eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
30 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی و تبلیغات @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #جشنهای_دهه_فجر_بهاباد داستان نوستالژیک دهه شصتیای بهاباد ✍ حسین عبداللهیان بهابادی 🔺قس
✍ طیبه گرانمایه سلام واقعا یادش بخیر بابای من با چه شوق و ذوقی وسایل نمایش درست میکردن شمشیر و نیزه ها لباساشون ، یادمه سر علی هوشمند را قالب گرفتن با گچ درست کردن😁
چَنتِه 🗃
🔺سمفونی دیدنی و شنیدنی خرمشهر اثر استاد مجید انتظامی 🆔 @chantehh
دروود بر تو پسر، واقعا معرکه ای اخوی مهدی رو میگم ، با این انتخاب خوب و به جا. من خودم تا حالا این کار استاد انتظامی رو تصویری ندیده بودم و الان از چنته دیدم، خداییش خیلی هیجان زده شدم ، محشر بود و میشه بارها و بارها دیدش و لذت برد . دروود بر استاد انتظامی و دروود بر اخوی مهدی با انتخاب خوبش برای چنته . پس به افتخارش👏👏👏👏👏👏
♦️ هشدار به زائران اربعین؛ شیوع سرخک در عراق 🔹حسین فرشیدی، معاون بهداشت وزارت بهداشت از شیوع بیماری سرخک در کشور عراق خبر داد و به هموطنانی که قصد عزیمت به عراق برای شرکت در مراسم اربعین دارند تاکید کرد که قبل از سفر، از کامل بودن سابقه واکسیناسیون سرخک کودکان زیر ۱۵ سال خود اطمینان داشته باشند. 🔹بیماری سرخک یک بیماری ویروسی است که عموما کودکان را مبتلا می کند ولی افراد بزرگسال چنانچه سابقه ابتلا به بیماری و یا واکسیناسیون نداشته باشند نیز در معرض خطر ابتلا خواهند بود./ خبرآنلاین 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #جشنهای_دهه_فجر_بهاباد 📷 اجرای نمایشنامه توسط دانش آموزان هنرستان کشاوری قدس بهاباد 🗓 به
✍ آقای محمد عابدی سلام نفر اول: حسن شریفی.اسدالله صادقیان.محمدقاسمی جوزی.حسن رنجبر.محمدحسین زارع.علی عبداللهیان.ناصر زارع.حسن امینی.محمدرضا زارع زاده.محمدحسین سالاری..از دوستان زمان هنرستان. نفر وسط که گریم کرده آقای محمد جعفری هستند که در چند سال اخیر رئیس منابع طبیعی و شهردار مهریز بودند 🆔 @chantehh
✍ خانم زهره حاتمی خدا همه ی رفتگان رو بیامرزه.چقد از جشن های دهه فجر خاطره دارم. پدرم سختگیر بودن نمیگذاشتن بریم جشن، کلی پیش مادرمون التماس می کردیم همراهیمون کنن و پیاده میومدیم حسینیه هر جوری بود. اگر ده شبش هم نمیومدیم ۴ یا ۵ شب به خصوص وقتی آغا عمو خدا بیامرز (مرحوم حسین حاتمی) نمایش داشتن حتما برای دیدن نمایش میومدیم.
