنون برای تو مانده، پیکر غرق به خون عبدالله است و جای پای خون آلوده حسین.
...
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
#فریاد_فطرت🌱
خانم ایوان ردلی، نویسنده و خبرنگار معروف انگلیسی که اسلام آورده و محجبه شده است، می گوید: "#حجاب در زندگی من و حفظ امنیت من نقش بسیار بزرگی را ایفا نمود و من با پناه آوردن به حجاب، خود را در امنیت احساس می کنم."
منبع: http://basirat-14.blogfa.com/post-23.aspx
#پویش_حجاب_فاطمے
•∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانی 🌙💕:)
برای امام زمان چه کار کنیم !؟
«اللهم عجل لولیک الفرج»💕💛
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══✼🌸✼══
✨﷽✨
منبر کوتاه🌈
بعضی از گناهان مثل نفت
هستند و بعضیها هم مثل بنزین..!
قرآن درباره گناههای نفتی میگه
👈«انجامش ندین»
درباره گناههای بنزینی میگه
👈«نزدیکش هم نشید» ' لاتقربوا '
چون بنزین، بر خلاف
نفت از دور هم آتیش میگیره.
رابطه با نامحرم و شهوت جز گناهان
بنزینیه و شیطان قسم خورده هرجا زن
و مردی تنها باشن، نفر سومش خودم هستم
#استاد_محسن_قرائتی
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══ ❃🌸❃ ═══
🔴 بعضیها میگویند:
#حجاب حس زیباییطلبی انسان را میمیراند!
✔️ اما در حدیثی از :
💠 امام صادق"علیه السلام" آمده که؛
"خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد ولی این زیبایی باید از راه #حلال باشد"
💠 علی"علیه السلام" میفرماید:
" حجاب زیبایی زن را پایدار میسازد "
زیبایی انسان فقط به زیباییهای ظاهری او محدود نمیشود. "زن" تن نیست !!
چه بسیار زنانی که در طول تاریخ ظاهر زیبایی نداشتند یا کسی از زیباییهای ظاهری آنها آگاه نشد ولی خود، زیباییها و ارزشهای والای انسانی را در جهان آفریدند.
✅ اسلام با ابراز زیباییها مخالف نیست، فقط میخواهد این زیباییها هر جایی نباشد و محدود به همسر باشد ، تا عواطف لطیف زن صدمه ندیده و امنیت او نیز تأمین گردد.
🖇 ۱. مکارم الاخلاق: ۱۸۱
۲. غررالحکم و دررالکلم: ۱۲۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ #پویش_حجاب_فاطمے
•∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانی 🌙💕:)
کلید ظهور امام عصر(عج)!
«اللهم عجل لولیک الفرج»💕💛
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══✼🌸✼══
#خداےخوبمن 🌙
میدونیرفیق...؟!
خداخیلینزدیڪہ،اینمنم
ڪہرگگردنمروپیدانمیڪنم! :)💔
🌿⇨ @chaadorihhaaa|°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 گلایه از سوءاستفاده رؤسایجمهور از حجاب در تلویزیون
♦️رئیس دانشکده حقوق امام صادق(ع): هرکدام از رؤسای جمهور دم انتخابات یک جوری با مسئله حجاب بازی کردهاند.
#پویش_حجاب_فاطمے
✿[@chaadorihhaaa]✿
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
چـــادرےهـــا |•°🌸
-فرداشب پارت جبرانی #حلالکنید !♥️
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیوچهارم
••○🖤○••
....
حسین تلاش می کند که از جایگاه تو و خیمه ها فاصله بگیرد و جنگ را به میانه میدان بکشاند.
اما کدام جنگ؟
جسته و گریخته می شنوی که او همچنان به دشمن خود پند می دهد، نصیحت می کند و از عواقب کار، بر حذرشان می دارد.
و به روشنی می بینی که ضارب و مضروب خویش را انتخاب می کند.
از سر تنی چند می گذرد و به سر و جان عده ای دیگر می پردازد.
اگر در جبین نسلهای آینده کسی، نور رستگاری می بیند، از او در می گذرد اگر چه از همون ضربه می خورد اما به کشتن راضی نمی شود.
جنگی چنین فقط از دست و دل کسی چون حسین بر می آید.
کسی به موعظه کسانی بر خیزد که او را محاصره کرده اند و هر کدام برای کشتنش از دیگری سبقت می گیرند.
کسی دلش برای کسانی بسوزد که با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر و کمان، کمین کرده اند تا ضربات بیشتری بر او وارد آوردند و زود تر کارش را بسازند.
وای.... مشت بر پیشانی مکوب زینب! اگر چه این سنگ که از مقابل می آید، مقصدش پیشانی حسین است.
