#علمی
✅ راهیابی دانش آموزان عزیز:
🌺 مبینا باقرزاده
🌺 مبینا توکلی
🌺 حدیث گنجی
به مرحله کشوری تورنی تیم ریاضی را به ایشان و خانواده محترم این عزیزان و دبیران گرامی بخصوص سرکار خانم نجمه دهقان دبیر فعال و سختکوش آموزشگاه تبریک و تهنیت عرض می کنم.
به امید موفقیت این دانش اموزان ساعی در مراحل بعدی و تمامی مراحل زندگی👏👏
#دبیرستان_توسلی
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #جشنهای_دهه_فجر_بهاباد داستان نوستالژیک دهه شصتیای بهاباد ✍ حسین عبداللهیان بهابادی 🔺قس
#نوستالژی
#جشنهای_دهه_فجر_بهاباد
✍ حسین عبداللهیان بهابادی
🔺قسمت: چهارم
... و اما ادامه داستان
🎙🔦 نور و صدا : سید حسین شفاهی
سید حسین شفائی در بهاباد به «حسین آقا شفاهی» مشهورن ، دارای قدی متوسط ، لاغر اندام ، سری تقریبا خلوت ، جربزه ای وسیع 😂 و هیبتی ترسناک ( البته برای دانش آموزاشون و اختصاصا نسوان محترم )
قبل از اینکه به دهه فجر بپردازیم ، اجازه بدید کمی با شخصیت یکی از مردان اول اون روزای دهه فجر و دبیرستانهای بهاباد بیشتر آشنا بشیم:
جناب شفاهی بر خلاف آنچه که در فیزیکِ اندامی و چهره نشون می دادند ، بسیار با شکوه و جبروت بودند و به واقع واهمه ای از ایشون همیشه در دلهای همچون گنجیشک دانش آموزان وجود داشت و در مدرسه و خارج از اون باید از این شخصیت باحال حساب میبردی .
اما برای ما اهالی محله دانشگاه کندئو شخصیت دیگری از این استاد بزرگوار برجسته تر بود و از اونجا که دانشگاه کندئو در تاریخ بشر یک استثنا بود و دانشجوی کوچیک و بزرگ رو با هم داشت ( درهم و برهم بود😂 ) ماها علاوه بر درس و مدرسه گاها در دانشگاه محله نیز از افاضات این بزرگوار مستفیض می شدیم ، به طوریکه میدونستیم در پس این چهره خشن ( البته برای دانش آموزان ) ، شخصیتی بسیار مهربان ، دل رحم ، بزرگوار و شوخ طبع قرار دارد.
از جمله معروفات اینکه ؛ طبق شواهد و قرائن جناب شفاهی که دبیر زبان انگلیسی هم بودند ، هیچ وخت عادت به تصحیح اوراق بچه ها نداشتند . مثلا فردای روزی که از بچه های چهارم انسانی امتحان گرفته بودند ، طبق معمول بادی به غبغب نداشتشون انداخته و وارد کلاس شده و تعدادی نمره رو کردند و به احمد آقا رضوانی - که اتفاقا فامیلشون هم بود - داده و امر فرمودند : بخوان پسر ، بخوان تا ملت بدونن چه گندی زدن به درس و مشق و مدرسشون 🥸
احمد آقای رضوانی علی رغم داشتن جثه ای چون شیر😂😂😜 ، ترسان و لرزان برگه را از استاد بگرفته و اینچنین قرائت نمودند :
✖️ رضوانی ۸
✖️ عشقی به زور ۱۰
✖️گلشن ۱۰
- آقا اجازه؟
این صدای حسن گلشن بود که دل را به دریا زده و جرأت کرده بود اجازه بگیرد .