📷 اینجوری نبود که جشنهای دهه ی فجر دهه ی هفتاد بهاباد فقط نمایش داشته باشه. وقتی اون دو تا پرده ی قهوه ای رنگ و رو رفته را دو نفر می کشیدن و به هم می رسید منتظر می شدیم مسابقه شروع بشه پس از گذشت دقایقی دوباره پرده ها کشیده میشد و با این صحنه روبرو می شدیم: مرحوم اصغر گرانمایه که نقش خدابیامرز منوچهر نوذری رو بازی می کردن و سوالات و اطلاعات عمومی می پرسیدن در وسط صحنه پشت میزی نشسته و دو گروه سه نفره هم روی دو تا نیمکت مدرسه ای در دو طرف میز 🔹پ ن:( البته شایدم بعدا منوچهر نوذری از رو دست عمو اصغر این مسابقه را کپی کرده باشه 🤔 کسی چه میدونه؟ 🥸) 🔹اگه خاطره ای از این مسابقه جذاب یادتون میاد به ما هم بِگِت لطفا🙏 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #جشنهای_دهه_فجر_بهاباد داستان نوستالژیک دهه شصتیای بهاباد ✍ حسین عبداللهیان بهابادی 🔺قس
✍ خانم رویا هوشمند سلام و وقت بخیر تشکر میکنم از جنابعالی بخاطر قلم توانا و خاطره ی زیباتون از پدر عزیزم حاج احمد هوشمند. خدا رحمت کنه پدر و مادر عزیزتون را🌺
✍ آقای فرهاد شجاعی 🔸خاطرات زیبای جشن‌های دهه فجر عالی بود . یادمه: هر سال حسینیه محل برگزاری جشن‌ها و تئاتر رده های سنی شور و اشتیاق فراوانی بین مردم ایجاد کرده بود و اما انتظار مردم برای تئاتر شب آخر که معمولا نمایش بزرگسالان و بزرگان اجرا می شد دوچندان بود . خاطره ای جالب و طنز در خاطرم حک شده که شرح آن خالی از لطف نیست: سال سوم راهنمایی بودیم و در مدرسه ابن سینا ( منزل هاشم آقا دادگر ) که مادرشان همان سال به رحمت خدا رفته بودن و بچه ها اسم مدرسه را گذاشته بودن مدرسه شهید سکینه بگُم 🙈 و حاج محمد حسین زاده ( ممد اصغر ) معلم عزیز و دوست داشتی درس حرفه و فن ما بودن . اتفاق در شب آخر دهه افتاد: حاج ممد که نقش سلطان را داشتن دستور داده بودن هر کس در برابر مرقد پدر سلطان تعظیم نکرد باید دستگیر و گردنش زده شود مشروط به اینکه ۲ تا آرزو کند و سلطان برآورده کند . روی سن دو نفر از وزرای اعظم که یکی آسید عباس هاشمی و دیگری یادم نیست قرار داشتن! حاج علی هوشمند در نقش رعیت بخت برگشته را کت بسته جلوی پای سلطان آوردند . سلطان محمد حسین زاده خشمگین فریادی بر سر حاج علی هوشمند کشیده و گفتن سریع آرزو کن تا گردنت را بزنم . 😊 علی آقای هوشمند با لباسی سفید مثل لباس احرام و مَدَقه ای در دست ( چوبی که با آن رخت میشستن ) آرزو کردن که دلم می‌خواهد با این مدقه بزنم بر گردن سلطان 😂😂😂😂 القصه مشاوران و وزرای عالی هر چه نهیب زدن دهنت را گل بگیر یا لااقل بیا به گردن ما بزن افاقه نکرد و و سلطان مجبور شد به این آرزوی حاج علی هوشمند تن بدهد . و اما پشت پرده و در تمرین‌های گذشته قرار بر این بود سلطان ممد اصغر سر را روی دسته مبل شاهی طوری قرار بدهند که مدقه حاج علی هوشمند در فاصله ای که بین سر مبارک تا پشتی مبل سلطان باقی گذاشتن فرود بیاد و پرده ها کشیده بشه و ۱۰ دقیقه بعد سکانس دوم شروع شود که اینطور نشد یعنی با فرود آمدن مدقه بر گردن سلطان صدای آخخخخ سلطان بلند شد و ۱۰ دقیقه آنتراک تبدیل شد به ۴۰ دقیقه .... 😂😂 و اما روز بعد در مدرسه حاج ممد با سر شکسته و گاز استریل و چسب ضربدری وارد کلاس شدن 😂😂😂 همه با نگرانی سوال کردیم سرتون چه طو شده و حاج ممد با حال نزاری گفتن: مگر دیشب ندیدید علی هوشمند با چه ضربه ای مدقه را کوفت تو سر من 😂😂😂 به طوری که بیهوش شدم. گفتن ازش پرسیدم: علی چرا همچین کردی؟ حاج علی هم جواب دادن: قراربود شما سرتون رو روی دسته مبل طوری قرار بدی که برا من جای خالی برای فرود جا بگذاری ولی من هر چه مدقه را بالا بردم و معطل کردم شما سرت و نکشیدی کنار و منم خب نمیتونستم نمایش رو خراب کنم زدم تو سر مبارک شمااا 😂😂😂😂 🆔 @chantehh
📷عکس بالا : شهیدان عباسعلی کارگر،علی اصغر امینی پور، محمد زینلی، محمدرضا دهقان و شهید جلیلی 📷 عکس سمت چپ: دیواندره کردستان احمد یوسفی و احمد ابراهیمی 📷 عکس سمت راست: محمد حسین یوسفی و شهید عبدالرضا عابدی 🔸 ارسالی از خانم زهرا یوسفی 🆔 @chantehh