eitaa logo
دانلود
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل ِمن دل ِمن داند و من دانم و دل داند و من ^^
لبخند ها :)
نور...
چامه؛
تا بوَد بار ِغمت بر دل ِبیهوش مرا سوز ِعشقت ننشانَد ز جگر جوش مرا نگذرد یاد ِگُل و سُنبلم اندر خاطر
لااُبالی چه کند دفتر ِدانایی را؟ طاقت ِوعظ نباشد سر ِسودایی را آب را قول ِتو با آتش اگر جمع کند نتواند‌ که کند عشق و شکیبایی را دیده را فایده آن است که دلبر بیند وَر نبیند، چه بوَد فایده بینایی را؟! عاشقان را چه غم از‌ سرزنش‌ ِدشمن و دوست؟ یا غم ِدوست خورَد یا غم ِرسوایی را همه دانند که من سبزه خط دارم دوست نه چو دیگر حَیَوان سبزه صحرایی را من همان روز، دل و صبر به یغما دادم که مقیّد شدم آن دلبر ِیَغمایی را سرو بگذارد، که قدّی و قیامی دارد گو ببین آمدن و رفتن ِرعنایی را گر برانی، نرود، وَر برود‌، باز آید ناگزیر است مگس، دکّه حلوایی را بر حدیث ِمن و حُسن ِتو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را سعدیا! نوبتی امشب دُهُل ِصبح نکوفت‌ یا مگر روز نباشد شب ِتنهایی را بیستم، حضرت سعدی