و آقای شفاهی که مشخص بود سیگارشون هم دیر شده ، سری به نشانه رضایت تکان داده و گفتند : بگو
حسن آقای گلشن با خنده افاضه نموده بود : آقا ما دیروز غایب بودیم و اصلا امتحان ندادیم که حالا ۱۰ شدیم 🤣🤣🤣🤣
و آقای شفاهی با همان هیبت اوقات تلخ همیشگی و بدون اینکه ذره ای رفتارشون تغییر کنه جواب داده بودند : بنشین سر جات فلون فلون شده ، بَرِی من زبون در اُهُورده ، بِرو خدا رو شکر کن که نبودیو شدی ۱۰ ، اگر بودیو امتحان داده بودی حتما شش هم نمیشدی😂😂😂😂
بله به همین راحتی ، حسن آقا را مجاب کردن که بر جایشان میخکوب شوند و حسن آقا که به خیال خودشان خبر فتح الفتوح بزرگی را خدمت استاد داده بودند ، به ناچار بر جای خود بنشسته و با خوشحالی به سایر دوستان که همگی امتحان داده و نمراتی زیر ده گرفته بودند فخر میفروختند .😄😄😄.
از آنجائیکه طولانی شد ،
نور و صدای آقای شفاهی باشه برای قسمت بعد . . .😂🌺
ادامه دارد..
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#جوک طرف ﺯﺑﻮﻧﺶ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﻚ ﮔﻴﺮ ﻣﻴﻜﻨﻪ، ﻣﻴﺒﺮﻧﺶ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯﺵ ﻣﻴﭙﺮﺳﻦ ﺯﺑﻮﻧﺖ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻋﺎﺑﺮﺑﺎﻧﻚ ﭼ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عرفان
💢 پیمودن ره صد ساله در یک شب!
مرحوم آیت الله العظمی شفتی در اصفهان یکی از مراجع بزرگ تقلید بود خیلی مقامش بالا بود.
حتی مشهور است که او شبها دیوانه میشد از شدت عشق و خوف به ذات احدیت...
حتّی ایشان در اصفهان مسجدی ساخته به نام مسجد سید که خیلی عالی است و روحانیت عجیبی دارد.خودشان در جواب اینکه از کجا به این درجه رسیده اند فرمودند که:
دعای یک سگ مرا به اینجا رسانده...
من در نجف طلبه بودم و چند روزی بود که از ایران برایم پول نیامده بود.
کمی صبر کردم چون نخواستم به کسی بگویم.
اما یک وقت احتیاج شدیدی برایم پیش آمد.
از رفیقم مقداری پول قرض گرفتم و نان و مقداری آبگوشت کله تهیه کردم.
هنگامی که به منزل برگشتم دیدم که سگی در جوی آب افتاده و توله هایش به او چسبیده اند و او شیر ندارد و خود سگ از شدت گرسنگی رو به مرگ است.
با خودم گفتم من که تا حالا گرسنگی کشیدهام باز هم گرسنگی را تحمل می کنم.
نانها را در آبگوشت ترید کرده و آنها را جلوی سگ گذاشتم.
سگ آن غذا را خورد و هم بلند شدم و ظرف را تمیز کردم وبعد از شستن به صاحبش برگرداندم.
بعد از آن پروردگار برایم پولی فرستاد طولی نکشید که از شفت که یکی از شهرستانهای گیلان است شخصی آمد و گفت فلان حاجی مرده و یک سوم از مال خود را برای شما وصیت کرده...
من متعجبانه حساب کردم دیدم همون موقعی که آن آبگوشت کله را به سگ دادم عصر همان روز برای من این وصیت شده.
از همان وقت کم کم در اصفهان برای من آن قدرت و مرجعیت پیدا شد
اگر من توانستم به اسلام خدمتی کنم مدیون این است که توانستم دل سگی را به دست بیاورم ...
تعجب نکنید زیرا برای آن که شخصی مشمول رحمت خدا شود زمینه میخواهد و زمینه نیز مختلف است گاهی انسان میتواند راه صد ساله را در یک شب بپیماید...