فقط کاش حسین، پیراهن را به ستردن پیشانی، بالا نیاورد و سینه اش طمع تیر دشمن را بر نیانگیزد.
****
رویت را مخراش! مویت را پریشان مکن زینب! مبادا که لب به نفرین بگشایی و زمین و زمان به هم بریزی و کائنات را کن فیکون کنی!
ظهور ابر سیاه در آسمان صاف، آتش گرفتن گونه های خورشید، بر پا شدن طوفانی عظیم به رنگ سرخ، آنسان که چشم از دیدن چشم به عجز بیاید، برانگیخته شدن غبار سیاه و فرو باریدن خون، این تکانهاب بی وقفه زمین، این لرزش شانه های آسمان، همه از سر این کلامی است که تو اراده کردی و بر زبان نیاوردی:
"کاش آسمان به زمین بیاید و کاش کوه ها تکه تکه شوند و بر دامن بیابان ها فرو بریزند، کاش..."
اگر این"کاش" که بر دل تو می گذرد، بر زبان تو جاری شود، شیرازه جهان از هم می گسلد و ستون های آسمان فرو می ریزد، اگر تو بخواهی ، خدا طومار زمین و آسمان را به هم می پیچد. اگر تو بگویی ، زمین تمام اهلش را در خویش می بلعد، اگر تو نفرین کنی، خورشید جهان را شعله ور می کند و کوه ها را در آتش خویش می گذارد.
اما مکن، مگو ، مخواه زینب!
چون مرغ رگ بریده دور خودت بچرخ، چون ماهی به خاک افتاده در تب و تاب بسوز، اما لب به نفرین باز مکن. اتمام حجت کن! فریاد بزن ، بگو که:"و یحکم ! اما فیکم مسلم!"
وای بر شما! آیا در میان شما یک مسلمان نیست.
اما به آتش نفرینت دچارشان مکن.
گرز فریادت را بر سر عمر سعد بکوب که:" ننگ بر تو! پسر پیامبر و تو نگاه می کنی؟!"
بگذار او گریه کند و روی از تو برگرداند و کلام تو را نشنیده بگیرد.
بگذار شمر بر سر یاران خود نعره بزند :"مادرانتان به عزایتان بنشینند! برای کشتن این مرد معطل چه هستید؟!"
...
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_سیوچهارم ••○🖤○•• .... حسین تلاش می
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیوپنجم
••○🖤○••
...
و همه آن ها که پرهیز می کردند یا ملاحظه یا وحشت از کشتن حسین، به او حمله برند و هر کدام زخمی بر زخم های او بیفزایند.
بگذار زرعه بن شریک شمشیرش را از پشت بر شانه چپ حسینت فرود بیاورد و میان دست و پیکر او فاصله بیندازد.
بگذار آن دیگری که رویش را پوشانده است گردن حسین را به ضربه شمشیرش بشکافد.
بگذار سنان بن انس با نیزه بلندش حسین را به خاک بیندازد.
بگذار خولی بن یزید اصبحی، به قصد جدا کردن سر حسین از اسب فرود بیاید اما زانوانش از وحشت سست شود ، به خاک بیفتد و عناب و ناسازگاری شمر را تحمل کند. بگذار... نگاه کن ! حسین به کجا می نگرد؟ رد نگاه او...آری به خیمه ها بر می گردد، وای... انگار این قوم پلید، قصد خیمه ها را کرده اند.
از اعماق جگر فریاد بزن:"حسین هنوز زنده است نامرد مردمان!"
اما نفرین نکن!
حسین، خود از زمین خیز بر می دارد و تن مجروح را به دست یله می دهد و با صلابتی زخم خورده فریاد می کشد:" وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از قیامت خدا نمی ترسید لااقل مرد باشید."
این فریاد، دل ابن سعد را می لرزاند و ناخودآگاه فریاد می کشد:"دست بردارید از خیمه ها."
و همه پا پس می کشند از خیمه ها و به حسین می پردازند.
حسین دوست دارد به تو بگوید :"خواهرم به خیمه برگرد."
اما حنجره اش دیگر یاری نمی کند.
و تو دوست داری کلام نگفته اش را اطاعت کنی ، اما زانوانت تو را راه نمی برد.
می دانستی که کربلایی هست، می دانستی عاشورایی خواهد آمد.
آمده بودی و مانده بودی برای همین روز، اما هرگز گمان نمی کردی که فاجعه تا بدین حد عظیم و شکننده باشد.
می دانستی که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت و بر محمل شهادت سفر خواهد کرد اما گمان نمی کردی که کشتن پسر پیامبر پس از گذشت چند ده سال از ظهور او این همه داوطلب داشته باشد.
شهادت ندیده نبودی، مادرت عصمت کبری و پدرت علی مترضی و برادرت حسن مجتبی همه هنگام سفر رخت شهادت پوشیدند.
چشمت با زخم و ضربت و خون نا آشنا نبود ، این همه را در پهلو و بازوی مادر، فرق سر پدر و طشت پیش روی برادر دیده بودی اما هرگز تصور نمی کردی که دامنه قساوت تا این حد، گسترده باشد.
تصور نمی کردی که بتوان پیکری به آن قداست را آنقدر تیر باران کرد که بلا تشبیه شکل خار پشت به خود بگیرد.
می دانستی که روزی سخت تر از روز اباعبدالله نیست، این را از پدرت ، مادرت و از خود خدا شنیده بودی اما گمان می کردی که روز حسین ممکن است از روز فاطمه و روز علی ، کمی سخت تر باشد یا خیلی سخت تر، اما در مخیله ات هم نمی گنجید که ممکن است جنایتی به این عظمت در عالم اتفاق بیفتد و همچنان آسمان و زمین برپا و برجا بماند.
به همین دلیل این سوال از دلت می گذرد که" چرا آسمان بر زمین نمی آید و چرا کوه ها تکه تکه نمی شوند..."
مبادا که این سوال و حیرت ، رنگ نفرین و نفرت به خود بگیرد ، زینب!
....
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_سیوپنجم ••○🖤○•• ... و همه آن ها که پ
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_سیوششم
••○🖤○••
....
دنیا به آخر نرسیده است، به ابتدای خود هم باز نگشته است. اگرچه فرشتگان یک صدا مویه می کنند ، انجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الماء ، و خدا به مهدی منتقم اشاره می کند و می گوید :"الی اعلم ما لا تفعلون."
اما این رجعت به ابتدای عالم نیست، این بلندترین نقطه تاریخ است.
حساسترین مقطع آفرینش است، خدا استوای خلقت است، حیات در این مقطع از زمان، دوباره متولد می شود و تو نه فقط شاهد این خلق جدید که قبله آنی ، پس صبور باش و لب به شکوه و نفرین باز مکن ! صبور باش و روی مخراش ! صبور باش و گیسو و کار خلق پریشان مکن.
بگذار شمر با دست و پای خونین از قتلگاه بیرون بیاید، سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند و به دست خولی بسپارد و زیر لب به او بگوید:"یک لحظه نور چهره او و جمال صورت او آنچنان مرا به خود مشغول کرد که داشتم از کشتنش غافل می شدم ، اما به خود آمدم و کار را تمام کردم ، این سرا به امیر بگو که کار ، کار من بوده است."
بگذار این ندا در آسمان بپیچد که :"قتل الامام ابن الامام " اما حرف از فرو ریختن آسمان نزن!
سجاد را ببین که چگونه مشت بر زمین می کوبد و هستی را به آرامش دعوت می کند. سجاد را ببین که چگونه بر سر کائنات فریاد می کشد که"این منم حجت خدا بر زمین !"دستهای لرزانش تلاش می کند که ستون های آفرینش را استوار نگه دارد.
شکیبایی ات را از دست مده زینب! که آسمان بر ستون صبر تو استوار ایستاده است. اینک این ملائکه اند که صف به صف پیش روی تو زانو زده اند و تو را به صبوری دعوت می کنند ، این تمامی پیامبران خداوند که به تسلای دل مجروح تو آمده اند ، جز اینجا و اکنون ، زمین کی تمام پیامبران را یک جا بر روی خویش دیده است.
این صف اولیاست ، تمامی اولیاءالله و این خود محمد (ص) است. این پیامبر خانم است که در میانه معرکه ایستاده است. محاسنش را در دست گرفته است و اشک مثل باران بهاری بر روی گونه هایش فرو می ریزد.
یا جداه ! یا رسول الله ! یا محمداه ! این حسین توست که...
نگاه کن زینب! این خداست که به تسلای تو آمده است.
خدا! ببین که با فرزند پیامبرت چه می کنند ! ببین که بر سر عزیز تو چه می آورند؟ ببین که نور چشم علی را ..."
نه ، نه ، شکوه نکن زینب! از خدا گلایه نکن . فقط سرت را بر روی شانه های آرام بخش خدا بگذار و های های گریه کن.
خودت را فقط به خدا بسپار و از او کمک بخواه، خودت را در آغوش گرم خدا گم کن و از خدا سیراب شو، اشباع شو، سریز شو، آنچنان که بتوانی دست زیر پیکر پاره پاره حسین بگیری و او را از زمین بلند کنی و به خدا بگویی :"خدا! این قربانی را از آل محمد قبول کن!"
****
درست همان جا که گمان می بری انتهای وادی مصیبت است، آغاز مصیبت تازه ای است؛ سخت تر و شکننده تر.
...
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