📗گفتار نراقی ج ۱ ص ۳۴
🆔 @chantehh
#نوستالژی
#ارسالی_شهروندان
📷 جناب آقای دکتر سعید دادگرنیا با ارسال این تصویر نوشتن:
« این عکس ملاصغرا (محمدی) خاله بابا و ملای قدیم اکثر بچه های بهاباد هست که قرآن را همگی زیر نظر ایشون و آمهدی یاد گرفتن
در کنارشون هم مادر بزرگ ما خواهر ملا صغرا (فاطمه محمدی) هستند.
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یزد_موزه_بدون_سقف
نقش جالب سالار در تدفین مردگان در دخمه یزد
🔸«سالار» در دنیایی زندگی میکرد ترسناک وخارج از تحمل آدمهای عادی.هیچ انسانی تا وقتی نفس میکشید اجازه پا گذاشتن به حریمش را نداشت. هیچ انسانی وحتی هیچ حیوانی.
🔸«سالار» یا «نساسالار» شخصیتی عجیب و مرموز در آداب و رسوم زرتشت است. یک مرد که تمام عمرش را در حدفاصل یک اتاقک وبرجی بر بلندای کوه سپری میکرده و هرگز پا در هیچ شهر وروستایی نمیذاشته.نه ارتباطی میگرفته و نه رفتوآمدی داشته. درواقع خودش را وقف میکرده.
🔸«سالار»ها کارشون فقط تحویل گرفتن جسد وانتقال به فضای داخل برج بوده.جسد را در ورودی برج تحویل میگرفتن و درجای مناسب قرار میدادن وباقی کار را به پرندگان میسپردن. کار پرندگان که تمام میشد، باقیمانده استخوانها وکفن را به گودال وسط برج منتقل میکردن تا باقی فرایند زمانبر تجزیه درگودال انجام بشه.
🎥 تصویر پایین را «آلبر لاموریس» درحدود ۶۰ سال پیش از یکی از استودانهای یزد گرفته. احتمالا تنها تصویر مستند از برج حاوی جسد باشه . تصویر بالا از استودان چَم است.
(در مورد آلبر لاموریس بعداً بهش میپردازیم)
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#یادی_و_فاتحه_ای #کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر 📷 مگه میشه شب جمعه ای بیاد و از « آقای معرفت » عباس محم
#پیام_شهروندان
✍ خانم لیلا قطب الدینی
سلام وادب 🙏
یاد و خاطره ی نوشین روان جناب محمدی نیا بخیر،بعید میدونم نسل دهه ی شصتی ها از ایشون خاطره نداشته باشند:
🔸در یکی از اردوهایی که از طرف کانون رفته بودیم با مدیریت ایشون , (به نظرم اردوهای زمان ما روستای دُرُند بود) مراسمی برگزار شده بود که با همکلاسیها کلی سرود و دکلمه خوندیم و...
اتفاقاً یکی از همین فیلمها رو یک روز به من نشون دادند و کلی از وَجنات و سَکنات ما تعریف کردند 😅🤦و اینکه چقدددر دکلمه رو اون روز داغون خوندم.
ایشون رو هر بار که در خانه مشق میدیدم میگفتند من اییینقدرفیلم اردوهای شماها رو دارم که نگو وهمونجا ازشون قول گرفتم که یک روز سر فرصت برم و فیلمها رو پیدا کنیم 🥺که متأسفانه مشغله زندگی مانع این امر شد .
و اما خاطره اصلی 😁
در یکی از اردوهایی که رفته بودیم یه پیرمرد پیرزنی،که همونجا زندگی میکردند بندگان خدا مریض شده بودند و بایست آمپول تقویتی تزریق میکردند . من همزمان در کلاسهای هلال احمر شرکت کرده بودم و دوره نهایی تزریقات رو میگذروندم ،البته زیر نظر روان شاد خانم رستگاری در بهداری .
در همون لحظه آقای محمدی نیا اشاره ای به من کردند و گفتند آماده باش برای یک مأموریت بزرگ 😳وقتی سوال کردم ،گفتند این بندگان خدا برای تزریق یک آمپول خیلی ساده باید برن بهاباد و برگردند ،بدون وسیله و سختی راه و ناتوان و.... شما بیا با هم بریم آمپول بنده خدا رو بزن🤦😱
من که برای بار اول بود که(البته در بهداری بارها تزریق آمپول انجام داده بودم )بدون حضور یک پرستار یا متخصص این حرفه میخواستم این کار رو انجام بدم خیلی ترسیده بودم .
خلاصه از ما انکار و از ایشون اصرار ...
تا بالاخره راهی منزل بنده خدا شدیم 🤕
ما که اون روز آمپول اون پیرمرد محترم رو زدیم و خداروشکر بخیر گذشت 😅 ولی ترس من برای اولین و آخرین بار ریخت و دیگه در هر مجلسی آماده ارائه ی هرگونه خدمات تزریقی بودیم. 🤦😅
اینم بگم که بنده خدا کلی تشکر کرد و دعای خیر به جون آقای محمدی نیای عزیز و در آخر هم ما رو به صرف صبحونه ی مفصل تخم مرغ محلی و سرشیر و...کرد که جناب محمدی نیای عزیز با مدیریت بی نظیرشون ما روبه سمت بقیه بچه هاراهی فرمودند 🤪 و خودشون از خجالت صبحونه دراومدند.🤣
و البته اینکه
من برای همیشه مدیون ایشون شدم .
روح بزرگ این مرد شریف شاد باد .🥺
🆔 @chantehh
15.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهدای_بهاباد
#کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر
🎥 مصاحبه با دلیرمردان شجاع و شهیدان گردان ثارالله
🚩 شهیدان عبدالرضا عابدی و مهدی جلیلی
🗓 قبل از عملیات والفجر ۸ سال ۱۳۶۴
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#شهدای_بهاباد #کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر 🎥 مصاحبه با دلیرمردان شجاع و شهیدان گردان ثارالله 🚩 شهید
🖤 زنده یاد عباس محمدی نیا پس از سالها انتظار برای دیدن و شنیدن صدا یا تصویری از شهید عارف مهدی جلیلی بهابادی، بالاخره به آرزویش رسید و پس از دیدن این فیلم، پیام بالا را به برادر شهید، محمدتقی جلیلی فرستاد.
روانش شاد و با همرزمان شهیدش محشور و همنشین باد 🙏
🆔 @chantehh
🔴 شورای نگهبان: تعطیلی روز شنبه، مغایر با شرع است.
🔸 شورای نگهبان لایحه اصلاح ماده (۸۷) قانون مدیریت خدمات کشوری را تایید نکرد.
در بخشی از نظر شورا آمده است:
🔸« اطلاق تحدید روزهای کاری به یکشنبه تا پنجشنبه که مستلزم تعطیلی روز شنبه میباشد، خلاف موازین شرع شناخته شد.»
🔸پیش از این هیات عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نیز با تعطیلشدن روز شنبه مخالفت کرده بود و آن را «مغایر سیاست های کلی نظام قانونگذاری» دانسته بود.
🆔 @chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یزد_موزه_بدون_سقف
غروب رویایی خیابان مسجدجامع یزد
🎥حمزه توکلی
🆔 @chantehh
#پیام_شهروندان
سلام آقای عبداللهیان بزرگوار
وقتتون بخیر
یه چی بگم 🙈 برای خانم مبینا فلاح که نوشتین : مبینا فلاح بهابادی، چندنفر از بهابادی ها رفتن استقبال ؟
چقدر حمایت شده ؟
من خودم بهابادی هستم ولی الان فیلم رو دیدم این به ذهنم اومد که وقتی پسوند بهابادی میزارین یه کوچولو حمایت هم میخوان
ایشون بافق بزرگ شدن و کلا بهاباد نبودن
#پاسخ_چنته
سلام و ارادت
باور بفرمایید از لحظه ای که این پیام رو خوندم ، شوکه هستم . برام عجیب بود. مگر حتما باید بهاباد بوده باشه یا بهاباد بزرگ شده باشه یا بهابادی صحبت کنه که بهش افتخار کنیم ؟
آقای مهدی اخوان بهابادی که اکثریت در کشور ایشون رو فقط به پسوند بهابادی میشناسند و یکی از افتخارات کشور و بهاباد هستند ، نه بهاباد به دنیا اومدن ، نه بهابادی صحبت میکنند، نه بهاباد زندگی کردند ، اما همه ما به ایشون افتخار میکنیم و مطمئنم بیش از ۹۵ درصد بهابادیها ایشون رو از نزدیک هم ندیدند و یا پدر ایشون پروفسور اخوان بهابادی که مایه فخر و مباهات ما بهابادیها هستند .
و یا زمانی که یک ورزشکار ایرانی مدال می گیره همه ایرانیها به او افتخار میکنند، آیا به نظر شما همه باید حمایت کنند یا بدرقه و استقبال بروند؟
آقای سینا امینی چند سال پیش رتبه هشتم کنکور کشور شد و همه بهابادیها به او افتخار کردند در صورتیکه او اصلا بهاباد نبوده . پس مصادره کردن افتخارات شخصی ایرانی قطعأ اشتباه است و اینکه ایشون پسوند فضل آبادی دارند مایه فخر و مباهات است و این در ذات و خون ماست و کاریش هم نمیشه کرد .
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نوستالژی
#محرم_بهاباد
🎥 نوای محزون و خاطره انگیز مرحوم محمد مطیعی (مَحَد عبدالله)
🏴 بینوا زینب تو...
🗓 خردادماه ۱۳۷۴
📹 تصویربردار: عباس حاتمی بهابادی
🆔 @chantehh
#حکمتهای_چنته
برای داشتن یک رابطهی فوقالعاده : همیشه به دنبال بهترین فاصله باشید نه نزدیکترین فاصله
=============================
💮 وقتی یک مداد را خیلی به چشم هایتان نزدیک کنید آن را دو تا میبینید! دلیلش این است که چشمهایتان لوچ میشوند.
💮 اتفاقا روابط عاطفی میان آدمها هم همینطور است. وقتی از فرط دوست داشتن زیاد به یک نفر بچسبید، هر لحظه او را بخواهید و همه انرژی خود را فدای او کنید، احساساتتان لوچ میشود.
💮 یعنی یا خوبیهایش را دو تا دو تا میبینید یا بدیهایش را. البته نتیجه یکسان است، شما در هر صورت با واقعبینی خداحافظی کردهاید. مشکل اینجاست که آدمها مداد نیستند.
🏵️ یک عکاس مشهور در کتابش نوشته بود: یک عکس فوقالعاده نتیجه فاصلهی مناسب عکاس به موضوع مورد علاقهاش است.
🏵️ پس: برای داشتن یک رابطهی فوقالعاده همیشه به دنبال بهترین فاصله باشید نه نزدیکترین فاصله.
🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#اربعین 🏴 سَفرة اِلی الله 🎙 حیدر البیاتی 🆔 @chantehh
#پیام_شهروندان
✍ خانم اقدس حاتمی
سلام
از انتخاب نوحه « سفره الی الله» خیلی ممنونم، واقعا زیبا وعالی هست. تو کل مسیر اربعین این نوحه رو میشنیدیم و الان دوباره حال و هوای پیاده روی اربعین برامون تداعی شد.
انشالله زیارت اقا اباعبدالله مخصوصا اربعین قسمت همه آرزومندان و خانواده محترم عبداللهیان بشه 🙏